۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' | کتابخانۀ دیجیتال نور =' به '| کتابخانۀ دیجیتال نور =') |
جز (جایگزینی متن - 'براي' به 'برای') |
||
خط ۷۰: | خط ۷۰: | ||
#[[آشتیانی، جلالالدین|استاد آشتيانى]] يادآور شده است كه مقصود عارفان از عدم تغاير بالذات، نفى تباين عزلى است از مراتب وجود، نه نفى تحقق خلق بالمره، چون كثرت در ذات وجود و تباين در اصل هستى محال است و از طرفى بالضروره تعدد نيز ثابت است، ناچار بين اصل وجود و مظاهر آن، تباين وصفى است و... مراد آن است كه اعتبار جهت خلقى ناشى از تجلى اصل است در كسوت فرع و اصل و فرع به يك وجود و بلكه به وجودى واحد متحققند كه اين وجود در مقام غيب حق و به اعتبار تنزل و ظهور حق است و چون وحدت وجود اطلاقى است منافات با كثرت ندارد و نفى كثرت على الاطلاق عين نفى حق واجب است... و مراد آن است كه، ظاهر حق باطن است و مظهر نيز از خارج به آن منضم نشده است تا غير حق مؤثر در وجود باشد، بلكه مظهر از نفس اظهار و ايجاد حق به لحاظ حصول اضافه اشراقى از نور الأنوار حاصل شده است..<ref>ص 182، پاورقى 2</ref> | #[[آشتیانی، جلالالدین|استاد آشتيانى]] يادآور شده است كه مقصود عارفان از عدم تغاير بالذات، نفى تباين عزلى است از مراتب وجود، نه نفى تحقق خلق بالمره، چون كثرت در ذات وجود و تباين در اصل هستى محال است و از طرفى بالضروره تعدد نيز ثابت است، ناچار بين اصل وجود و مظاهر آن، تباين وصفى است و... مراد آن است كه اعتبار جهت خلقى ناشى از تجلى اصل است در كسوت فرع و اصل و فرع به يك وجود و بلكه به وجودى واحد متحققند كه اين وجود در مقام غيب حق و به اعتبار تنزل و ظهور حق است و چون وحدت وجود اطلاقى است منافات با كثرت ندارد و نفى كثرت على الاطلاق عين نفى حق واجب است... و مراد آن است كه، ظاهر حق باطن است و مظهر نيز از خارج به آن منضم نشده است تا غير حق مؤثر در وجود باشد، بلكه مظهر از نفس اظهار و ايجاد حق به لحاظ حصول اضافه اشراقى از نور الأنوار حاصل شده است..<ref>ص 182، پاورقى 2</ref> | ||
#همچنين به نظر [[آشتیانی، جلالالدین|استاد آشتيانى]]، نقدهايى بر نويسنده ([[نراقی، مهدی بن ابیذر|ملا محمدمهدى نراقى]]) وارد است، از آن جمله بر طبق بيان ايشان، علامه نراقى در بحث «وحدت وجود» اشتباه كرده و دو مقام از وجود را با يكديگر درآميخته است؛ «چون مورد كلام و بحث آن است كه آيا مىشود شيء واحد، هم ظاهر و هم مظهر باشد؟... حق به ذات و نفس خود متعين است، ولى اين معنا مانع از آن نيست كه با ديگر تعينات جمع شود، ولى مؤلف علامه آن را منافى قواعد توحيد دانسته است و گمان كرده است كه با اين سخن، كثرت خلقى نفى مىشود و وجود ممكن، عين وجود واجب شمرده مىشود. بايد توجه داشت اين سخن اشاره به توحيد وجودى است و به حسب لب، اين همان قاعده بسيط الحقيقة است..<ref>همان، پاورقى ص 219 - 221</ref>[[آشتیانی، جلالالدین|استاد آشتيانى]] به آيات ناظر به تشبيه و تمثيل مانند ''' «إِنَّ الَّذِينَ يُبَايِعُونَكَ إِنَّمَا يُبَايِعُونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ...» '''<ref>فتح: 10</ref>و ''' «وَ مَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ رَمَى...» '''<ref>انفال: 17</ref>و... استناد كرده است. | #همچنين به نظر [[آشتیانی، جلالالدین|استاد آشتيانى]]، نقدهايى بر نويسنده ([[نراقی، مهدی بن ابیذر|ملا محمدمهدى نراقى]]) وارد است، از آن جمله بر طبق بيان ايشان، علامه نراقى در بحث «وحدت وجود» اشتباه كرده و دو مقام از وجود را با يكديگر درآميخته است؛ «چون مورد كلام و بحث آن است كه آيا مىشود شيء واحد، هم ظاهر و هم مظهر باشد؟... حق به ذات و نفس خود متعين است، ولى اين معنا مانع از آن نيست كه با ديگر تعينات جمع شود، ولى مؤلف علامه آن را منافى قواعد توحيد دانسته است و گمان كرده است كه با اين سخن، كثرت خلقى نفى مىشود و وجود ممكن، عين وجود واجب شمرده مىشود. بايد توجه داشت اين سخن اشاره به توحيد وجودى است و به حسب لب، اين همان قاعده بسيط الحقيقة است..<ref>همان، پاورقى ص 219 - 221</ref>[[آشتیانی، جلالالدین|استاد آشتيانى]] به آيات ناظر به تشبيه و تمثيل مانند ''' «إِنَّ الَّذِينَ يُبَايِعُونَكَ إِنَّمَا يُبَايِعُونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ...» '''<ref>فتح: 10</ref>و ''' «وَ مَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ رَمَى...» '''<ref>انفال: 17</ref>و... استناد كرده است. | ||
#شايسته است كه به اين نكته مهم توجه شود كه استاد [[آشتیانی، جلالالدین|سيد جلالالدين آشتيانى]] يكى از مهمترين صاحبنظران در حوزه فلسفه و عرفان اسلامى است و | #شايسته است كه به اين نكته مهم توجه شود كه استاد [[آشتیانی، جلالالدین|سيد جلالالدين آشتيانى]] يكى از مهمترين صاحبنظران در حوزه فلسفه و عرفان اسلامى است و بنابراین مقدمه و تعليقات ايشان نيز همانند متن مطالب حكيم بزرگ اخلاقى [[نراقی، مهدی بن ابیذر|ملا محمدمهدى نراقى]]، دقيق و عميق و خواندنى است و نبايد مورد غفلت قرار گيرد. در مقدمه و تعليقات [[آشتیانی، جلالالدین|استاد آشتيانى]] اطلاعات ارزندهاى وجود دارد كه افزون بر ارزش كلامى، فلسفى و عرفانى از نظر تاريخ كلام، فلسفه و عرفان نيز قابل توجه و بس خواندنى است. | ||
#مخاطبان كتاب حاضر، از متخصصان و استادان كلام، فلسفه و عرفان اسلامى هستند و نمىتوان آن را متن آموزشى شمرد و در نتيجه زبان و بيان استاد نيز بههيچوجه متناسب عموم نيست و همانند ديگر آثار [[آشتیانی، جلالالدین|استاد آشتيانى]]، متنى پژوهشى و فنى و اصطلاحى است. زبان مقدمه و تعليقات [[آشتیانی، جلالالدین|استاد آشتيانى]]، دوگانه و تركيبى از عربى و فارسى است كه در حوزههاى علوم اسلامى رايج است. | #مخاطبان كتاب حاضر، از متخصصان و استادان كلام، فلسفه و عرفان اسلامى هستند و نمىتوان آن را متن آموزشى شمرد و در نتيجه زبان و بيان استاد نيز بههيچوجه متناسب عموم نيست و همانند ديگر آثار [[آشتیانی، جلالالدین|استاد آشتيانى]]، متنى پژوهشى و فنى و اصطلاحى است. زبان مقدمه و تعليقات [[آشتیانی، جلالالدین|استاد آشتيانى]]، دوگانه و تركيبى از عربى و فارسى است كه در حوزههاى علوم اسلامى رايج است. | ||
ویرایش