پرش به محتوا

رحلة ابن خلدون: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۶ سپتامبر ۲۰۱۸
جز
جایگزینی متن - 'براي' به 'برای'
جز (جایگزینی متن - 'سياسي' به 'سیاسی')
جز (جایگزینی متن - 'براي' به 'برای')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۳۴: خط ۳۴:


== گزارش محتوا==
== گزارش محتوا==
اين كتاب به زندگى شخصى و سيره [[ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد|ابن‌خلدون]] اختصاص دارد. بخش بيشترى را نامه‌ها و آنچه در طول سفرهايش مابين غرب و شرق اتفاق افتاده تشكيل مى‌دهد. وى داراى طبع شعر بوده است و لذا بسيارى از اشعارش خطاب به حكام و امرا را در كتاب آورده است. كتاب مشتمل بر گزارش‌هايى از مناصب او و سلاطين بلاد مختلف است. دو بار به اندلس و سپس به مصر و حجاز و شام مسافرت كرد. از سرگذشت [[ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد|ابن‌خلدون]] معلوم مى‌شود كه از قرن پانزدهم ميلادي، با وجود انقسام جهان اسلام به چندين واحد سياسى، روابط فرهنگى ميان مغرب و مصر برقرار بوده است. ظاهراً دانشوران مى‌توانسته‌اند، بى‌اشكال از منطقه‌اى به منطقه ديگر روند و كم و بيش مدتى در جاهاى مختلف بمانند و تفاوت مهمى در محيط احساس نكنند. درباره جهانگردان عادى نيز چنين بود، در همه قرن نهمق و تا اواخر ايام دولت غرناطه ارتباط با اندلس برقرار بود و جهانگردان مشرق به منظور كنجكاوى يا مانند سابق، براي كسب علم به آن سرزمين مى‌رفتند. مطالب كتاب كه در واقع زندگی‌نامه [[ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد|ابن‌خلدون]] به قلم خود اوست را مى‌توان به چهار دوره تقسيم كرد:
اين كتاب به زندگى شخصى و سيره [[ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد|ابن‌خلدون]] اختصاص دارد. بخش بيشترى را نامه‌ها و آنچه در طول سفرهايش مابين غرب و شرق اتفاق افتاده تشكيل مى‌دهد. وى داراى طبع شعر بوده است و لذا بسيارى از اشعارش خطاب به حكام و امرا را در كتاب آورده است. كتاب مشتمل بر گزارش‌هايى از مناصب او و سلاطين بلاد مختلف است. دو بار به اندلس و سپس به مصر و حجاز و شام مسافرت كرد. از سرگذشت [[ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد|ابن‌خلدون]] معلوم مى‌شود كه از قرن پانزدهم ميلادي، با وجود انقسام جهان اسلام به چندين واحد سياسى، روابط فرهنگى ميان مغرب و مصر برقرار بوده است. ظاهراً دانشوران مى‌توانسته‌اند، بى‌اشكال از منطقه‌اى به منطقه ديگر روند و كم و بيش مدتى در جاهاى مختلف بمانند و تفاوت مهمى در محيط احساس نكنند. درباره جهانگردان عادى نيز چنين بود، در همه قرن نهمق و تا اواخر ايام دولت غرناطه ارتباط با اندلس برقرار بود و جهانگردان مشرق به منظور كنجكاوى يا مانند سابق، برای كسب علم به آن سرزمين مى‌رفتند. مطالب كتاب كه در واقع زندگی‌نامه [[ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد|ابن‌خلدون]] به قلم خود اوست را مى‌توان به چهار دوره تقسيم كرد:


دوره اول:  
دوره اول:  


[[ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد|ابن‌خلدون]] سفرنامه‌اش را با شرح خاندان خود آغاز كرده است. او خود را با استناد بر جَمْهَرة ابن‌حزم از نسل وائل بن حُجْر كندي صحابي مي‌داند. او برخى از مقدمات را پيش پدر آموخت و براي فراگيرى علوم سنتى نزد استادان تونسى به شاگردي نشست. او قرائت‌هاي مختلف قرآن و نيز نحو و حديث و فقه مالكى را بياموخت و چندي به حفظ شعر پرداخت شانزده ساله بود كه يك حادثه سياسى بزرگ در زادگاهش روي داد و در تربيت علمى او اثري عميق نهاد. در 748ق سلطان ابوالحسن مرينى- سلطان مغرب اقصى- با استفاده از ناتوانى و كشمكش‌هاي درونى سلاطين مغرب، براي دو سال مغرب أدنى را به زير فرمان خود درآورد و [[ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد|ابن‌خلدون]] به سبب پايگاه اجتماعى خانواده‌اش و آمادگى علمى توانست از دانشمندان برجسته‌اي كه سلطان مغرب در دربار خود گرد آورده بود، نيك بهره برگيرد. وى در زندگی‌نامه خود از اين رويداد به عنوان يكى از حوادث فراموش ناشدنى ياد كرده است.
[[ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد|ابن‌خلدون]] سفرنامه‌اش را با شرح خاندان خود آغاز كرده است. او خود را با استناد بر جَمْهَرة ابن‌حزم از نسل وائل بن حُجْر كندي صحابي مي‌داند. او برخى از مقدمات را پيش پدر آموخت و برای فراگيرى علوم سنتى نزد استادان تونسى به شاگردي نشست. او قرائت‌هاي مختلف قرآن و نيز نحو و حديث و فقه مالكى را بياموخت و چندي به حفظ شعر پرداخت شانزده ساله بود كه يك حادثه سياسى بزرگ در زادگاهش روي داد و در تربيت علمى او اثري عميق نهاد. در 748ق سلطان ابوالحسن مرينى- سلطان مغرب اقصى- با استفاده از ناتوانى و كشمكش‌هاي درونى سلاطين مغرب، برای دو سال مغرب أدنى را به زير فرمان خود درآورد و [[ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد|ابن‌خلدون]] به سبب پايگاه اجتماعى خانواده‌اش و آمادگى علمى توانست از دانشمندان برجسته‌اي كه سلطان مغرب در دربار خود گرد آورده بود، نيك بهره برگيرد. وى در زندگی‌نامه خود از اين رويداد به عنوان يكى از حوادث فراموش ناشدنى ياد كرده است.


عبدالرحمان در 21 سالگى به خدمت دولت درآمد و منصب علامت نويسى سلطان را كه وظيفه‌اش نوشتن تحميديه "الحمدلله و الشكرلله" با خط درشت در فرمان‌ها بود، به عهده گرفت. [[ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد|ابن‌خلدون]] پس از مدتي به شهر ابّه و پس از آن به قفصه و سپس به بسكره رفت. ابن خلدون از بسكره عازم خدمت ابوعنان در تلمسان شد و با احترام بسيار پذيرفته شد. سلطان به فاس بازگشت و به گردآوردن دانشمندان دربار خود پرداخت كسانى كه عبدالرحمان را در تونس شناخته بودند، پيش سلطان از او ياد كردند. سلطان از وزير خود خواست كه [[ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد|ابن‌خلدون]] را پيش او بفرستد. وي كه در اين هنگام با دختر یکیاز بزرگان دربار حفصى ازدواج كرده بود، به فاس رفت و در 755ق به مجمع علمى دربار پيوست و از ملازمان نماز جمعة سلطان شد و سپس به منصب دبيري خاص توقيع گماشته شد. وي از اين فرصت براي مطالعه و ديدار استادان مغربى كه به عنوان سفارت به فاس مى‌آمدند، سود جست و تا ممكن بود از آنان آموخت و اجازه عام گرفت. ابن خلدون از استادان و مشايخ زيادى علم آموخته است كه اسامى همه آنها را ذكر كرده است. همچنين دسترسى به كتابخانه‌هاي غنى مدارس فاس كه مركز تجمع علما و ادبا بود، براي طالب علمى چون او مغتنم بود.
عبدالرحمان در 21 سالگى به خدمت دولت درآمد و منصب علامت نويسى سلطان را كه وظيفه‌اش نوشتن تحميديه "الحمدلله و الشكرلله" با خط درشت در فرمان‌ها بود، به عهده گرفت. [[ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد|ابن‌خلدون]] پس از مدتي به شهر ابّه و پس از آن به قفصه و سپس به بسكره رفت. ابن خلدون از بسكره عازم خدمت ابوعنان در تلمسان شد و با احترام بسيار پذيرفته شد. سلطان به فاس بازگشت و به گردآوردن دانشمندان دربار خود پرداخت كسانى كه عبدالرحمان را در تونس شناخته بودند، پيش سلطان از او ياد كردند. سلطان از وزير خود خواست كه [[ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد|ابن‌خلدون]] را پيش او بفرستد. وي كه در اين هنگام با دختر یکیاز بزرگان دربار حفصى ازدواج كرده بود، به فاس رفت و در 755ق به مجمع علمى دربار پيوست و از ملازمان نماز جمعة سلطان شد و سپس به منصب دبيري خاص توقيع گماشته شد. وي از اين فرصت برای مطالعه و ديدار استادان مغربى كه به عنوان سفارت به فاس مى‌آمدند، سود جست و تا ممكن بود از آنان آموخت و اجازه عام گرفت. ابن خلدون از استادان و مشايخ زيادى علم آموخته است كه اسامى همه آنها را ذكر كرده است. همچنين دسترسى به كتابخانه‌هاي غنى مدارس فاس كه مركز تجمع علما و ادبا بود، برای طالب علمى چون او مغتنم بود.


دوره دوم:  
دوره دوم:  
خط ۴۶: خط ۴۶:
اين دوره كه عمدتاًً دوره فعاليت سياسى اوست، با انتقال به فاس آغاز شد. اقامت [[ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد|ابن‌خلدون]] در فاس هشت سال طول كشيد(755-763ق) نزدیک  به دو سال از اين هشت سال را در زندان گذراند. علت زندانى شدن عبدالرحمن ارتباط بى‌پرواي او با شاهزاده ابوعبدالله محمد حفصى، امير پيشين بود كه همچون گروگانى در دربار فاس مى‌زيست؛ چون به سلطان خبر دادند كه شاهزاده تصميم به فرار دارد، او را با عبدالرحمان به زندان افكند. او تا مرگ سلطان ابوعنان در 759ق زندانى بود تا سرانجام وزير سلطان او را آزاد كرد و به منصب پيشين باز گماشت. پس از مدتي ابوسالم برادر ابوعنان از اندلس قيام كرد و از [[ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد|ابن‌خلدون]] هم در اين راه ياري خواست او نيز چنين كرد و بسياري از بزرگان مرينى را به حمايت از ابوسالم برانگيخت. وي در نيمه شعبان 760ق به حكومت رسيد و [[ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد|ابن‌خلدون]] را به جهت سابقه‌اي كه داشت به دبيري خاص و امور نامه‌هاي سلطانى برگزيد. ابوسالم پس از دو سال سلطنت در 762ق كشته شد. آنگاه [[ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد|ابن‌خلدون]] عزم اندلس كرد. شايد يكى از علل مهم سفر [[ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد|ابن‌خلدون]] به اندلس سابقه آشنايى او با سلطان و وزير غرناطه بود.
اين دوره كه عمدتاًً دوره فعاليت سياسى اوست، با انتقال به فاس آغاز شد. اقامت [[ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد|ابن‌خلدون]] در فاس هشت سال طول كشيد(755-763ق) نزدیک  به دو سال از اين هشت سال را در زندان گذراند. علت زندانى شدن عبدالرحمن ارتباط بى‌پرواي او با شاهزاده ابوعبدالله محمد حفصى، امير پيشين بود كه همچون گروگانى در دربار فاس مى‌زيست؛ چون به سلطان خبر دادند كه شاهزاده تصميم به فرار دارد، او را با عبدالرحمان به زندان افكند. او تا مرگ سلطان ابوعنان در 759ق زندانى بود تا سرانجام وزير سلطان او را آزاد كرد و به منصب پيشين باز گماشت. پس از مدتي ابوسالم برادر ابوعنان از اندلس قيام كرد و از [[ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد|ابن‌خلدون]] هم در اين راه ياري خواست او نيز چنين كرد و بسياري از بزرگان مرينى را به حمايت از ابوسالم برانگيخت. وي در نيمه شعبان 760ق به حكومت رسيد و [[ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد|ابن‌خلدون]] را به جهت سابقه‌اي كه داشت به دبيري خاص و امور نامه‌هاي سلطانى برگزيد. ابوسالم پس از دو سال سلطنت در 762ق كشته شد. آنگاه [[ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد|ابن‌خلدون]] عزم اندلس كرد. شايد يكى از علل مهم سفر [[ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد|ابن‌خلدون]] به اندلس سابقه آشنايى او با سلطان و وزير غرناطه بود.


در سال‌هاي761-763ق كه سلطان غرناطه، ابوعبدالله محمد بن يوسف احمر، معروف به محمد پنجم و وزير اديب و مورخ او لسان‌الدين محمد مشهور به ابن‌الخطيب به فاس پناه آورده بودند، ابن‌خلدون از هيچ كمكى به ايشان فروگذار نكرده بود. بدين‌سان [[ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد|ابن‌خلدون]] در سال 764ق به غرناطه رفت و در زمره بزرگان دربار قرار گرفت. اكرام بسيار سلطان در حق ابن‌خلدون او را به سرودن مدايحى واداشت و قصايدى در مدح وى سرود كه بخش‌هايى از آن در كتاب آمده است؛ اما اين وضع رضايت بخش چندان نپاييد. بدگويان وزير سلطان را نسبت به وي بدگمان كردند. اين دگرگونى احوال همزمان با تحولاتى در مغرب اوسط بود. امير ابوعبدالله محمد كه بر بجايه دست يافته بود(765ق)، [[ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد|ابن‌خلدون]] را در نامه‌اي به نزد خود خواند. ابن‌خلدون براي حفظ دوستى گذشته با ابن‌خطيب يا براى استفاده از موقعيت مناسبى كه پيش آمده بود، راه بجايه در پيش گرفت و در اواسط 766ق به آنجا رسيد. سلطان منصب حاجبى را به [[ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد|ابن‌خلدون]] سپرد و معنى آن در مغرب استقلال در اداره امور دولت و رابط ميان سلطان و عمال او بود.
در سال‌هاي761-763ق كه سلطان غرناطه، ابوعبدالله محمد بن يوسف احمر، معروف به محمد پنجم و وزير اديب و مورخ او لسان‌الدين محمد مشهور به ابن‌الخطيب به فاس پناه آورده بودند، ابن‌خلدون از هيچ كمكى به ايشان فروگذار نكرده بود. بدين‌سان [[ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد|ابن‌خلدون]] در سال 764ق به غرناطه رفت و در زمره بزرگان دربار قرار گرفت. اكرام بسيار سلطان در حق ابن‌خلدون او را به سرودن مدايحى واداشت و قصايدى در مدح وى سرود كه بخش‌هايى از آن در كتاب آمده است؛ اما اين وضع رضايت بخش چندان نپاييد. بدگويان وزير سلطان را نسبت به وي بدگمان كردند. اين دگرگونى احوال همزمان با تحولاتى در مغرب اوسط بود. امير ابوعبدالله محمد كه بر بجايه دست يافته بود(765ق)، [[ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد|ابن‌خلدون]] را در نامه‌اي به نزد خود خواند. ابن‌خلدون برای حفظ دوستى گذشته با ابن‌خطيب يا براى استفاده از موقعيت مناسبى كه پيش آمده بود، راه بجايه در پيش گرفت و در اواسط 766ق به آنجا رسيد. سلطان منصب حاجبى را به [[ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد|ابن‌خلدون]] سپرد و معنى آن در مغرب استقلال در اداره امور دولت و رابط ميان سلطان و عمال او بود.


پس از مدتى دوباره اوضاع حكومتى پريشان شد و اوعازم بسكره شد و شش سال در آنجا مقيم شد. در اين مدت او به جاي خدمت در دربارها، به فعاليت در ميان قبايل و عشاير پرداخت. آشنايى او با عادات قبايل و نفوذ معنوي او در ميان آنان او را قادر مى‌ساخت كه اين قبايل را متحد كند و هر چند گاه آنان را به هواخواهى اين يا آن سلطان برانگيزد.
پس از مدتى دوباره اوضاع حكومتى پريشان شد و اوعازم بسكره شد و شش سال در آنجا مقيم شد. در اين مدت او به جاي خدمت در دربارها، به فعاليت در ميان قبايل و عشاير پرداخت. آشنايى او با عادات قبايل و نفوذ معنوي او در ميان آنان او را قادر مى‌ساخت كه اين قبايل را متحد كند و هر چند گاه آنان را به هواخواهى اين يا آن سلطان برانگيزد.
خط ۶۴: خط ۶۴:
ابن‌خلدون پس از سه سال اقامت در مصر قصد سفر حج كرد. در نيمه رمضان 789 قاهره را ترك گفت و پس از گزاردن حج، در جمادى الاول سال بعد به آنجا بازگشت.
ابن‌خلدون پس از سه سال اقامت در مصر قصد سفر حج كرد. در نيمه رمضان 789 قاهره را ترك گفت و پس از گزاردن حج، در جمادى الاول سال بعد به آنجا بازگشت.


آخرين ماجراي سياسى زندگى ابن‌خلدون از نيمه ربيع‌الاول 803ق آغاز مى‌شود. وي در اين تاريخ ناگزير شد كه ناصرالدين فرج، سلطان مصر را در سفر به شام همراهى كند. بدين‌سان وي به هنگام محاصره دمشق به وسيله تيمور در آن شهر بود. ابن‌خلدون با توافق گروه قاضيان دمشق با تيمور ديدار كرد. ظاهراً تيمور خود به وي اجازه داد كه به مصر باز گردد. او در راه گرفتار راهزنان شد و هر چه داشت به يغما رفت و سرانجام در شعبان همان سال به قاهره رسيد. وي چند روز پس از بازگشت به مصر براي سومين بار به قاضى‌القضاتى مالكيان منصوب شد، اما بر اثر سعايت عده‌اي از آن سمت بركنار شد و جمال‌الدين البساطى جاي او را گرفت، او سه بار ديگر به اين سمت گمارده شد.
آخرين ماجراي سياسى زندگى ابن‌خلدون از نيمه ربيع‌الاول 803ق آغاز مى‌شود. وي در اين تاريخ ناگزير شد كه ناصرالدين فرج، سلطان مصر را در سفر به شام همراهى كند. بدين‌سان وي به هنگام محاصره دمشق به وسيله تيمور در آن شهر بود. ابن‌خلدون با توافق گروه قاضيان دمشق با تيمور ديدار كرد. ظاهراً تيمور خود به وي اجازه داد كه به مصر باز گردد. او در راه گرفتار راهزنان شد و هر چه داشت به يغما رفت و سرانجام در شعبان همان سال به قاهره رسيد. وي چند روز پس از بازگشت به مصر برای سومين بار به قاضى‌القضاتى مالكيان منصوب شد، اما بر اثر سعايت عده‌اي از آن سمت بركنار شد و جمال‌الدين البساطى جاي او را گرفت، او سه بار ديگر به اين سمت گمارده شد.


سفرنامه در اينجا به اتمام رسيده است و به روايت مورخين، مدتى پس از آن نيز عمر پر از نشيب و فراز اين مورخ بزرگ به سرانجام مى‌رسد.
سفرنامه در اينجا به اتمام رسيده است و به روايت مورخين، مدتى پس از آن نيز عمر پر از نشيب و فراز اين مورخ بزرگ به سرانجام مى‌رسد.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش