پرش به محتوا

القول المتين في تشيع الشيخ الأكبر محي‌الدين ابن العربي: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'پايان' به 'پایان'
جز (جایگزینی متن - 'براي' به 'برای')
جز (جایگزینی متن - 'پايان' به 'پایان')
خط ۲۷: خط ۲۷:
«تسنن دوازده‌امامى»، آميزه‌اى از تشيع و تسنن است و به كسانى اطلاق مى‌شود كه از نظر علمى و اعتقادى و همچنين از نظر عملى و فقهى همانندى‌هايى با سنيان داشتند و همان طور كه در تاريخ آمده، سنيان دوازده‌امامى با آنكه امامت و عصمت دوازده امام را پذيرفته بودند، ولى از خلفاى سه‌گانه نيز كاملا دفاع كرده و آنان را خليفه رسول‌الله مى‌شمردند.<ref>تاريخ تشيع در ايران از آغاز تا قرن دهم، ج 2، ص725 - 728</ref>
«تسنن دوازده‌امامى»، آميزه‌اى از تشيع و تسنن است و به كسانى اطلاق مى‌شود كه از نظر علمى و اعتقادى و همچنين از نظر عملى و فقهى همانندى‌هايى با سنيان داشتند و همان طور كه در تاريخ آمده، سنيان دوازده‌امامى با آنكه امامت و عصمت دوازده امام را پذيرفته بودند، ولى از خلفاى سه‌گانه نيز كاملا دفاع كرده و آنان را خليفه رسول‌الله مى‌شمردند.<ref>تاريخ تشيع در ايران از آغاز تا قرن دهم، ج 2، ص725 - 728</ref>


نويسنده، نگارش و حروف‌چينى و مقابله مجلد اول اين اثر را در تاريخ 27 رمضان 1423ق، در مدرسه امام باقر(ع) كه آن را آيت‌الله شيخ حسين [[وحید خراسانی، حسین|وحيد خراسانى]] در قم تأسيس كرده، به پايان رسانده است.<ref>القول المتين في تشيع الشيخ الأكبر محي‌الدين ابن العربي، ج 2، ص500</ref>ولى از زمان و مكان و ويژگى‌هاى نگارش مجلد دوم، خبرى در دست نيست.
نويسنده، نگارش و حروف‌چينى و مقابله مجلد اول اين اثر را در تاريخ 27 رمضان 1423ق، در مدرسه امام باقر(ع) كه آن را آيت‌الله شيخ حسين [[وحید خراسانی، حسین|وحيد خراسانى]] در قم تأسيس كرده، به پایان رسانده است.<ref>القول المتين في تشيع الشيخ الأكبر محي‌الدين ابن العربي، ج 2، ص500</ref>ولى از زمان و مكان و ويژگى‌هاى نگارش مجلد دوم، خبرى در دست نيست.


== ساختار ==
== ساختار ==
خط ۵۴: خط ۵۴:
در فصل دوم، نويسنده، پديده مزبور را در بين 13 نفر از شاگردان و راويان [[ابن عربی، محمد بن علی|محى‌الدين بن عربى]]، مانند [[صدرالدین قونیوی، محمد بن اسحاق|صدرالدين قونوى]]، عفيف‌الدين تلمسانى، قاضى محى‌الدين بن الزكى، كمال‌الدين ابوالقاسم مشهور به ابن‌العديم حلبى و عبدالله بن محمود بن مودود موصلى معروف به مجدالدين بلدچى، مطرح و بررسى كرده است. او بر آن است كه كنكاش درباره مذهب و انديشه شاگردان، همواره پنجره‌اى به‌سوى شناسايى گرايش م[[ذهبى]] استاد است، به‌ويژه اگر شاگردان در موضوع بس مهم و سرنوشت‌ساز عرفان و سيروسلوك، او را انتخاب كرده باشند.<ref>همان، ص1، ص389</ref>
در فصل دوم، نويسنده، پديده مزبور را در بين 13 نفر از شاگردان و راويان [[ابن عربی، محمد بن علی|محى‌الدين بن عربى]]، مانند [[صدرالدین قونیوی، محمد بن اسحاق|صدرالدين قونوى]]، عفيف‌الدين تلمسانى، قاضى محى‌الدين بن الزكى، كمال‌الدين ابوالقاسم مشهور به ابن‌العديم حلبى و عبدالله بن محمود بن مودود موصلى معروف به مجدالدين بلدچى، مطرح و بررسى كرده است. او بر آن است كه كنكاش درباره مذهب و انديشه شاگردان، همواره پنجره‌اى به‌سوى شناسايى گرايش م[[ذهبى]] استاد است، به‌ويژه اگر شاگردان در موضوع بس مهم و سرنوشت‌ساز عرفان و سيروسلوك، او را انتخاب كرده باشند.<ref>همان، ص1، ص389</ref>


در فصل سوم، نويسنده، پديده يادشده را در بين عارفان معاصر [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] و همانندان معنوى و سلوكى او، مانند سعدالدين حموئى، ابن فارض مصرى، شيخ شهاب‌الدينسهروردى بغدادى، جلال‌الدين محمد مولوى و ملك ظاهر ايوبى، بررسى كرده است. نويسنده، نتيجه مى‌گيرد كه رسميت يافتن تشيع در ايران در دولت ايلخانى، موضوعى طبيعى و تدريجى بود و هرگز ناگهانى و تصادفى نبود كه يك‌باره و بدون مقدمه اتفاق افتاده باشد، بلكه زمينه‌ها و ريشه‌هايى تاريخى داشت كه عمده‌اش به مسئله «گرايش صوفيان آن زمان به تشيع» و اعتقاد آنان به ولايت دوازده امام(ع) بازمى‌گردد؛ هرچند كه گرايش عملى آنان به مذاهب چهارگانه فقهى شافعى، حنفى، مالكى و حنبلى بود. بنابراین، نقش شخصيت‌هاى دينى و سياسى صوفيان را در نشر و گسترش انديشه‌هاى شيعى و ارتباطشان با انديشمندان شيعى را نبايد فراموش كرد و به همين جهت، [[حلی، حسن بن یوسف|علامه حلى]] كه سلطان محمد خدابنده به‌طور رسمى به دست او تشيع را برگزيد، تنها حلقه تأثيرگذار در اين مسئله نبود، بلكه او حلقه پايانى قضيه بود كه تشيع را در ايران رسميت بخشيد. پس مى‌توان گفت تاريخ نشان داده است كه همواره «تصوف شيعى»، راه را براى «تشيع رسمى» مى‌گشايد و بر سختى‌ها و مشكلات غلبه پيدا مى‌كند.<ref>همان، ج 1، ص379</ref>
در فصل سوم، نويسنده، پديده يادشده را در بين عارفان معاصر [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] و همانندان معنوى و سلوكى او، مانند سعدالدين حموئى، ابن فارض مصرى، شيخ شهاب‌الدينسهروردى بغدادى، جلال‌الدين محمد مولوى و ملك ظاهر ايوبى، بررسى كرده است. نويسنده، نتيجه مى‌گيرد كه رسميت يافتن تشيع در ايران در دولت ايلخانى، موضوعى طبيعى و تدريجى بود و هرگز ناگهانى و تصادفى نبود كه يك‌باره و بدون مقدمه اتفاق افتاده باشد، بلكه زمينه‌ها و ريشه‌هايى تاريخى داشت كه عمده‌اش به مسئله «گرايش صوفيان آن زمان به تشيع» و اعتقاد آنان به ولايت دوازده امام(ع) بازمى‌گردد؛ هرچند كه گرايش عملى آنان به مذاهب چهارگانه فقهى شافعى، حنفى، مالكى و حنبلى بود. بنابراین، نقش شخصيت‌هاى دينى و سياسى صوفيان را در نشر و گسترش انديشه‌هاى شيعى و ارتباطشان با انديشمندان شيعى را نبايد فراموش كرد و به همين جهت، [[حلی، حسن بن یوسف|علامه حلى]] كه سلطان محمد خدابنده به‌طور رسمى به دست او تشيع را برگزيد، تنها حلقه تأثيرگذار در اين مسئله نبود، بلكه او حلقه پایانى قضيه بود كه تشيع را در ايران رسميت بخشيد. پس مى‌توان گفت تاريخ نشان داده است كه همواره «تصوف شيعى»، راه را براى «تشيع رسمى» مى‌گشايد و بر سختى‌ها و مشكلات غلبه پيدا مى‌كند.<ref>همان، ج 1، ص379</ref>


در فصل چهارم، نويسنده، تصريح يازده تن از عالمان سنى، مانند قطب‌الدين يونينى، [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيميه]]، [[ابن کثیر، اسماعیل بن عمر|ابن كثير]] دمشقى، شمس‌الدين [[ذهبى]]، شيخ عبدالله يافعى، [[ابن خلدون]]، [[ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی|ابن حجر عسقلانى]]، شيخ [[شعرانی، عبدالوهاب بن احمد|عبدالوهاب شعرانى]]، احمد امين مصرى، دكتر [[حسن ابراهیم حسن]] و [[هاشمی، محمدطاهر|سيد محمدطاهر هاشمى برزنجى]] را درباره گرايش شيعى [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] ذكر كرده است. در نظر برخى از اين دانشمندان سنى‌مذهب، مانند احمد امين مصرى، صوفيه به تشيع پيوستند و اين ارتباط، محكم شد و يكى از اعتقاداتى كه از آن مذهب گرفتند، عقيده به مهدى موعود بود كه آن را در قالبى جديد ريختند و به نام «قطب» ناميدند كه ستون آسمان و زمين است و تدبير امور به دست اوست. [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] در «الفتوحات المكية» گفته است كه آنان دوازده نقيب هستند كه نه كم مى‌شوند و نه زياد و.<ref>همان، ج 2، ص77 - 78</ref>
در فصل چهارم، نويسنده، تصريح يازده تن از عالمان سنى، مانند قطب‌الدين يونينى، [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيميه]]، [[ابن کثیر، اسماعیل بن عمر|ابن كثير]] دمشقى، شمس‌الدين [[ذهبى]]، شيخ عبدالله يافعى، [[ابن خلدون]]، [[ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی|ابن حجر عسقلانى]]، شيخ [[شعرانی، عبدالوهاب بن احمد|عبدالوهاب شعرانى]]، احمد امين مصرى، دكتر [[حسن ابراهیم حسن]] و [[هاشمی، محمدطاهر|سيد محمدطاهر هاشمى برزنجى]] را درباره گرايش شيعى [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] ذكر كرده است. در نظر برخى از اين دانشمندان سنى‌مذهب، مانند احمد امين مصرى، صوفيه به تشيع پيوستند و اين ارتباط، محكم شد و يكى از اعتقاداتى كه از آن مذهب گرفتند، عقيده به مهدى موعود بود كه آن را در قالبى جديد ريختند و به نام «قطب» ناميدند كه ستون آسمان و زمين است و تدبير امور به دست اوست. [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] در «الفتوحات المكية» گفته است كه آنان دوازده نقيب هستند كه نه كم مى‌شوند و نه زياد و.<ref>همان، ج 2، ص77 - 78</ref>
خط ۷۵: خط ۷۵:


== وضعيت كتاب ==
== وضعيت كتاب ==
فهرست مطالب هر جزئى در آغاز همان جزء ذكر شده است. پاورقى‌ها به ذكر منابع مطالب منقول اختصاص يافته است. كتاب، در دو جلد منتشر شده است. بر روى جلد، نام مؤلف به‌صورت «الشيخ قاسم الطهرانى» نوشته شده، ولى در پايان كتاب.<ref>همان، ج 2، ص500</ref>به‌صورت «محسن قاسم الطهرانى» آمده است. به نظر مى‌رسد محسن نام مؤلف و قاسم نام پدر اوست و كلمه «ابن» به قرينه، حذف شده است و نويسنده در روى جلد به احترام پدر و براى ابراز محبت به او نام وى را نوشته و از ذكر اسم خودش خوددارى كرده است؛ بنابراین، نام كامل نويسنده محسنِ قاسم طهرانى است؛ يعنى محسن تهرانى كه فرزند قاسم است.
فهرست مطالب هر جزئى در آغاز همان جزء ذكر شده است. پاورقى‌ها به ذكر منابع مطالب منقول اختصاص يافته است. كتاب، در دو جلد منتشر شده است. بر روى جلد، نام مؤلف به‌صورت «الشيخ قاسم الطهرانى» نوشته شده، ولى در پایان كتاب.<ref>همان، ج 2، ص500</ref>به‌صورت «محسن قاسم الطهرانى» آمده است. به نظر مى‌رسد محسن نام مؤلف و قاسم نام پدر اوست و كلمه «ابن» به قرينه، حذف شده است و نويسنده در روى جلد به احترام پدر و براى ابراز محبت به او نام وى را نوشته و از ذكر اسم خودش خوددارى كرده است؛ بنابراین، نام كامل نويسنده محسنِ قاسم طهرانى است؛ يعنى محسن تهرانى كه فرزند قاسم است.


==پانويس ==
==پانويس ==
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش