۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '== گزارش محتوا == ' به '== گزارش محتوا == ') |
جز (جایگزینی متن - 'برخي' به 'برخی') |
||
| خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
وى سپس در 10 فصل با ادلهاى كه ذكر مىكند، به مباحثى همچون اثبات كرامات اولياء، امكان اينكه كرامت در جنس و نوع خود به سرحد معجزه برسد، تفاوت بين معجزه و كرامت و سحر، ظهور كرامات به دست برخى از صحابه، اسباب ظهور كرامات پس از زمان صحابه، عجله نكردن در تكفير كسى كه مىگويد مؤمن غيب مىداند، پاسخ از اين آيه: '''«قل لا يعلم من فى السماوات و الارض الغيب الا الله»'''، هميشه علماى صاحبكرامت برتر از علماى فاقد كرامت نيستند و برترين علماء علماى بالله هستند، مىپردازد. | وى سپس در 10 فصل با ادلهاى كه ذكر مىكند، به مباحثى همچون اثبات كرامات اولياء، امكان اينكه كرامت در جنس و نوع خود به سرحد معجزه برسد، تفاوت بين معجزه و كرامت و سحر، ظهور كرامات به دست برخى از صحابه، اسباب ظهور كرامات پس از زمان صحابه، عجله نكردن در تكفير كسى كه مىگويد مؤمن غيب مىداند، پاسخ از اين آيه: '''«قل لا يعلم من فى السماوات و الارض الغيب الا الله»'''، هميشه علماى صاحبكرامت برتر از علماى فاقد كرامت نيستند و برترين علماء علماى بالله هستند، مىپردازد. | ||
مؤلف در فصل اول، مىگويد: ظهور كرامت به دست اولياء، عقلا ممكن است و نقلا واقع شده است. امكان عقلى آن، بدان جهت است كه كرامت در قدرت خداى تعالى محال نيست، بلكه از قبيل ممكنات است، مانند معجزات انبياء، اما وقوع نقلى آن، هم در قرآن آمده و هم در روايات، مانند داستان حضرت مريم(س)، داستان الهام به مادر حضرت موسى(ع)، داستان حضرت موسى و حضرت خضر(ع)، داستان ذى القرنين، داستان اصحاب كهف، قصه آصف بن | مؤلف در فصل اول، مىگويد: ظهور كرامت به دست اولياء، عقلا ممكن است و نقلا واقع شده است. امكان عقلى آن، بدان جهت است كه كرامت در قدرت خداى تعالى محال نيست، بلكه از قبيل ممكنات است، مانند معجزات انبياء، اما وقوع نقلى آن، هم در قرآن آمده و هم در روايات، مانند داستان حضرت مريم(س)، داستان الهام به مادر حضرت موسى(ع)، داستان حضرت موسى و حضرت خضر(ع)، داستان ذى القرنين، داستان اصحاب كهف، قصه آصف بن برخیا با حضرت سليمان(ع) درباره تخت بلقيس و... | ||
در فصل دوم، مىفرمايد: كرامت، امكان دارد در جنس و عظمت به سرحد معجزه برسد. دليل عقلىاش آن است كه آنچه كرامت را از رسيدن به سرحد معجزه مانع مىشود يا نقل است يا عقل؛ اولى، باطل است، چون خبرى كه دلالت بر منع كند وجود ندارد. در فرض دوم، امتناع يا ذاتى است يا غيرى؛ اولى، باطل است، چون خرق عادت به هرگونه كه باشد و از هركسى كه سربزند، از ديدگاه عقل در قدرت پروردگار توانا محال نيست. در فرض دوم، امتناع غيرى يا به جهت التباس نبى با متنبى است يا به جهتى غير از آن؛ دومى، باطل است، چون در آن دافع اصل و قادح در معجزه نيست. اولى، يا با ادعاى نبوت همراه نيست يا هست؛ اولى، باطل است، چون موجب التباس نيست، پس دومى متعين خواهد بود و بازگشت آن به اين است كه التباسى كه ممنوع است، تنها در مورد امر خارقالعادهاى تحقق دارد كه مقرون به ادعاى نبوت باشد، پس در مورد امر خارقالعادهاى كه همراه با ادعاى مزبور نباشد، مطلقا منعى وجود ندارد. | در فصل دوم، مىفرمايد: كرامت، امكان دارد در جنس و عظمت به سرحد معجزه برسد. دليل عقلىاش آن است كه آنچه كرامت را از رسيدن به سرحد معجزه مانع مىشود يا نقل است يا عقل؛ اولى، باطل است، چون خبرى كه دلالت بر منع كند وجود ندارد. در فرض دوم، امتناع يا ذاتى است يا غيرى؛ اولى، باطل است، چون خرق عادت به هرگونه كه باشد و از هركسى كه سربزند، از ديدگاه عقل در قدرت پروردگار توانا محال نيست. در فرض دوم، امتناع غيرى يا به جهت التباس نبى با متنبى است يا به جهتى غير از آن؛ دومى، باطل است، چون در آن دافع اصل و قادح در معجزه نيست. اولى، يا با ادعاى نبوت همراه نيست يا هست؛ اولى، باطل است، چون موجب التباس نيست، پس دومى متعين خواهد بود و بازگشت آن به اين است كه التباسى كه ممنوع است، تنها در مورد امر خارقالعادهاى تحقق دارد كه مقرون به ادعاى نبوت باشد، پس در مورد امر خارقالعادهاى كه همراه با ادعاى مزبور نباشد، مطلقا منعى وجود ندارد. | ||
ویرایش