پرش به محتوا

ارشاد در معرفت و وعظ و اخلاق: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۶ سپتامبر ۲۰۱۸
جز
جایگزینی متن - 'وي' به 'وی'
جز (جایگزینی متن - '==ساختار== ' به '==ساختار== ')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
جز (جایگزینی متن - 'وي' به 'وی')
خط ۶: خط ۶:
[[عارف نو شاهی، رضا الله شاه]] (مقدمه نویس و مصحح)
[[عارف نو شاهی، رضا الله شاه]] (مقدمه نویس و مصحح)


[[قلانسی نسفی، عبدالله بن محمد]] (نويسنده)
[[قلانسی نسفی، عبدالله بن محمد]] (نویسنده)
| زبان =فارسی
| زبان =فارسی
| کد کنگره =‏BP‎‏ ‎‏247‎‏/‎‏4‎‏ ‎‏/‎‏ق‎‏8‎‏الف‎‏4
| کد کنگره =‏BP‎‏ ‎‏247‎‏/‎‏4‎‏ ‎‏/‎‏ق‎‏8‎‏الف‎‏4
خط ۴۰: خط ۴۰:
زبان و ادبيات اين اثر، براى نسل امروز چندان رسا و شيوا نيست هرچند با قدرى دقت و زحمت مفهوم مى‌شود.
زبان و ادبيات اين اثر، براى نسل امروز چندان رسا و شيوا نيست هرچند با قدرى دقت و زحمت مفهوم مى‌شود.


روش نويسنده در اين اثر، نقلى و موعظه‌اى است.
روش نویسنده در اين اثر، نقلى و موعظه‌اى است.


مصحح در مورد منابع مؤلف يادآور شده است: مؤلف، کتاب را به روش وعاظ نوشته است و از آيات قرآنى، احاديث قدسى، احاديث نبوى، اخبار انبيا و مشايخ، اشعار فارسى، تازى، شنيده‌ها و نوشته‌هايى از پدر و جدّ، استادان و معاصران استفاده كرده است. در بعضى موارد از كسى كه خبرى و اثرى را شنيده، نام مى‌برد و در برخى موارد نام نمى‌برد و فقط مى‌نويسد: «به‌حكايت شنيدم از پيرى»، ولى آنچه از ميان منابع مكتوب - غير از كتب آسمانى - مورد استفاده مؤلف بوده است، بدين شرح است:
مصحح در مورد منابع مؤلف يادآور شده است: مؤلف، کتاب را به روش وعاظ نوشته است و از آيات قرآنى، احاديث قدسى، احاديث نبوى، اخبار انبيا و مشايخ، اشعار فارسى، تازى، شنيده‌ها و نوشته‌هايى از پدر و جدّ، استادان و معاصران استفاده كرده است. در بعضى موارد از كسى كه خبرى و اثرى را شنيده، نام مى‌برد و در برخى موارد نام نمى‌برد و فقط مى‌نویسد: «به‌حكايت شنيدم از پيرى»، ولى آنچه از ميان منابع مكتوب - غير از كتب آسمانى - مورد استفاده مؤلف بوده است، بدين شرح است:


#امثال، احتمالا تأليف محمد بن على حكيم ترمذى؛
#امثال، احتمالا تأليف محمد بن على حكيم ترمذى؛
خط ۵۵: خط ۵۵:


==گزارش محتوا==
==گزارش محتوا==
هرچند درباره محتواى اين اثر سودمند، گفتنى‌ها فراوان است، ولى به جهت ضيق مجال، به ذكر نمونه‌هايى كوتاه و گويا از مطالب آن اكتفا مى‌شود:
هرچند درباره محتواى اين اثر سودمند، گفتنى‌ها فراوان است، ولى به جهت ضيق مجال، به ذكر نمونه‌هايى كوتاه و گویا از مطالب آن اكتفا مى‌شود:


#نويسنده در مقدمه‌اش كه زمان و مكان و مشخصات نگارش آن را معلوم نساخته، يادآور شده است: بعضى از دوستان و ياران از من درخواست كردند تا دانسته‌هاى خود را در زمينه اخلاق و موعظه و عرفان - كه از پدرم خواجه امام ابوبكر بن محمد قلانسى(ره) و از استادان خويش (رض) آموخته‌ام - براى آنان املا كنم تا بهره‌مند شوند و مرا دعا كنند. بنده هرچند اهليت نداشتم، ولى اجابت كردم و از خداى تعالى توفيق اتمام و عصمت از خطا و زلت طلبيدم كه او بر آنچه خواهد، تواناست.<ref>ر.ک: مقدمه کتاب، ص1</ref>
#نویسنده در مقدمه‌اش كه زمان و مكان و مشخصات نگارش آن را معلوم نساخته، يادآور شده است: بعضى از دوستان و ياران از من درخواست كردند تا دانسته‌هاى خود را در زمينه اخلاق و موعظه و عرفان - كه از پدرم خواجه امام ابوبكر بن محمد قلانسى(ره) و از استادان خویش (رض) آموخته‌ام - براى آنان املا كنم تا بهره‌مند شوند و مرا دعا كنند. بنده هرچند اهليت نداشتم، ولى اجابت كردم و از خداى تعالى توفيق اتمام و عصمت از خطا و زلت طلبيدم كه او بر آنچه خواهد، تواناست.<ref>ر.ک: مقدمه کتاب، ص1</ref>
#از جمله مطالب جالب نويسنده اين است: «ببايد دانستن كه علم، بامنفعت بود و بى‌منفعت بود. دليل بر آن است كه رسول(ص) فرموده است: «اللهم ارزقني علما نافعا»؛ «فرمود: اى بار خدايا مرا روزى كن علم سودمند» و مطلق نگفت كه: «يا رب مرا علم بسيار ده». اگر علم، چيزى سودمند نبودى، معنى نداشتى كه گفت: «علم سودمند ده» و دليل ديگر آنكه فرمود: «نعوذ بالله من علم لا ينفع»؛ «فرمود: به خداى مى‌اندخسم از علم ناسودمند»».<ref>متن کتاب، ص127</ref>«مى‌اندخسم»؛ يعنى پناه مى‌برم.
#از جمله مطالب جالب نویسنده اين است: «ببايد دانستن كه علم، بامنفعت بود و بى‌منفعت بود. دليل بر آن است كه رسول(ص) فرموده است: «اللهم ارزقني علما نافعا»؛ «فرمود: اى بار خدايا مرا روزى كن علم سودمند» و مطلق نگفت كه: «يا رب مرا علم بسيار ده». اگر علم، چيزى سودمند نبودى، معنى نداشتى كه گفت: «علم سودمند ده» و دليل ديگر آنكه فرمود: «نعوذ بالله من علم لا ينفع»؛ «فرمود: به خداى مى‌اندخسم از علم ناسودمند»».<ref>متن کتاب، ص127</ref>«مى‌اندخسم»؛ يعنى پناه مى‌برم.
#همان‌طوركه مصحح يادآور شده، مؤلف معمولا درباره موضوعات طرح‌شده، از ابراز نظر شخصى خوددارى كرده است و فقط در يك مورد، اختلاف نظر خود را اظهار داشته است: «آن كسان كه چنين پنداشته‌اند كه شرط توكل آن است كه دست از كسب بازدارى، گفته‌اند كه توكل به حق عيال و ستور و مهمان درست نيايد و اين سخن به نزد من درست نيست؛ چه، توكّل به همه جاى‌ها فريضه است و لكن بايد كه به باطن، دل بر كسب بندى، نه آنكه دست از كسب بازدارى؛ چه خواجه حكيم - رحمه اللّه - چنين گفته است كه كسب، حصار توكل است؛ چون دست از كسب بازدارى، توكل، ويران شود و همين خواجه گفته است: اگر از اسباب به ظاهر دست بازدارى، ظاهرت هلاك شود و به باطن اگر بر كسب و اسباب چفسى [بچسبى]، باطنت هلاك شود. ميانه رفتن، آن بود كه دست به اسباب، اندرزده دارى و باطن از اسباب جدا دارى...».<ref>ر.ک: مقدمه کتاب، صسى و نه و متن کتاب، ص152-153</ref>
#همان‌طوركه مصحح يادآور شده، مؤلف معمولا درباره موضوعات طرح‌شده، از ابراز نظر شخصى خوددارى كرده است و فقط در يك مورد، اختلاف نظر خود را اظهار داشته است: «آن كسان كه چنين پنداشته‌اند كه شرط توكل آن است كه دست از كسب بازدارى، گفته‌اند كه توكل به حق عيال و ستور و مهمان درست نيايد و اين سخن به نزد من درست نيست؛ چه، توكّل به همه جاى‌ها فريضه است و لكن بايد كه به باطن، دل بر كسب بندى، نه آنكه دست از كسب بازدارى؛ چه خواجه حكيم - رحمه اللّه - چنين گفته است كه كسب، حصار توكل است؛ چون دست از كسب بازدارى، توكل، ویران شود و همين خواجه گفته است: اگر از اسباب به ظاهر دست بازدارى، ظاهرت هلاك شود و به باطن اگر بر كسب و اسباب چفسى [بچسبى]، باطنت هلاك شود. ميانه رفتن، آن بود كه دست به اسباب، اندرزده دارى و باطن از اسباب جدا دارى...».<ref>ر.ک: مقدمه کتاب، صسى و نه و متن کتاب، ص152-153</ref>
#نويسنده، يادآور شده است: «خواجه حكيم را - رحمه‌الله - پرسيدند كه مرد پيش دل خويش غم‌ها بيند؛ به چه داند كه اين غم‌هاى دينى است يا دنيايى؟ گفت: غم دينى، روشنايى دارد و بى‌پژمانى و هرچند غم دينى بيش شود، بنده را زارى به درِ مولى عز و جل بيشتر شود و غم دين، با بَر بود و چون مدتى غم خورد، بَرِ وى پديد آيد؛ يعنى حال باطن وى بهتر شود و غم دنيايى تاريكى دارد و تنگى و پژمانى...».<ref>همان، ص273</ref>منظور از «به درِ مولى»، به درگاه اوست و «با بَر»؛ يعنى با فايده.
#نویسنده، يادآور شده است: «خواجه حكيم را - رحمه‌الله - پرسيدند كه مرد پيش دل خویش غم‌ها بيند؛ به چه داند كه اين غم‌هاى دينى است يا دنيايى؟ گفت: غم دينى، روشنايى دارد و بى‌پژمانى و هرچند غم دينى بيش شود، بنده را زارى به درِ مولى عز و جل بيشتر شود و غم دين، با بَر بود و چون مدتى غم خورد، بَرِ وى پديد آيد؛ يعنى حال باطن وى بهتر شود و غم دنيايى تاريكى دارد و تنگى و پژمانى...».<ref>همان، ص273</ref>منظور از «به درِ مولى»، به درگاه اوست و «با بَر»؛ يعنى با فايده.


==وضعيت کتاب==
==وضعيت کتاب==
خط ۶۹: خط ۶۹:
کتاب حاضر، مستند است و مصحح، ارجاعات را به‌صورت پاورقى آورده؛ در بسيارى از موارد، اختلاف نسخه‌هاى خطى بيان شده.<ref>همان، ص32، پاورقى 2 و...</ref>و...
کتاب حاضر، مستند است و مصحح، ارجاعات را به‌صورت پاورقى آورده؛ در بسيارى از موارد، اختلاف نسخه‌هاى خطى بيان شده.<ref>همان، ص32، پاورقى 2 و...</ref>و...


مصحح محترم، تصاويرى از وقف‌نامه و صفحات آغاز و انجام و اواسط نسخه خطى اثر حاضر را آورده است.<ref>ر.ک: مقدمه کتاب، صفحات بعد از صهشتاد و نه و قبل از ص1 كه شماره صفحه ندارد و تعداد 8 صفحه است</ref>
مصحح محترم، تصاویرى از وقف‌نامه و صفحات آغاز و انجام و اواسط نسخه خطى اثر حاضر را آورده است.<ref>ر.ک: مقدمه کتاب، صفحات بعد از صهشتاد و نه و قبل از ص1 كه شماره صفحه ندارد و تعداد 8 صفحه است</ref>


مصحح در تعليقاتش برخى از اعلام تاريخى را به‌صورت مختصر شناسانده و همچنين توضيحاتى در مورد احاديث و اخبار نبوى، اشعار، اصطلاحات، اعلام جغرافيايى، اقوال مشايخ، لغات و... ارائه كرده است.<ref>ر.ک: متن کتاب، ص291-320</ref>
مصحح در تعليقاتش برخى از اعلام تاريخى را به‌صورت مختصر شناسانده و همچنين توضيحاتى در مورد احاديث و اخبار نبوى، اشعار، اصطلاحات، اعلام جغرافيايى، اقوال مشايخ، لغات و... ارائه كرده است.<ref>ر.ک: متن کتاب، ص291-320</ref>


==پانويس==
==پانویس==
<references />
<references />
==منابع مقاله==
==منابع مقاله==
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش