پرش به محتوا

ابن سحنون، محمد بن عبدالسلام: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۶ سپتامبر ۲۰۱۸
جز
جایگزینی متن - 'وي' به 'وی'
جز (جایگزینی متن - '==پانویس== <references />' به '==پانویس== <references/>')
جز (جایگزینی متن - 'وي' به 'وی')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۳۴: خط ۳۴:


==تحصیلات==
==تحصیلات==
وى مقدمات علوم را در قيروان فراگرفت و نزد پدر خويش فقه آموخت و از كسانى مانند عبدالله بن ابى حسّان يحصبى، موسى بن معاويه صُمادحى، عبدالعزيز بن يحيى مدنى هاشمى، عبدالمؤمن بن مستنير جزرى و ابوعبدالرحمان بَقىّ بن مخلّد استماع كرد. از ابوالحسن محمد بن نصر بن حضرم نيز مناظره آموخت. او در 235ق آهنگ مشرق كرد و در مصر بر ابورجاء بن اشهب وارد شد و عالمان و بزرگان مصر از جمله مُزَنى از اصحاب شافعى به ديدار وى آمدند. مزنى پس از بيرون آمدن از نزد وى سوگند خورد كه كسى را داناتر و تيزهوش‌تر از وى نيافته است. ابن سحنون در همان سال از مصر به مكه رفت و مناسك حج را به جاى آورد. در مدينه با ابومصعب زهرى از اصحاب مالك بن انس و يعقوب بن حميد بن كاسب ملاقات كرد و از ابومصعب و نيز سلمة بن شبيب استماع كرد.  
وى مقدمات علوم را در قيروان فراگرفت و نزد پدر خویش فقه آموخت و از كسانى مانند عبدالله بن ابى حسّان يحصبى، موسى بن معاویه صُمادحى، عبدالعزيز بن يحيى مدنى هاشمى، عبدالمؤمن بن مستنير جزرى و ابوعبدالرحمان بَقىّ بن مخلّد استماع كرد. از ابوالحسن محمد بن نصر بن حضرم نيز مناظره آموخت. او در 235ق آهنگ مشرق كرد و در مصر بر ابورجاء بن اشهب وارد شد و عالمان و بزرگان مصر از جمله مُزَنى از اصحاب شافعى به ديدار وى آمدند. مزنى پس از بيرون آمدن از نزد وى سوگند خورد كه كسى را داناتر و تيزهوش‌تر از وى نيافته است. ابن سحنون در همان سال از مصر به مكه رفت و مناسك حج را به جاى آورد. در مدينه با ابومصعب زهرى از اصحاب مالك بن انس و يعقوب بن حميد بن كاسب ملاقات كرد و از ابومصعب و نيز سلمة بن شبيب استماع كرد.  


==جایگاه اجتماعی و علمی==
==جایگاه اجتماعی و علمی==
دانشمندان و عالمان پس از وى از او به نيكى ياد كرده و مقام علمى وى را ستايش كرده‌اند، از جمله ابوالعرب او را مورد وثوق شمرده و علم او را به مذهب مالك و آثار سلف ستوده است. وى حتى در زمان حيات پدرش سحنون از نظر علمى اهميت يافت و حلقه درسى در كنار حلقه درس پدرش تشكيل داد. به گفته ابن ابى دُلَيم، ابن سحنون در فقه و مناظره چيره دست بود و به اين وسيله از مذهب مالك به خوبى دفاع مى‌كرد. ابن حارث نيز از آگاهى او بر حديث سخن گفته است. مالكى حكايت مناظره وى با ابوسليمان نحوى درباره خلق قرآن و مناظره‌اى ديگر با يكى از علماى يهود در مصر را كه منجر به گرويدن وى به اسلام شد، به تفصيل بيان كرده است.  
دانشمندان و عالمان پس از وى از او به نيكى ياد كرده و مقام علمى وى را ستايش كرده‌اند، از جمله ابوالعرب او را مورد وثوق شمرده و علم او را به مذهب مالك و آثار سلف ستوده است. وى حتى در زمان حيات پدرش سحنون از نظر علمى اهميت يافت و حلقه درسى در كنار حلقه درس پدرش تشكيل داد. به گفته ابن ابى دُلَيم، ابن سحنون در فقه و مناظره چيره دست بود و به اين وسيله از مذهب مالك به خوبى دفاع مى‌كرد. ابن حارث نيز از آگاهى او بر حديث سخن گفته است. مالكى حكايت مناظره وى با ابوسليمان نحوى درباره خلق قرآن و مناظره‌اى ديگر با يكى از علماى يهود در مصر را كه منجر به گرویدن وى به اسلام شد، به تفصيل بيان كرده است.  


==شاگردان==
==شاگردان==
ابن سحنون شاگردان بسيارى تربيت كرد كه از آن ميان ابراهيم بن عتاب خولانى، ابومحمد بن حكمون، ابن ابى الوليد خطيب و ابوالقاسم طورى متولى مظالم قيروان را مى‌توان نام برد. از عقايد وى اين بود كه در مسأله «استثنا در ايمان» وقتى كسى به اعتقاد خود آگاهى دارد، چگونه مى‌توان تصور كرد كه در آن شك كند؟. ابن سحنون پس از مرگ پدرش بر اثر اختلاف با سليمان بن عمران قاضى قيروان ناچار شد از قيروان خارج شود، اما در نامه‌اى از محمد بن اغلب امير قيروان، امان خواست و به قولى خود ابن سحنون به قصر امير رفت و امان‌نامه دريافت كرد و امير دست سليمان را از وى كوتاه نمود. از آن پس بر عزت و نفوذ ابن سحنون افزوده شد و قاضى سليمان چون در ظاهر نمى‌توانست مزاحمتى براى ابن سحنون به وجود آورد، گويا غيرمستقيم درصدد آزار وى برآمد. مالكى از آزار گروهى عراقى كه در قيروان مى‌زيستند، ياد كرده و قاضى عياض نام يكى از مخالفان وى را ابن ابى الحواجب صاحب الصلاة گفته است.  
ابن سحنون شاگردان بسيارى تربيت كرد كه از آن ميان ابراهيم بن عتاب خولانى، ابومحمد بن حكمون، ابن ابى الوليد خطيب و ابوالقاسم طورى متولى مظالم قيروان را مى‌توان نام برد. از عقايد وى اين بود كه در مسأله «استثنا در ايمان» وقتى كسى به اعتقاد خود آگاهى دارد، چگونه مى‌توان تصور كرد كه در آن شك كند؟. ابن سحنون پس از مرگ پدرش بر اثر اختلاف با سليمان بن عمران قاضى قيروان ناچار شد از قيروان خارج شود، اما در نامه‌اى از محمد بن اغلب امير قيروان، امان خواست و به قولى خود ابن سحنون به قصر امير رفت و امان‌نامه دريافت كرد و امير دست سليمان را از وى كوتاه نمود. از آن پس بر عزت و نفوذ ابن سحنون افزوده شد و قاضى سليمان چون در ظاهر نمى‌توانست مزاحمتى براى ابن سحنون به وجود آورد، گویا غيرمستقيم درصدد آزار وى برآمد. مالكى از آزار گروهى عراقى كه در قيروان مى‌زيستند، ياد كرده و قاضى عياض نام يكى از مخالفان وى را ابن ابى الحواجب صاحب الصلاة گفته است.  


ابن سحنون با اعمال نفوذ امير را واداشت تا عبدالله بن طالب نامى را به امامت جمعه انتخاب كند و اين شكست بزرگى براى مخالفان ابن سحنون بود. در پى اين حادثه سليمان منزوى گرديد و از مقام قضا بركنار شد و ابن طالب به جاى وى منصوب گرديد. به گفته لبيدى، ابن سحنون در ماجراى جنگ با روميان از قيروان به قصر الطوب رفت و با حمايت مردم روميان را كه به قصد تعرض به اموال مسلمانان آمده بودند، شكست داد.  
ابن سحنون با اعمال نفوذ امير را واداشت تا عبدالله بن طالب نامى را به امامت جمعه انتخاب كند و اين شكست بزرگى براى مخالفان ابن سحنون بود. در پى اين حادثه سليمان منزوى گرديد و از مقام قضا بركنار شد و ابن طالب به جاى وى منصوب گرديد. به گفته لبيدى، ابن سحنون در ماجراى جنگ با روميان از قيروان به قصر الطوب رفت و با حمايت مردم روميان را كه به قصد تعرض به اموال مسلمانان آمده بودند، شكست داد.  
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش