۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'براي' به 'برای') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
جز (جایگزینی متن - 'پايان' به 'پایان') |
||
خط ۶۲: | خط ۶۲: | ||
اينجا بابى را باز مىكند كه متضمن بيان فواتح كليات مىباشد كه اختصاص به کتاب كبير (جهان وجود) و کتاب صغير (انسان كامل الهى) و کتابهايى كه بين اين دو کتاب است، دارد. اين فواتح، بسيار مفصل و ارزشمند است و متضمن علوم فراوان، سپس به بيان مفاتيح غيبى مىپردازد و از پى آن، به تفسير آيه '''«الحمد لله رب العالمين»''' مىپردازد و آن را در طى مقدمهاى در معنى الوهيت و نيز حمد را با انحاء مختلف و زبانهاى گوناگون آن از جهت قول و ذوق بيان مىدارد و سپس به اشتقاق لفظ جلاله «الله»، و تطابق معانى اسم از جهت ظاهر و باطن مىپردازد و از آنجا به تفسير اسم «رب» متوجه مىشود. | اينجا بابى را باز مىكند كه متضمن بيان فواتح كليات مىباشد كه اختصاص به کتاب كبير (جهان وجود) و کتاب صغير (انسان كامل الهى) و کتابهايى كه بين اين دو کتاب است، دارد. اين فواتح، بسيار مفصل و ارزشمند است و متضمن علوم فراوان، سپس به بيان مفاتيح غيبى مىپردازد و از پى آن، به تفسير آيه '''«الحمد لله رب العالمين»''' مىپردازد و آن را در طى مقدمهاى در معنى الوهيت و نيز حمد را با انحاء مختلف و زبانهاى گوناگون آن از جهت قول و ذوق بيان مىدارد و سپس به اشتقاق لفظ جلاله «الله»، و تطابق معانى اسم از جهت ظاهر و باطن مىپردازد و از آنجا به تفسير اسم «رب» متوجه مىشود. | ||
در تفسير اسم «رب» مطالبى گرانقدر را متعرض مىگردد، از قبيل مصلح بودن خداى تعالى و حكم سيادت و سرورى او و حكم ثبات و حكم ملك و حكم تربيت و لوازم احكام و اندراج عبوديت در سيادت و راز تربيت و محل سلطنت اسم «رب» و حكم آن در هر وقتى و اينكه غذاى روح كدام است و غذاى جسد كدام؟ و اينكه اسم «رب» در «عماء» كينونت دارد و حكمت عارفان در اينكه اينان هر قوهاى را در آنچه كه براى آن آفريده شده در كار مىگيرند و انحراف محجوبان - كسانى كه مزاجهاى روحانیشان از اعتدال حقيقى دور است - و اينكه اغذيه در اين امر چه حكمى دارد؟ و راز حلال و حرام بودن غذاها و راز مجاهده و رياضت و اينكه مزاج بر قوه غذا غلبه پيدا مىكند و سپس در تفسير «عالمين»، به زبان ظاهر و زبان باطن - هر دو - مىپردازد و مىگويد: «خداوند، مجموع عالم كبير را از حيث ظاهرش علامت و دليلى بر روح و معناى آن قرار داد و تمام صور عالم و ارواح آن را علامت الوهيت جامع اسماء و نسبتها و بر مجموع عالم قرار داد و انسان كامل را با مجموعش؛ يعنى از حيث صورت و روح و معنا و مرتبهاش، علامتى تمام و دليلى قرار داد كه دلالت بر خداوند سبحان - دلالتى كامل - دارد»، سپس در | در تفسير اسم «رب» مطالبى گرانقدر را متعرض مىگردد، از قبيل مصلح بودن خداى تعالى و حكم سيادت و سرورى او و حكم ثبات و حكم ملك و حكم تربيت و لوازم احكام و اندراج عبوديت در سيادت و راز تربيت و محل سلطنت اسم «رب» و حكم آن در هر وقتى و اينكه غذاى روح كدام است و غذاى جسد كدام؟ و اينكه اسم «رب» در «عماء» كينونت دارد و حكمت عارفان در اينكه اينان هر قوهاى را در آنچه كه براى آن آفريده شده در كار مىگيرند و انحراف محجوبان - كسانى كه مزاجهاى روحانیشان از اعتدال حقيقى دور است - و اينكه اغذيه در اين امر چه حكمى دارد؟ و راز حلال و حرام بودن غذاها و راز مجاهده و رياضت و اينكه مزاج بر قوه غذا غلبه پيدا مىكند و سپس در تفسير «عالمين»، به زبان ظاهر و زبان باطن - هر دو - مىپردازد و مىگويد: «خداوند، مجموع عالم كبير را از حيث ظاهرش علامت و دليلى بر روح و معناى آن قرار داد و تمام صور عالم و ارواح آن را علامت الوهيت جامع اسماء و نسبتها و بر مجموع عالم قرار داد و انسان كامل را با مجموعش؛ يعنى از حيث صورت و روح و معنا و مرتبهاش، علامتى تمام و دليلى قرار داد كه دلالت بر خداوند سبحان - دلالتى كامل - دارد»، سپس در پایان اين مبحث، عوالم را دستهبندى كرده و گويد: «اولين عوالم متعين از «عماء»، عالم مثال مطلق است و بعد عالم تهيم و بعدش عالم قلم و لوح و بعد آن عالم طبيعت - از حيث ظهور حكمش در اجسام به حقيقت هيولا و جسم كلى - و سپس عرش است و همينطور به ترتيب ادامه دارد تا كار منتهى به انسان در عالم دنيا مىشود و پس از آن، عالم برزخ است و در پى آن، عالم حشر است و بعد عالم دوزخ و سپس عالم بهشت و بعدش عالم كثيب (محل مشاهده حق تعالى) و در پایان، مرتبه احديت جمع و وجود است كه معدن و منبع و كانون تمام عوالم مىباشد. | ||
در بابى متعرض تفسير «الرحمن الرحيم» مىشود و مىگويد: «اين رحمان و رحيم، تكرار در آن رحمان و رحيم در بسمله نيست و اسم «الله»، جامع مراتب و موجودات است و «رحمن» تنها بهواسطه دلالتش بر وجود، از آن اخص است و اسم «رحيم» اختصاص به تفصيل حكم وجود و آشكار كردن تعينات آن در موجودات دارد». | در بابى متعرض تفسير «الرحمن الرحيم» مىشود و مىگويد: «اين رحمان و رحيم، تكرار در آن رحمان و رحيم در بسمله نيست و اسم «الله»، جامع مراتب و موجودات است و «رحمن» تنها بهواسطه دلالتش بر وجود، از آن اخص است و اسم «رحيم» اختصاص به تفصيل حكم وجود و آشكار كردن تعينات آن در موجودات دارد». | ||
خط ۷۶: | خط ۷۶: | ||
گويد: كمال اعمال و نتايج آنها، حصولش، بهواسطه صدور آنها از مقام ذاتى غيبى است و بروزش به مرتبه شهادت كه محل سلطنت و غلبه و حكمرانى اسم «الظاهر» كه خود آينه اسم «الباطن» و جلوهگاه و مقام نفوذ و سريان حكمش مىباشد، تمامى مىيابد و چون در مرتبه شهادت، كمال و تمامى يافت، تمام امر به تفصيل به حق متعال باز خواهد گشت. و گويد: فاعلى جز او نيست، ولى ظهور افعال موقوف بر بندگان است - اگرچه، خود، از جمله افعالند - بنابراین افعال در واقع به ايشان انتساب مىيابد؛ يعنى از حيث ظهور افعال بديشان، نه اينكه اينان فاعل اين افعالند و حكم صفاتى كه توهم اشتراك بين حق تعالى و خلق مىرود - با اختلاف و احكام و مراتب آنها - اينگونه است. | گويد: كمال اعمال و نتايج آنها، حصولش، بهواسطه صدور آنها از مقام ذاتى غيبى است و بروزش به مرتبه شهادت كه محل سلطنت و غلبه و حكمرانى اسم «الظاهر» كه خود آينه اسم «الباطن» و جلوهگاه و مقام نفوذ و سريان حكمش مىباشد، تمامى مىيابد و چون در مرتبه شهادت، كمال و تمامى يافت، تمام امر به تفصيل به حق متعال باز خواهد گشت. و گويد: فاعلى جز او نيست، ولى ظهور افعال موقوف بر بندگان است - اگرچه، خود، از جمله افعالند - بنابراین افعال در واقع به ايشان انتساب مىيابد؛ يعنى از حيث ظهور افعال بديشان، نه اينكه اينان فاعل اين افعالند و حكم صفاتى كه توهم اشتراك بين حق تعالى و خلق مىرود - با اختلاف و احكام و مراتب آنها - اينگونه است. | ||
در «پيوندى» ديگر از همين باب، درباره اين امر كه هر فعلى از افعال نيك كه از انسان صدور مىيابد و بدان امرى از امور را - بهجز حق، هر چه مىخواهد باشد - قصد مىنمايد، او در آن (امر و فعل) از مزدوران محسوب مىشود، نه از بندگان، بحث مىكند و شاخههاى ديگرى از اين را بيان مىفرمايد و باز در «پيوند» ديگرى از همين اصل، در احكام اصلى مشروع - يعنى واجب و حرام و مكروه و مباح و مستحب - مفصلا بحث مىفرمايد و جزاى هر كدام از اينها را چه در دنيا و چه در عقبا بيان مىكند و مىگويد: اين اقسام از نوع جزا، از فعل تأخر و عقبماندگى ندارند، بلكه از پى صادر شدنش از جانب عملكننده، بر وى مترتب مىگردند و در | در «پيوندى» ديگر از همين باب، درباره اين امر كه هر فعلى از افعال نيك كه از انسان صدور مىيابد و بدان امرى از امور را - بهجز حق، هر چه مىخواهد باشد - قصد مىنمايد، او در آن (امر و فعل) از مزدوران محسوب مىشود، نه از بندگان، بحث مىكند و شاخههاى ديگرى از اين را بيان مىفرمايد و باز در «پيوند» ديگرى از همين اصل، در احكام اصلى مشروع - يعنى واجب و حرام و مكروه و مباح و مستحب - مفصلا بحث مىفرمايد و جزاى هر كدام از اينها را چه در دنيا و چه در عقبا بيان مىكند و مىگويد: اين اقسام از نوع جزا، از فعل تأخر و عقبماندگى ندارند، بلكه از پى صادر شدنش از جانب عملكننده، بر وى مترتب مىگردند و در پایان مىفرمايد: اين مقام، اشتمال بر اسرار و رازهايى الهى و كونى دارد كه جدا شريف و ارجمند هستند و آنها را جز بزرگان از اهل حضور و شهود و معرفت و شناخت تام، مشاهده نمىكنند و تفاصيل آنها را جز به مقدار معرفتشان - كه در پى آن حضور ايشان را دارد - نمىدانند. | ||
پس از آن، دنبالهاى كه متضمن راز اوامر و نواهى - كه عذاب اخروى و بهشت بدانها مقرون است - آورده و گويد: آنچه فراگير احوال و گفتار و صفات و افعال ظاهرى و باطنى انسانى است؛ يعنى از خواص و نتيجههايى كه از آنها به دست مىآيد، صورتهاى آن نتايج در طبقات و مراتب آسمانها و برزخها و حشر و بهشت و دوزخ و هرگونه كه خداوند خواسته متعين است؛ يعنى از جهت اثبات و محو و سود و غلبه و مغلوبى - بهواسطه اشتراك دو حكم رحمت و غضب الهى موقت، چه حسى و چه خيالى و چه روحى و چه مثالى... | پس از آن، دنبالهاى كه متضمن راز اوامر و نواهى - كه عذاب اخروى و بهشت بدانها مقرون است - آورده و گويد: آنچه فراگير احوال و گفتار و صفات و افعال ظاهرى و باطنى انسانى است؛ يعنى از خواص و نتيجههايى كه از آنها به دست مىآيد، صورتهاى آن نتايج در طبقات و مراتب آسمانها و برزخها و حشر و بهشت و دوزخ و هرگونه كه خداوند خواسته متعين است؛ يعنى از جهت اثبات و محو و سود و غلبه و مغلوبى - بهواسطه اشتراك دو حكم رحمت و غضب الهى موقت، چه حسى و چه خيالى و چه روحى و چه مثالى... | ||
خط ۸۲: | خط ۸۲: | ||
حضرت شيخ(قدسسره)... در فصلى ديگر آنچه از اسرار و معانى لفظ «دين» كه باقى مانده بيان مىدارد و نيز راز تكليف و حكمت و اصل آن را به زبان مطلع و احديت جمع بيان مىدارد و مىگويد: احديت نه اقتضاى اظهار و آشكار كردن چيزى و نه ايجاد چيزى را نمىكند و حق تعالى از حيث ذات و احديتش بىنياز از جهانيان است، نه مناسبت با چيزى پيدا مىكند و نه با آن ارتباط و نه چيزى با او مناسبت پيدا مىكند و نه با او تعلق، زيرا تعلق و مناسبت از جهت مراتب ثابت است؛ يعنى به حكم تضايف كه بين «الاه» و مألوه و خالق و مخلوق و غير اينها ثابت مىباشد. | حضرت شيخ(قدسسره)... در فصلى ديگر آنچه از اسرار و معانى لفظ «دين» كه باقى مانده بيان مىدارد و نيز راز تكليف و حكمت و اصل آن را به زبان مطلع و احديت جمع بيان مىدارد و مىگويد: احديت نه اقتضاى اظهار و آشكار كردن چيزى و نه ايجاد چيزى را نمىكند و حق تعالى از حيث ذات و احديتش بىنياز از جهانيان است، نه مناسبت با چيزى پيدا مىكند و نه با آن ارتباط و نه چيزى با او مناسبت پيدا مىكند و نه با او تعلق، زيرا تعلق و مناسبت از جهت مراتب ثابت است؛ يعنى به حكم تضايف كه بين «الاه» و مألوه و خالق و مخلوق و غير اينها ثابت مىباشد. | ||
حضرت شيخ پس از آنكه فاتحه را به سه بخش تقسيم كرده بود، براى هر بخشى در | حضرت شيخ پس از آنكه فاتحه را به سه بخش تقسيم كرده بود، براى هر بخشى در پایانش، به زبان جمع و مطلع، بحثى مستوفى و شيرين دارد، لذا در اينجا از '''«بسم الله الرحمن الرحيم»''' آغاز مىكند تا '''«مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ»''' كه ثلث اول حمد است. | ||
بخش دوم تفسير، در تفسير آيه: '''«إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ»''' آغاز مىشود. نخست، بحث مفصلى راجع به «وجهه» مىفرمايد كه اكثر مردم در اين باره پيرو گمانهاى خويشند و وجوه مختلفى را از خدا در ذهن خود ترسيم داده و آن وجوه را مىپرستند، سپس به بيان وجههاى كه قبله دلهاى متوجهان به حق تعالى و ارواح و عقول و نفوس و خوها و سجاياى ايشان است، پرداخته و سپس در «پيوندى» عبادت ذاتى و عبادت صفاتى را عنوان كرده، سپس به تفسير '''«اياك نستعين»''' پرداخته و مىگويد: اياك در اولى، غير از اياك در دوم است، زيرا اولى اشاره به موجودى است كه شايستگىاش براى پرستش نزد پرستشكننده ثابت شده و نهايت هدف و مقصدش گرديده، ولى در دومى، مطلق اين معبود نمىباشد، بلكه از آن جهت است كه وى را اين صلاحيت هست كه آن كس را كه وى را مىپرستد يارى كند. | بخش دوم تفسير، در تفسير آيه: '''«إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ»''' آغاز مىشود. نخست، بحث مفصلى راجع به «وجهه» مىفرمايد كه اكثر مردم در اين باره پيرو گمانهاى خويشند و وجوه مختلفى را از خدا در ذهن خود ترسيم داده و آن وجوه را مىپرستند، سپس به بيان وجههاى كه قبله دلهاى متوجهان به حق تعالى و ارواح و عقول و نفوس و خوها و سجاياى ايشان است، پرداخته و سپس در «پيوندى» عبادت ذاتى و عبادت صفاتى را عنوان كرده، سپس به تفسير '''«اياك نستعين»''' پرداخته و مىگويد: اياك در اولى، غير از اياك در دوم است، زيرا اولى اشاره به موجودى است كه شايستگىاش براى پرستش نزد پرستشكننده ثابت شده و نهايت هدف و مقصدش گرديده، ولى در دومى، مطلق اين معبود نمىباشد، بلكه از آن جهت است كه وى را اين صلاحيت هست كه آن كس را كه وى را مىپرستد يارى كند. |
ویرایش