۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'براي' به 'برای') |
جز (جایگزینی متن - 'پايان' به 'پایان') |
||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
اين اختلافات، گویا از نخستين مؤلفان پس از بلاذرى آغاز شده است؛ مثلاً مسعودى از کتاب او با عنوان «تاريخ» ياد كرده است و [[ذهبى]] ضمن شرح حال بلاذرى، او را صاحب «التاريخ الكبير» خوانده است. در نسخهاى كه اينك از «[[الفهرست (ابن نديم)|الفهرست]]» [[ابن ندیم، محمد بن اسحاق|ابن نديم]] در دست است، از اين اثر، با عنوان «الاخبار و الانساب» نام برده شده؛ درحالىكه ياقوت كه گویا نسخه ديگرى از «[[الفهرست (ابن نديم)|الفهرست]]» در دست داشته، به نقل از آن، کتاب بلاذرى را «جُمل نسب الاشراف» خوانده است. | اين اختلافات، گویا از نخستين مؤلفان پس از بلاذرى آغاز شده است؛ مثلاً مسعودى از کتاب او با عنوان «تاريخ» ياد كرده است و [[ذهبى]] ضمن شرح حال بلاذرى، او را صاحب «التاريخ الكبير» خوانده است. در نسخهاى كه اينك از «[[الفهرست (ابن نديم)|الفهرست]]» [[ابن ندیم، محمد بن اسحاق|ابن نديم]] در دست است، از اين اثر، با عنوان «الاخبار و الانساب» نام برده شده؛ درحالىكه ياقوت كه گویا نسخه ديگرى از «[[الفهرست (ابن نديم)|الفهرست]]» در دست داشته، به نقل از آن، کتاب بلاذرى را «جُمل نسب الاشراف» خوانده است. | ||
كاتب كاملترين و مهمترين نسخهاى كه اكنون از «انساب الاشراف» در دست داريم، در | كاتب كاملترين و مهمترين نسخهاى كه اكنون از «انساب الاشراف» در دست داريم، در پایان کتابت، آن را «جُمل انساب الاشراف و اخبارهم» خوانده است. برخى عناوین بهكاررفته در سدههاى بعدى، اساساً تداعىگر عنوان کتابى تاريخى، ولو آميخته به انساب نيستند، مانند «مفاهيم الاشراف» يا «کتاب المعالم». | ||
پارهاى از اين اختلافات، ناشى از اختلاف در نسخههاى اين اثر در ادوار گذشته است؛ مثلاً اطلاعات حاجى خليفه كه در دو جاى فهرست خود، از اين کتاب نام برده، به دو گونه متفاوت است: يك جا، از آن با نام «الاستقصاء في الانساب و الاخبار» نام مىبرد و در جاى ديگرى، با عنوان «انساب الاشراف». شايد او دو نسخه را با همين دو عنوان ديده بوده است. | پارهاى از اين اختلافات، ناشى از اختلاف در نسخههاى اين اثر در ادوار گذشته است؛ مثلاً اطلاعات حاجى خليفه كه در دو جاى فهرست خود، از اين کتاب نام برده، به دو گونه متفاوت است: يك جا، از آن با نام «الاستقصاء في الانساب و الاخبار» نام مىبرد و در جاى ديگرى، با عنوان «انساب الاشراف». شايد او دو نسخه را با همين دو عنوان ديده بوده است. | ||
خط ۵۳: | خط ۵۳: | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
کتاب، بدان گونه كه اينك در دست داريم، بدون مقدمهاى از نویسنده، چنين آغاز مىشود: «قال احمد بن يحيى بن جابر: اَخبرنى جماعة من اهل العلم بالكتب قالوا...» (7/1). مؤلف پس از بيان نسب نوح و فرزندان او، بلافاصله به ذكر انساب عرب پرداخته و از آنجا كه نسب پيامبر(ص) از عدنان آغاز مىشود، يكيك نياكان آن حضرت را نام برده و همراه آن، به اختصار از ديگر فرزندان عدنان سخن رانده است. بدين گونه، پس از ذكر انساب و اخبار مربوط به اجداد حضرت رسول(ص)، به سيره آن حضرت پرداخته و در | کتاب، بدان گونه كه اينك در دست داريم، بدون مقدمهاى از نویسنده، چنين آغاز مىشود: «قال احمد بن يحيى بن جابر: اَخبرنى جماعة من اهل العلم بالكتب قالوا...» (7/1). مؤلف پس از بيان نسب نوح و فرزندان او، بلافاصله به ذكر انساب عرب پرداخته و از آنجا كه نسب پيامبر(ص) از عدنان آغاز مىشود، يكيك نياكان آن حضرت را نام برده و همراه آن، به اختصار از ديگر فرزندان عدنان سخن رانده است. بدين گونه، پس از ذكر انساب و اخبار مربوط به اجداد حضرت رسول(ص)، به سيره آن حضرت پرداخته و در پایان همين فصل، بخشى را نيز به «سقيفه» اختصاص داده است (259/2)، سپس دوباره از نياى پيامبر(ص)، عبدالمطلب، ياد مىكند و فرزندان او را يكيك نام مىبرد و اخبار هريك را مىآورد. | ||
اخبار مربوط به دوره خلافت على(ع)، پس از سيره نبوى، از بزرگترين بخشهاى انساب الاشراف است. پس از ذكر انساب و اخبار بنى هاشم بن عبدمناف (429/4)، به اخبار و انساب بنى عبدشمس بن عبدمناف مىپردازد و بدين گونه، نسب قريش | اخبار مربوط به دوره خلافت على(ع)، پس از سيره نبوى، از بزرگترين بخشهاى انساب الاشراف است. پس از ذكر انساب و اخبار بنى هاشم بن عبدمناف (429/4)، به اخبار و انساب بنى عبدشمس بن عبدمناف مىپردازد و بدين گونه، نسب قريش پایان مىپذيرد. | ||
در ذكر فرزندان الياس بن مُضَر، به روش پيشين خود، به يادكردِ اخبار و انساب ادامه مىدهد تا به نسب قبيله ثقيف و اخبار و انساب برخى رجال اين قبيله مىرسد و از جمله، فصل بزرگى را به حجاج بن يوسف اختصاص مىدهد (352/13)، اما کتاب در همين جا ظاهراً به سبب وفات مؤلف، | در ذكر فرزندان الياس بن مُضَر، به روش پيشين خود، به يادكردِ اخبار و انساب ادامه مىدهد تا به نسب قبيله ثقيف و اخبار و انساب برخى رجال اين قبيله مىرسد و از جمله، فصل بزرگى را به حجاج بن يوسف اختصاص مىدهد (352/13)، اما کتاب در همين جا ظاهراً به سبب وفات مؤلف، پایان مىپذيرد و حتى انساب قبايل قيسى نيز كامل ياد نشده است. | ||
از حيث تسلسل تاريخى، ذكر خليفه المهدى (حك 158 - 169ق)، با ذكر عنوان خاصى براى او، واپسين مرحله کتاب است (369/4)؛ گو اينكه اين بخش، اكنون در ميانه کتاب واقع شده است. البته ذكرى از يكى دو خليفه پس از او، مانند هارون الرشيد، مأمون و المعتصم بهطور بسيار مختصر در لابهلاى اخبار هست.<ref>مثلاً نك: 88/4، 312، 369 - 374</ref> | از حيث تسلسل تاريخى، ذكر خليفه المهدى (حك 158 - 169ق)، با ذكر عنوان خاصى براى او، واپسين مرحله کتاب است (369/4)؛ گو اينكه اين بخش، اكنون در ميانه کتاب واقع شده است. البته ذكرى از يكى دو خليفه پس از او، مانند هارون الرشيد، مأمون و المعتصم بهطور بسيار مختصر در لابهلاى اخبار هست.<ref>مثلاً نك: 88/4، 312، 369 - 374</ref> | ||
خط ۶۳: | خط ۶۳: | ||
جالب توجه است كه هرچه مطالب کتاب به عصر مؤلف - كه به دربار عباسيان آمدوشد داشته - نزدیک تر مىشود، اخبار، كوتاهتر و به جزئيات نه چندان مهم، بسنده مىشود. همچنين، گرچه بلاذرى کتاب خود را به انساب و اخبار عرب شمالى (عدنانى) اختصاص داده، اما در طى اخبار، گاه بهمناسبت، از غير عربها نيز بهتفصيل ياد كرده و حتى عنوانى بديشان اختصاص داده است، مانند ابومسلم خراسانى (267/4)، [[ابنمقفع، عبدالله بن دادویه|ابن مقفع]] (289/4) و سنباد (331/4). | جالب توجه است كه هرچه مطالب کتاب به عصر مؤلف - كه به دربار عباسيان آمدوشد داشته - نزدیک تر مىشود، اخبار، كوتاهتر و به جزئيات نه چندان مهم، بسنده مىشود. همچنين، گرچه بلاذرى کتاب خود را به انساب و اخبار عرب شمالى (عدنانى) اختصاص داده، اما در طى اخبار، گاه بهمناسبت، از غير عربها نيز بهتفصيل ياد كرده و حتى عنوانى بديشان اختصاص داده است، مانند ابومسلم خراسانى (267/4)، [[ابنمقفع، عبدالله بن دادویه|ابن مقفع]] (289/4) و سنباد (331/4). | ||
به نظر مىرسد كه بلاذرى، پس از جمعآورى مواد گوناگون، در سالهاى | به نظر مىرسد كه بلاذرى، پس از جمعآورى مواد گوناگون، در سالهاى پایانى عمر خود، به نگارش «انساب الاشراف» بهصورتى كه اينك در دست داريم، پرداخته است. ناتمام ماندن کتاب نيز اين حدس را تأييد مىكند و بههرحال، يقيناً نگارش قسمت اعظم آن، پس از آثار ديگرش صورت گرفته است، زيرا وى در چند جاى «انساب الاشراف» صريحاً از کتاب ديگر خود در باب «بُلدان» ياد مىكند (نك: 58/10، 233/13، 246 - 247) كه شايد مقصود «[[فتوح البلدان]]» موجود باشد. | ||
براى جستوجوى روايات و حوادث تاريخى در اين کتاب، اطلاع اجمالى از انساب افراد حاضر در آن واقعه، ضرورى به نظر مىرسد، زيرا کتاب بهطور كلى بر اساس انساب، فصلبندى شده، اما در طى کتاب، با توجه به اشخاص مهم يا وقايع بااهميت، سرفصلهاى ديگرى نيز به چشم مىخورد؛ مثلاً در بخش سيره نبوى، عناوین «المستضعفون» (177/1) يا «قصة المعراج» (299/1) يا «حديث الافك» (424/1) را مىتوان ذكر كرد. | براى جستوجوى روايات و حوادث تاريخى در اين کتاب، اطلاع اجمالى از انساب افراد حاضر در آن واقعه، ضرورى به نظر مىرسد، زيرا کتاب بهطور كلى بر اساس انساب، فصلبندى شده، اما در طى کتاب، با توجه به اشخاص مهم يا وقايع بااهميت، سرفصلهاى ديگرى نيز به چشم مىخورد؛ مثلاً در بخش سيره نبوى، عناوین «المستضعفون» (177/1) يا «قصة المعراج» (299/1) يا «حديث الافك» (424/1) را مىتوان ذكر كرد. |
ویرایش