۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'پايان' به 'پایان') |
جز (جایگزینی متن - 'براي' به 'برای') |
||
خط ۵۱: | خط ۵۱: | ||
مؤلف سعى دارد از پراكندگى و حاشيه پردازى پرهيز كند و بحث را به روشى متمركز و روشمند ارائه كند تا از موضوعات اصلى دور نشود. | مؤلف سعى دارد از پراكندگى و حاشيه پردازى پرهيز كند و بحث را به روشى متمركز و روشمند ارائه كند تا از موضوعات اصلى دور نشود. | ||
از مباحث جدلى پرهيز دارد، اگر چه از آن خالى نيست و بيشتر با استناد به نصوص مسيحى و نقد آنها و با آوردن شواهد بسيار، مدعيات خود را اثبات مى نمايد، | از مباحث جدلى پرهيز دارد، اگر چه از آن خالى نيست و بيشتر با استناد به نصوص مسيحى و نقد آنها و با آوردن شواهد بسيار، مدعيات خود را اثبات مى نمايد، بنابراین روش او بيشتر نقلى و عقلى است تا جدلى، دغدغه اصلى او ابطال آموزههاى مسيحيت است كه با نشان دادن تناقضات درونى مسيحيان و با رد شبهات عليه اسلام، در پى رسيدن به اين مقصود است. | ||
اكثر مطالب را بدليل تسلط پروتستانها در هند از آثار آنها آورده، و به غيراز ترجمههاى عهد عتيق و جديد، به تفاسير كتاب مقدس مراجعه كرده، از آنها نقلمىكند. در ادامه به نقد عبارات ميزان الحق پرداخته، اشتباهات تاريخى و نقلقولهاى اشتباه وى را متذكر مىشود. | اكثر مطالب را بدليل تسلط پروتستانها در هند از آثار آنها آورده، و به غيراز ترجمههاى عهد عتيق و جديد، به تفاسير كتاب مقدس مراجعه كرده، از آنها نقلمىكند. در ادامه به نقد عبارات ميزان الحق پرداخته، اشتباهات تاريخى و نقلقولهاى اشتباه وى را متذكر مىشود. | ||
خط ۷۴: | خط ۷۴: | ||
مؤلف مىنویسد: ما با مسيحيان در تحريف معنوى اختلافى نداريم، زيرا آنان نيز معتقدند كه يهوديان در تفسير عهد عتيق، مرتكب تحريف معنوى شدند. آنچه پروتستانها منكر آن هستند، تحريف لفظى در سه بخش است: تحريف لفظى به تبديل، تحريف لفظى به زياده و تحريف لفظى به نقصان. در بخش تحريف لفظى به تبديل، به مواردى از اين تحريفات اشاره كرده است، براى مثال فاصله زمانى ميان خلق آدم تا طوفان نوح، در نسخه عبرى، 1656 سال، در نسخه يونانى، 2262 سال و در نسخه سامرى، 1307 سال است، فاصله زمانى ميان طوفان نوح تا ولادت حضرت ابراهيم(ع) در عبرى، 292 سال، در يونانى، 1072 سال و در سامرى، 942 سال است. در تحريف لفظى به زياده نيز به چهل و پنج شاهد اشاره و آنها را دليل افزودن برخى مطالب به عهدين مىداند. و در تحريف لفظى به نقصان به بيست شاهد اشاره كرده، مىنویسد: در نسخه عبرى كتاب مقدس، عباراتى هست كه در نسخه يونانى و سامرى نيست و بالعكس، كه نشان از نقصان يا زياده است. | مؤلف مىنویسد: ما با مسيحيان در تحريف معنوى اختلافى نداريم، زيرا آنان نيز معتقدند كه يهوديان در تفسير عهد عتيق، مرتكب تحريف معنوى شدند. آنچه پروتستانها منكر آن هستند، تحريف لفظى در سه بخش است: تحريف لفظى به تبديل، تحريف لفظى به زياده و تحريف لفظى به نقصان. در بخش تحريف لفظى به تبديل، به مواردى از اين تحريفات اشاره كرده است، براى مثال فاصله زمانى ميان خلق آدم تا طوفان نوح، در نسخه عبرى، 1656 سال، در نسخه يونانى، 2262 سال و در نسخه سامرى، 1307 سال است، فاصله زمانى ميان طوفان نوح تا ولادت حضرت ابراهيم(ع) در عبرى، 292 سال، در يونانى، 1072 سال و در سامرى، 942 سال است. در تحريف لفظى به زياده نيز به چهل و پنج شاهد اشاره و آنها را دليل افزودن برخى مطالب به عهدين مىداند. و در تحريف لفظى به نقصان به بيست شاهد اشاره كرده، مىنویسد: در نسخه عبرى كتاب مقدس، عباراتى هست كه در نسخه يونانى و سامرى نيست و بالعكس، كه نشان از نقصان يا زياده است. | ||
بنابراین، كتب عهدين قبل از اسلام بدون سند متصل و قطعى، به دوران اسلام رسيد و قبل از آن، تحريفاتى در آن صورت گرفته و برخى تحريفات بعد از اسلام انجام گرفته است. لذا اختلاف شديد نسخهها، نشانه بىاعتبارى و عدم الهام و بالتبع عدم حجيّت آنها است و اعتراف مسيحيان به تحريف از نوع نقصان و زيادت، نشانه تحريف در دين موسى و عيسى است. | |||
باب سوم: در اثبات نسخ در عهدين | باب سوم: در اثبات نسخ در عهدين | ||
مؤلف در تعريف نسخ، مىنویسد: نسخ يعنى بيان سپرىشدن زمان اجراى حكم. | مؤلف در تعريف نسخ، مىنویسد: نسخ يعنى بيان سپرىشدن زمان اجراى حكم. بنابراین در قصص، تاريخ، امور قطعى عقلى، امور حسى، ادعيه و احكام واجبالذات نسخ راه ندارد، بلكه نسخ در احكام عملى است. نویسنده در ادامه به برخى از احكامى كه در شريعت آدم وجود داشته و در شريعت نوح نسخ شده يا در شرايع سابق بوده و در شريعت حضرت موسى نسخ شده است، اشاره مىكند. | ||
وى معتقد است كه به دليل نسخ شريعت موسوى به دست پولس، اصل مسئله نسخ مورد پذيرش مسيحيان است، ولى سخن بر سر اين است كه آيا در خود مسيحيت نيز نسخ راه دارد يا خير؟ مسيحيان مدعىاند كه در مسيحيت چيزى نسخشدنى نيست، اما با مراجعه به اناجيل موارد متعددى را مىتوان يافت كه نسخشده و خود مسيحيان نيز آن را پذيرفتهاند. | وى معتقد است كه به دليل نسخ شريعت موسوى به دست پولس، اصل مسئله نسخ مورد پذيرش مسيحيان است، ولى سخن بر سر اين است كه آيا در خود مسيحيت نيز نسخ راه دارد يا خير؟ مسيحيان مدعىاند كه در مسيحيت چيزى نسخشدنى نيست، اما با مراجعه به اناجيل موارد متعددى را مىتوان يافت كه نسخشده و خود مسيحيان نيز آن را پذيرفتهاند. | ||
خط ۸۴: | خط ۸۴: | ||
باب چهارم: در ابطال تثليث | باب چهارم: در ابطال تثليث | ||
در فصل اول به ابطال تثليت با هفت برهان عقلى مىپردازد، براى نمونه مىگوید: اگر تثليت و توحيد هر دو امر حقيقى است، اجتماع دو ضد حقيقى پيش مىآيد، لذاواجبالوجود متعدد مىشود، | در فصل اول به ابطال تثليت با هفت برهان عقلى مىپردازد، براى نمونه مىگوید: اگر تثليت و توحيد هر دو امر حقيقى است، اجتماع دو ضد حقيقى پيش مىآيد، لذاواجبالوجود متعدد مىشود، بنابراین بايد پذيرفت كه مسيحى، موحد واقعى نيست. | ||
در فصل دوم به ابطال تثليت با تمسك به اقوال مسيح و با تأكيد بر برخى آيات عهد جديد پرداخته، نشان مىدهد كه برخى از اعمال و اقوال حضرت عيسى(ع) دلالت دارد كه وى خدا نيست، بلكه بشر و فرستاده خدا است. | در فصل دوم به ابطال تثليت با تمسك به اقوال مسيح و با تأكيد بر برخى آيات عهد جديد پرداخته، نشان مىدهد كه برخى از اعمال و اقوال حضرت عيسى(ع) دلالت دارد كه وى خدا نيست، بلكه بشر و فرستاده خدا است. |
ویرایش