۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'كشورهاي' به 'كشورهای') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
جز (جایگزینی متن - 'وي' به 'وی') |
||
خط ۴: | خط ۴: | ||
| عنوانهای دیگر =دراسة فقهیة مقارنة | | عنوانهای دیگر =دراسة فقهیة مقارنة | ||
| پدیدآوران = | | پدیدآوران = | ||
[[مظفر، محمود]] ( | [[مظفر، محمود]] (نویسنده) | ||
| زبان =عربی | | زبان =عربی | ||
| کد کنگره =BP 191/8 /م6الف3 | | کد کنگره =BP 191/8 /م6الف3 | ||
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
مؤلف، ابتدا در مقدمهاى كوتاه موضوعات احيا را نام برده و سپس به نطاق بحث پرداخته و منهج و شيوه فرقههاى مختلف فقهى را تبيين نموده است. وى کتاب خود را در چهار باب و يك خاتمه تنظيم كرده است كه قبل از ورود به اين ابواب اربعه، يك باب تمهيدى هم راجع به زمين و موقعيت شرعى و اقتصادى تملك آن بيان نموده است. | مؤلف، ابتدا در مقدمهاى كوتاه موضوعات احيا را نام برده و سپس به نطاق بحث پرداخته و منهج و شيوه فرقههاى مختلف فقهى را تبيين نموده است. وى کتاب خود را در چهار باب و يك خاتمه تنظيم كرده است كه قبل از ورود به اين ابواب اربعه، يك باب تمهيدى هم راجع به زمين و موقعيت شرعى و اقتصادى تملك آن بيان نموده است. | ||
عناوین ابواب چهارگانه کتاب عبارتند از: 1- طبيعت اراضى موات و مراحل انتقال حقوق در آنها. 2- شروط احياى زمينهاى موات. 3- احكام احيا و آنچه بدان تعلق دارد. 4- اقطاع. خاتمه کتاب هم تحت عنوان اصلاح زراعى مىباشد.ايشان در نهايت از مطالب کتاب خلاصهاى را تنظيم و بازگو نمودهاند. | |||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
مقدمه | مقدمه | ||
مؤلف، در مقدمه متذكر چند نكته شده است؛ از آن جمله علت پرداختن به اين موضوع مىباشد. او موضوعات احيا را در اين مقدمه به چهار دسته تقسيم مىكند كه عبارتند از: 1- موضوع اراضى موات و آنچه به تقسيمات آن تعلق دارد. 2- موضوع مواد معدنى و آنچه كه به تملك آن مربوط است. 3- موضوع آبهاى خاصه و عامه و آنچه به حكم احراز و استخراج آن مرتبط مىگردد و اشاره به احاديثى كه به شركت در حفر چنين چاههايى توصيه مىكنند. 4- منافع عامه مثل راهها، پلها، معبدها و... لكن ايشان بحث را بر روى همان موضوع اول برده و فقط در مورد اراضى موات بحث مىكنند. وى در ادامه موضوع ابواب کتاب را مشخص كرده، | مؤلف، در مقدمه متذكر چند نكته شده است؛ از آن جمله علت پرداختن به اين موضوع مىباشد. او موضوعات احيا را در اين مقدمه به چهار دسته تقسيم مىكند كه عبارتند از: 1- موضوع اراضى موات و آنچه به تقسيمات آن تعلق دارد. 2- موضوع مواد معدنى و آنچه كه به تملك آن مربوط است. 3- موضوع آبهاى خاصه و عامه و آنچه به حكم احراز و استخراج آن مرتبط مىگردد و اشاره به احاديثى كه به شركت در حفر چنين چاههايى توصيه مىكنند. 4- منافع عامه مثل راهها، پلها، معبدها و... لكن ايشان بحث را بر روى همان موضوع اول برده و فقط در مورد اراضى موات بحث مىكنند. وى در ادامه موضوع ابواب کتاب را مشخص كرده، مىگوید: در باب تمهيدى کتاب، اشارهاى خواهيم داشت به اهميت زمين و ملكيت و حيازت آن تا با تبيين آن به مباحث پيرامونيش در ابواب بعدى بپردازيم. ايشان سبک تحقيق خود را استدلالى و مقارن معرفى مىكند و مىگوید: در کتاب نگاهى خواهيم داشت به آراى مكاتب مشهور فقهى از اماميه، زيديه، احناف، مالكيه، شافعيه، حنابله و ظاهريه. وى دشوارى كار خود را در اين مىداند كه خيلى از اين مكاتب فقهى به جزئيات مسئله هيچ اشارهاى نكردهاند و اين باعث سختى تحقيق و پژوهش گرديده است. | ||
زمين و اهميت فقهى و اقتصادى آن | زمين و اهميت فقهى و اقتصادى آن | ||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
مؤلف، در مقدمه به جايگاه زمين پرداخته و همين باب را هم در سه فصل به گفتوگو گذاشته است. در اولين فصل اين باب مدلولات اصطلاحى كلمه ارض را از ديد اهل لغت، قرآن، سنت، فقه و نظريه خود بررسى كرده است. او به لحاظ لغوى ارض را اسم جنس مىداند كه دلالت بر تأنيث مىكند. جمعهايى قياسى و غير قياسى براى كلمه ارض بيان شده، مثل ارضون، اروض، آراض و... | مؤلف، در مقدمه به جايگاه زمين پرداخته و همين باب را هم در سه فصل به گفتوگو گذاشته است. در اولين فصل اين باب مدلولات اصطلاحى كلمه ارض را از ديد اهل لغت، قرآن، سنت، فقه و نظريه خود بررسى كرده است. او به لحاظ لغوى ارض را اسم جنس مىداند كه دلالت بر تأنيث مىكند. جمعهايى قياسى و غير قياسى براى كلمه ارض بيان شده، مثل ارضون، اروض، آراض و... | ||
در قرآن كريم، بيش از چهار صد مورد، كلمه ارض تكرار شده است كه در چهار موضع كاربرد داشته است: 1- سيارهاى كه انسان بر روى آن زندگى مىكند، مثل آيه 4 سوره سجده: '''«الله الذى خلق السماوات و الارض و ما بينهما في سته أيام»'''. 2- قسمتى از زمين يا جهتى خاص از روى زمين مثل آيه 34 سوره لقمان: '''«و ما تدرى نفس بأى ارض تموت»'''. 3- مطلق سطح، اعم از سطح اين كره خاک ى يا سطح بهشت يا هر جاى ديگرى مثل آيه 74 سوره زمر: '''«و قالوا الحمد لله الذى صدقنا وعده و اورثنا الارض نتبوأ من الجنه حيث نشاء»'''. 4- لايه روئين زمين كه در آن گياهان | در قرآن كريم، بيش از چهار صد مورد، كلمه ارض تكرار شده است كه در چهار موضع كاربرد داشته است: 1- سيارهاى كه انسان بر روى آن زندگى مىكند، مثل آيه 4 سوره سجده: '''«الله الذى خلق السماوات و الارض و ما بينهما في سته أيام»'''. 2- قسمتى از زمين يا جهتى خاص از روى زمين مثل آيه 34 سوره لقمان: '''«و ما تدرى نفس بأى ارض تموت»'''. 3- مطلق سطح، اعم از سطح اين كره خاک ى يا سطح بهشت يا هر جاى ديگرى مثل آيه 74 سوره زمر: '''«و قالوا الحمد لله الذى صدقنا وعده و اورثنا الارض نتبوأ من الجنه حيث نشاء»'''. 4- لايه روئين زمين كه در آن گياهان مىرویند و به خاک معروف است، مانند آيه 27 سوره احزاب: '''«وارئكم ارضهم و ديارهم و أموالهم و ارضا لم تطؤها»'''. | ||
در سنت نيز بيشترين كاربرد اين كلمه در همين معنى چهارم؛ يعنى پوسته زمين مىباشد كه در روى آن زراعت و بنا و... انجام مىشود؛ براى مثال رواياتى داريم كه از محضر امام(ع) سؤال شده شخصى زمينى را از فلان كس خريدارى كرده، اندازهاش هم فلان مقدار است، آيا آنچه از درخت و غيره در آن زمين است نيز مال خريدار مىشود يا نه؟ حضرت در جواب مىفرمايند: اگر زمين را خريده پس هر چه روى زمين است از آن خريدار خواهد بود، لكن از روايت ديگر استفاده مىشود كه آنچه روى زمين قرار گرفته، مانند آنچه ذكر شد از آن خريدار يا هر مالك ديگر است، اما آنچه در درون زمين قرار دارد، مانند معادن، گنج و امثالها حكمش جدا خواهد بود. در كلمات فقها نيز همين معنا به چشم مىخورد كه طبيعى هم هست، زيرا آنچه در فقه آمده برگرفته از متن روايات مىباشد. لكن فقهاى اهل سنت از حنفيه، شافعيه، حنابله و بعضى از اماميه آنچه را داخل زمين است نيز مشمول كلمه ارض و متعلق به مالكش مىدانند. | در سنت نيز بيشترين كاربرد اين كلمه در همين معنى چهارم؛ يعنى پوسته زمين مىباشد كه در روى آن زراعت و بنا و... انجام مىشود؛ براى مثال رواياتى داريم كه از محضر امام(ع) سؤال شده شخصى زمينى را از فلان كس خريدارى كرده، اندازهاش هم فلان مقدار است، آيا آنچه از درخت و غيره در آن زمين است نيز مال خريدار مىشود يا نه؟ حضرت در جواب مىفرمايند: اگر زمين را خريده پس هر چه روى زمين است از آن خريدار خواهد بود، لكن از روايت ديگر استفاده مىشود كه آنچه روى زمين قرار گرفته، مانند آنچه ذكر شد از آن خريدار يا هر مالك ديگر است، اما آنچه در درون زمين قرار دارد، مانند معادن، گنج و امثالها حكمش جدا خواهد بود. در كلمات فقها نيز همين معنا به چشم مىخورد كه طبيعى هم هست، زيرا آنچه در فقه آمده برگرفته از متن روايات مىباشد. لكن فقهاى اهل سنت از حنفيه، شافعيه، حنابله و بعضى از اماميه آنچه را داخل زمين است نيز مشمول كلمه ارض و متعلق به مالكش مىدانند. | ||
خط ۶۳: | خط ۶۳: | ||
مؤلف، ابتدا به تعريف لغوى و اصطلاحى موات و پارهاى از مسائل مربوط به آن پرداخته، آنگاه مطالب اين باب را در ضمن دو فصل مطرح نموده است با اين شرح: موات، در لغت به معنى هر چيزى است كه بىروح باشد. در مورد زمين هم به زمينى كه مالك ندارد، اطلاق مىگردد. در اصطلاح نيز موات به زمينى گفته مىشود كه فعلا از آن استفادهاى نمىشود و حياتى فعلا در آن وجود ندارد. تعريفاتى هم در مورد اراضى موات ذكر شده كه مؤلف در دو دسته بدانها پرداخته است. | مؤلف، ابتدا به تعريف لغوى و اصطلاحى موات و پارهاى از مسائل مربوط به آن پرداخته، آنگاه مطالب اين باب را در ضمن دو فصل مطرح نموده است با اين شرح: موات، در لغت به معنى هر چيزى است كه بىروح باشد. در مورد زمين هم به زمينى كه مالك ندارد، اطلاق مىگردد. در اصطلاح نيز موات به زمينى گفته مىشود كه فعلا از آن استفادهاى نمىشود و حياتى فعلا در آن وجود ندارد. تعريفاتى هم در مورد اراضى موات ذكر شده كه مؤلف در دو دسته بدانها پرداخته است. | ||
فصل اول اين باب در مورد طبيعت اراضى موات مىباشد؛ دو قول در اين فصل مطرح شده كه اولى، قول به ملكيت دولت بر زمينهاى موات است و قول دوم، اباحه است. مؤلف | فصل اول اين باب در مورد طبيعت اراضى موات مىباشد؛ دو قول در اين فصل مطرح شده كه اولى، قول به ملكيت دولت بر زمينهاى موات است و قول دوم، اباحه است. مؤلف مىگوید: رأى راجح در نظر من همان قول اول مىباشد، زيرا مدلول اخبار نيز همين است؛ مانند روايات [[الکافی|كافى]] و صحيحه كلبى و عمر بن يزيد. اخبار ديگرى هم كه با آيه انفال تأييد مىگردند، بر همين مضمون دلالت دارند. | ||
فصل دوم اين باب مراحل عملى براى انتقال زمينهاى موات به افراد مىباشد كه به سه صورت تحجير، احيا و استثمار مىباشند. اولى به معنى گذاشتن علامت و زدن تابلوهايى است مبنى بر اينكه نگهدارى و انتفائات اين زمين مربوط به من است. احيا نيز به معنى قرار دادن چيز قابل رشد و نمو در زمين مىباشد، مانند بذر پاشى و غيره. استثمار مفهومى خارج از احيا نبوده و به بعضى از اعمال داخل در مفهوم احيا اطلاق مىشود. | فصل دوم اين باب مراحل عملى براى انتقال زمينهاى موات به افراد مىباشد كه به سه صورت تحجير، احيا و استثمار مىباشند. اولى به معنى گذاشتن علامت و زدن تابلوهايى است مبنى بر اينكه نگهدارى و انتفائات اين زمين مربوط به من است. احيا نيز به معنى قرار دادن چيز قابل رشد و نمو در زمين مىباشد، مانند بذر پاشى و غيره. استثمار مفهومى خارج از احيا نبوده و به بعضى از اعمال داخل در مفهوم احيا اطلاق مىشود. |
ویرایش