۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '==وضعيت كتاب== ' به '==وضعيت كتاب== ') |
جز (جایگزینی متن - 'ه اى ' به 'هاى ') |
||
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
'''الامام محمد الغزالى جهوده في التفسير و علوم القرآن''' اثر [[غریب، رمضان خمیس|رمضان خميس غريب]]، استاد تفسير و علوم قرآن دانشگاه الازهر مصر میباشد. | '''الامام محمد الغزالى جهوده في التفسير و علوم القرآن''' اثر [[غریب، رمضان خمیس|رمضان خميس غريب]]، استاد تفسير و علوم قرآن دانشگاه الازهر مصر میباشد. | ||
مؤلف كوشيده است آراء شيخ محمد غزالى در رابطه با علوم قرآن، روش و نحوه برداشت او از قرآن كريم را از لا به لاى اثرهاى باقى مانده از او بررسى تا از | مؤلف كوشيده است آراء شيخ محمد غزالى در رابطه با علوم قرآن، روش و نحوه برداشت او از قرآن كريم را از لا به لاى اثرهاى باقى مانده از او بررسى تا از دريچهاى رهيافت تعامل صحيح با قرآن برقرار گردد و راه براى قرآن زيستى هموار گردد. کتابهايى كه از شيخ محمد غزالى در تدوين از آنها سود جسته: نحو تفسير موضوعى لسور القرآن الكريم، نظرات في القرآن، كيف نتعامل مع القرآن، معركة المصحف، جدّد حياتك و المحاور الخمسه للقرآن الكريم میباشد. | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
در مقدّمه، به تعريف روش و جايگاه كليدى آن در تفسير پرداخته است. هر علمى داراى سه ركن عمده است. موضوع، هدف و روش در اين ميان، روش از جايگاه | در مقدّمه، به تعريف روش و جايگاه كليدى آن در تفسير پرداخته است. هر علمى داراى سه ركن عمده است. موضوع، هدف و روش در اين ميان، روش از جايگاه ويژهاى برخوردار است در اين كه مفسّران از روش هاى گوناگونى در تفسير قرآن بهره جسته اند، ترديدى نيست. نكتهاى كه هست اين كه در تقسيم بندى روش هاى تفسيرى گاهى بين روش مفسّر و گرايش هاى مذهبى و سليقههاى شخصى او خلط شده است. منظور از روش هاى تفسيرى (منهج) پذيرش نوع و نحوه ى استناد به منابع است. و از آنجا كه منابع تفسير در نظر مفسّران متفاوت است مانند اينكه يكى معتقد است كه تنها منبع معتبر در تفسير، روايات پيامبر(ص) است و ديگرى بر اين باور است كه در تفسير بايد به قرآن، روايات پيامبر(ص) و اهلبيت(ع) تكيه كرد يا اينكه برخى مفسّران از عقل، بيشتر استفاده كرده و به سوى روش تفسير عقلى و اجتهادى رفتهاند. بنابراين روش تفسيرى امرى است فراگير كه مفسّر آن را در همه ى آيات قرآن به كار مى گيرد و اختلاف در آن، باعث اختلاف در كل تفسير مى شود، و آن چيزى، جزء منابع و مستندات تفسير نيست. و تقسيم تفاسير به ماثور، قرآن به قرآن، شهودى، ظاهرى و... در اين چارچوب قرار مى گيرد. و مراد از گرايش تفسيرى (اتجاه)، صبغههاى مختلف تفسير قرآن است كه آن حكايتگر جهت گيرى هاى خاص مفسران میباشد كه گاهى با عناوينى همچون تفسير كلامى، تفسير اخلاقى و تربيتى معرفى مى شود. | ||
فصل اوّل، را در طى چهار بحث مى آورد: بحث اوّل مصادر شيخ غزالى از كتب تفسير، دوّم منابع او از كتب حديث، سوم منابع و مصادر او از كتب فقه و چهارم منابع او از كتب معارف و عقائد. | فصل اوّل، را در طى چهار بحث مى آورد: بحث اوّل مصادر شيخ غزالى از كتب تفسير، دوّم منابع او از كتب حديث، سوم منابع و مصادر او از كتب فقه و چهارم منابع او از كتب معارف و عقائد. | ||
خط ۵۴: | خط ۵۴: | ||
بحث دوم نام كتب حديثى كه شيخ غزالى در تفسير از آنها سود جسته عبارتند: [[صحيح بخارى]]، كتاب السنّة طبرانى در اين بحث نيز، شرح حال مختصرى از افراد فوق و تأليفات آنها بيان شده، نمونههايى از آنچه شيخ غزالى در تفسير خود از احاديث آنها در تفسير آيات استفاده نموده است، آمده است. | بحث دوم نام كتب حديثى كه شيخ غزالى در تفسير از آنها سود جسته عبارتند: [[صحيح بخارى]]، كتاب السنّة طبرانى در اين بحث نيز، شرح حال مختصرى از افراد فوق و تأليفات آنها بيان شده، نمونههايى از آنچه شيخ غزالى در تفسير خود از احاديث آنها در تفسير آيات استفاده نموده است، آمده است. | ||
منابع و مصادر شيخ غزالى در تفسير از كتب فقهى، كتب [[ابن حزم، علی بن احمد|ابن حزم]] (384 - 456) میباشد كه مؤلف به شرح حال و مصنفات عديده ى او در اين بخش پرداخته است. | منابع و مصادر شيخ غزالى در تفسير از كتب فقهى، كتب [[ابن حزم، علی بن احمد|ابن حزم]] (384 - 456) میباشد كه مؤلف به شرح حال و مصنفات عديده ى او در اين بخش پرداخته است. نمونهاى از استفاده شيخ غزالى از كتب [[ابن حزم، علی بن احمد|ابن حزم]] را در تفسير آيه «'''و من شرّ النفاثات في العقد'''» ذكر مىكند. | ||
از كتب معارفى كه شيخ غزالى در تفسير از آنها سود جسته عبارتند از: كتب معارفى [[غزالی، محمد بن محمد|ابوحامد غزالى]]، از آراء [[تفتازانی، مسعود بن عمر|تفتازانى]] در كتب المقاصد في علم الكلام و شرح تلخيص المفتاح في المعانى و البيان و كتاب اظهار الحقّ رحمةالله هندى میباشد. كه در اين بحث نيز شرح حال مختصرى از آنها و | از كتب معارفى كه شيخ غزالى در تفسير از آنها سود جسته عبارتند از: كتب معارفى [[غزالی، محمد بن محمد|ابوحامد غزالى]]، از آراء [[تفتازانی، مسعود بن عمر|تفتازانى]] در كتب المقاصد في علم الكلام و شرح تلخيص المفتاح في المعانى و البيان و كتاب اظهار الحقّ رحمةالله هندى میباشد. كه در اين بحث نيز شرح حال مختصرى از آنها و نمونهاى از آرائى كه در رابطه با ملائكه و تعريف يهود در ذيل آيات 1 و 46 سورههاى فاطر و نساء آورده و شيخ غزالى نظريه ى آنها را پذيرفته، مطرح مىكند. | ||
فصل دوّم در دو بحث، اوّل ديدگاههاى محمد غزالى در مسائل تفسيرى و دوّم ديدگاههاى ايشان در مباحث علوم قرآنى میباشد. در بحث اول مسائلى همچون نظر شيخ غزالى در رابطه با بسم الله، ابليس، مرگ حضرت عيسى(ع) و عروج او به آسمانها، اهل اعراف، طوفان حضرت نوح(ع)، زنده بودن حضرت خضر(ع) تاكنون، ياجوج و ماجوج، آيه «'''دنا فتدلى'''»، انشقاق قمر، جنّ، شفاعت و مسائل ديگر. | فصل دوّم در دو بحث، اوّل ديدگاههاى محمد غزالى در مسائل تفسيرى و دوّم ديدگاههاى ايشان در مباحث علوم قرآنى میباشد. در بحث اول مسائلى همچون نظر شيخ غزالى در رابطه با بسم الله، ابليس، مرگ حضرت عيسى(ع) و عروج او به آسمانها، اهل اعراف، طوفان حضرت نوح(ع)، زنده بودن حضرت خضر(ع) تاكنون، ياجوج و ماجوج، آيه «'''دنا فتدلى'''»، انشقاق قمر، جنّ، شفاعت و مسائل ديگر. | ||
خط ۶۴: | خط ۶۴: | ||
در رابطه با ياجوج و ماجوج اينگونه آمده است: «ياجوج و مأجوج نسلى از حيوانات انسان نما هستند كه وحى آنها را به كنترل در نمى آورد و هيچ قانونى بر ايشان حكم فرما نيست. آنها در چين مى زيستند. از آهنگ كلمه اين گونه بر مىآيد كه چينى الاصل باشند.» با اينكه غير از ايشان آنها را تاتار و مغول مى دانند. | در رابطه با ياجوج و ماجوج اينگونه آمده است: «ياجوج و مأجوج نسلى از حيوانات انسان نما هستند كه وحى آنها را به كنترل در نمى آورد و هيچ قانونى بر ايشان حكم فرما نيست. آنها در چين مى زيستند. از آهنگ كلمه اين گونه بر مىآيد كه چينى الاصل باشند.» با اينكه غير از ايشان آنها را تاتار و مغول مى دانند. | ||
در مورد سرّ تكرار يازده | در مورد سرّ تكرار يازده مرتبهاى كلمه «قرآن» در سوره اسراء مى فرمايد: «آيا اين موضوع با چگونگى درگيرى موجود ميان ما و يهود ارتباط دارد؟ اين خصوصيت فقط در سوره اسراء نهفته شده تا شايد مسلمانان دريابند، قرآنى كه در گذشته، امت آنها را بنا كرد و آن را به وجود آورد، قادر است تا ديگر بار ايشان را در قالب حاكميّت و رهبرى قرار دهد. قرآن مى تواند علاقه به دنيا و كرامت از مرگ را از وجود آنها برگيرد، و دلهاى شجاع به ايشان هديه كند. دلهايى كه فداى حق شوند و به ديدار خداوند مشتاقند». | ||
بحث دوم كه ديدگاههاى شيخ غزالى در خصوص مسائل علوم قرآنى میباشد اين مباحث را در بردارد. | بحث دوم كه ديدگاههاى شيخ غزالى در خصوص مسائل علوم قرآنى میباشد اين مباحث را در بردارد. | ||
خط ۷۲: | خط ۷۲: | ||
در مورد نسخ مى فرمايند: «رويكرد موجود ميان عالمان جديد، درست در نقطه مقابل مفهومى است كه از نسخ ميان مفسران متأخر شايع شده به اينكه نسخ عبارت از ابطال آياتى چند از قرآن كريم است، ايشان با رأى «استاد خضرى» همسو شده و به طور مطلق نسخ را به معناى ابطال رد میكنند و مى گويند نسخ تنها در شكل تخصيص عام، تقييد مطلق و يا تفصيل مجمل، صورت مى پذيرد و رشيد رضا نيز با صراحت بيشترى همين كار را انجام داده است و او آيات را به دو دسته تشريعى و تكوينى تقسيم مىكند و آيه 106 سوره بقره را از نسخ آيات تكوينى سخن مى گويد و موضوع اين آيه نسخ آيات تشريعى نيست». | در مورد نسخ مى فرمايند: «رويكرد موجود ميان عالمان جديد، درست در نقطه مقابل مفهومى است كه از نسخ ميان مفسران متأخر شايع شده به اينكه نسخ عبارت از ابطال آياتى چند از قرآن كريم است، ايشان با رأى «استاد خضرى» همسو شده و به طور مطلق نسخ را به معناى ابطال رد میكنند و مى گويند نسخ تنها در شكل تخصيص عام، تقييد مطلق و يا تفصيل مجمل، صورت مى پذيرد و رشيد رضا نيز با صراحت بيشترى همين كار را انجام داده است و او آيات را به دو دسته تشريعى و تكوينى تقسيم مىكند و آيه 106 سوره بقره را از نسخ آيات تكوينى سخن مى گويد و موضوع اين آيه نسخ آيات تشريعى نيست». | ||
غزالى نسخ شرايع را جايز مى دانند و معتقد است بدون ترديد قرآن | غزالى نسخ شرايع را جايز مى دانند و معتقد است بدون ترديد قرآن پارهاى از شرائع كهن را نسخ كرده است. | ||
در قصص قرآنى، مطرح میكنند كه «داستانهاى قرآنى | در قصص قرآنى، مطرح میكنند كه «داستانهاى قرآنى وسيلهاى براى تربيت و درس عبرت میباشد و داستان هاى قرآن كريم، فرازهايى از زندگانى گذشتگان است كه وحى آسمانى قرآن، آنها را به منظور تعليم و تربيت، پند و اندرز و عبرت آيندگان بازگو مىكند. داستانهاى قرآنى روايتى از وضعيت انسان نيست بلكه بحثى از تاريخ زندگان است». | ||
غزالى در رابطه با اهميت بررسى داستان هاى قرآنى بيان مى دارد. «در حقيقت آنچه كه درگذشته روى داده است تنها مقصود و مطلوب صاحبان آن نيست، بلكه بر ما واجب است كه امروز بدان اهميت دهيم و از آن سود ببريم و اوضاع خود رابا آن بسنجيم و از روى آن داورى كنيم، در غير اين صورت بايد بهاى اين نادانى را از خون و نداشتن استقرار و آرامش خويش بپردازيم.» | غزالى در رابطه با اهميت بررسى داستان هاى قرآنى بيان مى دارد. «در حقيقت آنچه كه درگذشته روى داده است تنها مقصود و مطلوب صاحبان آن نيست، بلكه بر ما واجب است كه امروز بدان اهميت دهيم و از آن سود ببريم و اوضاع خود رابا آن بسنجيم و از روى آن داورى كنيم، در غير اين صورت بايد بهاى اين نادانى را از خون و نداشتن استقرار و آرامش خويش بپردازيم.» | ||
خط ۸۴: | خط ۸۴: | ||
قرآن كريم داراى وحدت موضوعى و همچنين سور آن هم داراى وحدت موضوعى میباشد، فراگير بودن نگرش قرآنى، كوشش و تلاش در تطبيق بين كتاب سطور (قرآن) و كتاب منظور (هستى)، برترى دادن و تقدم ظاهر قرآن بر خبر واحد، جمع بين عقل و نقل، بيدارى امت در بازگشت به قرآن و يافتن راه حلّ هاى قرآنى براى مشكلات، قرآن منبع علوم اجتماعى و.... | قرآن كريم داراى وحدت موضوعى و همچنين سور آن هم داراى وحدت موضوعى میباشد، فراگير بودن نگرش قرآنى، كوشش و تلاش در تطبيق بين كتاب سطور (قرآن) و كتاب منظور (هستى)، برترى دادن و تقدم ظاهر قرآن بر خبر واحد، جمع بين عقل و نقل، بيدارى امت در بازگشت به قرآن و يافتن راه حلّ هاى قرآنى براى مشكلات، قرآن منبع علوم اجتماعى و.... | ||
در آخر هم | در آخر هم چكيدهاى از ضوابطى كه شيخ غزالى در تفسير خود به آن پاى بند بود، ذكر مى شود كه عبارتند از: قرآن كريم بيانگر هر چيز و به طور خاص بيانگر خود خواهد بود لذا شيخ غزالى در بسيارى از موارد در تفسير خود، براى روشن شدن آيات از ديگر آياتى قرآنى استفاده نموده است از جمله آيه 45 سوره يونس كه از آيات 8 سوره مجادله 53 و 54 سوره عنكبوت و آيه 11 سوره يونس كه در تعجيل عقوبت است استناد نموده است. كه به تفسير قرآن به قرآن مشهور است. | ||
ضابطه دوم، در نظر داشتن روايات صحيح، به عنوان | ضابطه دوم، در نظر داشتن روايات صحيح، به عنوان وسيلهاى كمك كننده براى فهم، و چارچويى براى صحيح فهميدن آيات مورد استفاده قرار مى گيرد. | ||
ضابطه سوم، التزام و پاى بندى به فهم قرآن از روزنه روش هاى شناخته شده عرب در محاوره و گفتگو میباشد. براى فهم قرآن ناگزيريم از خلال روش هاى شناخته شده عرب در محاوره، و نيز از دريچه دلالت كلمات، همانطور كه نزد عربها بوده، اقدام كنيم. | ضابطه سوم، التزام و پاى بندى به فهم قرآن از روزنه روش هاى شناخته شده عرب در محاوره و گفتگو میباشد. براى فهم قرآن ناگزيريم از خلال روش هاى شناخته شده عرب در محاوره، و نيز از دريچه دلالت كلمات، همانطور كه نزد عربها بوده، اقدام كنيم. | ||
خط ۹۲: | خط ۹۲: | ||
ضابطه چهارم، در تفسير قرآن از اسرائيليات بايد پرهيز نمود و اسرائيليات شامل تمام افسانههاى كهنى است كه از گذشتگان وارد تفسير، حديث و تاريخ شده است و بايد با دقت، درست را از نادرست آنها باز شناسیم. | ضابطه چهارم، در تفسير قرآن از اسرائيليات بايد پرهيز نمود و اسرائيليات شامل تمام افسانههاى كهنى است كه از گذشتگان وارد تفسير، حديث و تاريخ شده است و بايد با دقت، درست را از نادرست آنها باز شناسیم. | ||
شيخ محمد غزالى در مقدمه ى كتاب «گامى به سوى تفسير موضوعى سورههاى قرآن كريم» در مورد روش تفسيرى خود مى آورد: «هدف من اين بود كه تفسيرى موضوعى براى هر يك از سورههاى كتاب گرانقدر ارائه كنم. تفسير موضوعى با تفسير وضعى متفاوت است. تفسير وضعى، يك آيه و يا | شيخ محمد غزالى در مقدمه ى كتاب «گامى به سوى تفسير موضوعى سورههاى قرآن كريم» در مورد روش تفسيرى خود مى آورد: «هدف من اين بود كه تفسيرى موضوعى براى هر يك از سورههاى كتاب گرانقدر ارائه كنم. تفسير موضوعى با تفسير وضعى متفاوت است. تفسير وضعى، يك آيه و يا دستهاى از آيات را در نظر مى گيرد و به توضيح و تشريح الفاظ و نحوه تجزيه و تركيب جملات و احكام آن میپردازد. در حالى كه تفسير موضوعى، همه سوره را يكجا مورد بررسى قرار داده، مى كوشد تا تصويرى كلى از آن ترسيم كند. اين تصوير ابتدا و انتهاى سوره را با هم در نظر مى گيرد و با شناخت روابط پنهانى اى كه تمام سوره را به هم مى پيوندد، ابتداى سوره را همچون مقدمهاى براى انتهاى سوره در نظر مى گيرد و انتهاى سوره را گواه و تصديق و تأييدى بر ابتداى آن و در ادامه مى آورد: اين تفسير موضوعى به هيچ وجه خواننده را از تفسير وضعى بى نياز نمىكند. بلكه اين تفسير تكميل كننده آن است.» و باز مینويسد: «در اينجا معناى ديگرى هم براى تفسير موضوعى است كه به آن نپرداخته ام و آن پى گيرى يك موضوع در همه جاى قرآن و گردآورى و بيان آن در يك سبک و سياق نزدیک به هم است كه بسيارى از مطالب از اين طريق و بر اين مبنا تبيين مى شود.» | ||
پس از توضيح مختصرى در رابطه با قواعد اوّل و دوّم روش تفسير شيخ، در رابطه با قاعده سوم ايشان معتقد است كه قرآن يك كتاب فنى نيست كه بر مقولههاى مشخصى تقسيم شده باشد بلكه در چارچوب سبک ى حيرت انگيز همه مقولهها را در هم مى آميزد. نگريستن در هستى، تاريخ و واقعيّت، انسان را به سوى ايمان و توحيد سوق مى دهد و به تربيت مردم میپردازد. و در مورد تطبيق بين كتاب مسطور و كتاب منظور مى گويد: «موضوع قرآن انسان است و مبناى آيات، هستى است، و انسان ناچار بايد در قرآن، تدبر كند، و سنّتها و قوانينى را كه بدون درك آنها آبادانى زمين تحقق نمى يابد، بشناسد. در مورد قاعده جمع بين عقل و نقل او در تفسير خود دائما بين آنها توازى برقرارى نمود و قائل بود كه نقل صريح هيچگاه با عقل صحيح مخالف نمىكند. | پس از توضيح مختصرى در رابطه با قواعد اوّل و دوّم روش تفسير شيخ، در رابطه با قاعده سوم ايشان معتقد است كه قرآن يك كتاب فنى نيست كه بر مقولههاى مشخصى تقسيم شده باشد بلكه در چارچوب سبک ى حيرت انگيز همه مقولهها را در هم مى آميزد. نگريستن در هستى، تاريخ و واقعيّت، انسان را به سوى ايمان و توحيد سوق مى دهد و به تربيت مردم میپردازد. و در مورد تطبيق بين كتاب مسطور و كتاب منظور مى گويد: «موضوع قرآن انسان است و مبناى آيات، هستى است، و انسان ناچار بايد در قرآن، تدبر كند، و سنّتها و قوانينى را كه بدون درك آنها آبادانى زمين تحقق نمى يابد، بشناسد. در مورد قاعده جمع بين عقل و نقل او در تفسير خود دائما بين آنها توازى برقرارى نمود و قائل بود كه نقل صريح هيچگاه با عقل صحيح مخالف نمىكند. |
ویرایش