پرش به محتوا

فضایل و مناقب اهل‌بیت(ع) - پنج تن آل عبا(ع): تفاوت میان نسخه‌ها

لینک درون متنی
(لینک درون متنی)
(لینک درون متنی)
خط ۴۸: خط ۴۸:
از نکات قابل توجه این اثر این است که «مؤلف در پایان باب هشتم، فصلى درباره فضیلت نماز و نمازگزاران و عقوبت تارکان نماز آورده است. همچنین در پایان باب نوزدهم، چهل حدیث عربى درباره فضائل و مناقب [[امام على(ع)]]، نقل و ترجمه آنها را به نظم درآورده است. در تبیین معانى لغات هم بیشتر کتاب فرهنگ معین مورد مراجعه بوده است»<ref>همان، ص13</ref>.
از نکات قابل توجه این اثر این است که «مؤلف در پایان باب هشتم، فصلى درباره فضیلت نماز و نمازگزاران و عقوبت تارکان نماز آورده است. همچنین در پایان باب نوزدهم، چهل حدیث عربى درباره فضائل و مناقب [[امام على(ع)]]، نقل و ترجمه آنها را به نظم درآورده است. در تبیین معانى لغات هم بیشتر کتاب فرهنگ معین مورد مراجعه بوده است»<ref>همان، ص13</ref>.


در بخشی از کتاب که درباره شهادت [[امام على(ع)|امیرالمؤمنین(ع)]] است، می‎خوانیم: [[امام على(ع)|علی(ع)]] در ماه رمضان «شبى در خانه امام حسن افطار مى‎کرد و شبى در خانه امام حسین و زیاده از سه لقمه تناول نمى‏نمود. گفتند: یا [[امام على(ع)|امیرالمؤمنین]]! چرا زیاده از این طعام میل نمى‏فرمایى؟ جواب گفت که: نزدیک است که به درگاه حضرت حق بازگردم؛ مى‏خواهم که چون امر حق دررسد، آلوده نباشم.
در بخشی از کتاب که درباره شهادت [[امام على(ع)|امیرالمؤمنین(ع)]] است، می‎خوانیم: [[امام على(ع)|علی(ع)]] در ماه رمضان «شبى در خانه امام حسن افطار مى‎کرد و شبى در خانه امام حسین و زیاده از سه لقمه تناول نمى‌‏نمود. گفتند: یا [[امام على(ع)|امیرالمؤمنین]]! چرا زیاده از این طعام میل نمى‏‌فرمایى؟ جواب گفت که: نزدیک است که به درگاه حضرت حق بازگردم؛ مى‏‌خواهم که چون امر حق دررسد، آلوده نباشم.


پس ابن ملجم - علیه اللعنه - در همان شب به خانه قطامه ملعونه آمد و با شبیب بن بحیر اشجعى سخن درست کرده بود و او را به معاونت خود بر قتل امیر راضى کرده، پس هر دو خارجى در آن شب به حضور قطامه بر قتل امیر بیعت کردند و ابن ملجم ملعون فرمود تا شمشیر او را به زهر آب دادند و منتظر فرصت مى‏بودند تا شب نوزدهم رمضان درآمد، امیر همه شب به طاعت بود و مطلقا خواب نفرمود و هر ساعت به میان سرا آمدى و در آسمان نگریستى و گفتى: صدق رسول‎اللّه؛ و اللّه که رسول خدا دروغ نگفت؛ پس چه چیز بازمى‏دارد کشنده مرا از کشتن من؟ و بر همین منوال مى‏گذرانید تا وقت آن آمد که به مسجد رود؛ وضو تازه کرد و میان بربست و در حال میان بستن مى‎گفت:
پس ابن ملجم - علیه اللعنه - در همان شب به خانه قطامه ملعونه آمد و با شبیب بن بحیر اشجعى سخن درست کرده بود و او را به معاونت خود بر قتل امیر راضى کرده، پس هر دو خارجى در آن شب به حضور قطامه بر قتل امیر بیعت کردند و ابن ملجم ملعون فرمود تا شمشیر او را به زهر آب دادند و منتظر فرصت مى‏بودند تا شب نوزدهم رمضان درآمد، امیر همه شب به طاعت بود و مطلقا خواب نفرمود و هر ساعت به میان سرا آمدى و در آسمان نگریستى و گفتى: صدق رسول‎اللّه؛ و اللّه که رسول خدا دروغ نگفت؛ پس چه چیز بازمى‏‌دارد کشنده مرا از کشتن من؟ و بر همین منوال مى‏‌گذرانید تا وقت آن آمد که به مسجد رود؛ وضو تازه کرد و میان بربست و در حال میان بستن مى‎گفت:


'''اشدّ حيازيك للموت فإنّ الموت لاقيكا'''
'''اشدّ حيازيك للموت فإنّ الموت لاقيكا'''
خط ۶۲: خط ۶۲:


پس چون حضرت امیر ترتیب بیرون رفتن فرمود و به میان سرا رسید، مرغابى‏ چند که در خانه بودند، پیش آمدند و فریاد برآوردند و دامن آن حضرت را گرفته، نمى‏گذاشتند که بیرون رود! دختران امیر خواستند که ایشان را دور کنند، حضرت امیر فرمود که: دست از ایشان برآرید که ایشان نوحه‏‌کنندگانند بر من!!امام حسن فرمود که: یا ابتاه! این چه فال است که مى‏زنى و این چه حدیث است که مى‎گویى؟ دل‎هاى ما دردمند و جان‎هاى ما مستمند شد.
پس چون حضرت امیر ترتیب بیرون رفتن فرمود و به میان سرا رسید، مرغابى‏ چند که در خانه بودند، پیش آمدند و فریاد برآوردند و دامن آن حضرت را گرفته، نمى‏گذاشتند که بیرون رود! دختران امیر خواستند که ایشان را دور کنند، حضرت امیر فرمود که: دست از ایشان برآرید که ایشان نوحه‏‌کنندگانند بر من!!امام حسن فرمود که: یا ابتاه! این چه فال است که مى‏زنى و این چه حدیث است که مى‎گویى؟ دل‎هاى ما دردمند و جان‎هاى ما مستمند شد.
گفت: اى فرزند! این فال نیست؛ اما دلم گواهى مى‏‌دهد که در این ماه از جمله کشتگان خواهم بود! پس یک‏‌یک از فرزندان را بر سبیل وداع، کلمه‏‌اى چند بگفت و گوییا که از در و دیوار، کلمه فراق استماع مى‏افتاد.
گفت: اى فرزند! این فال نیست؛ اما دلم گواهى مى‏‌دهد که در این ماه از جمله کشتگان خواهم بود! پس یک‏‌یک از فرزندان را بر سبیل وداع، کلمه‏‌اى چند بگفت و گوییا که از در و دیوار، کلمه فراق استماع مى‏افتاد.


'''رخت بربستیم و دل برداشتیم'''
'''رخت بربستیم و دل برداشتیم'''
صحبتِ دیرینه را بگذاشتیم'''‏'''
صحبتِ دیرینه را بگذاشتیم'''‏'''
'''وقت شد کز غصه و غم وارهیم'''
'''وقت شد کز غصه و غم وارهیم'''


خط ۸۲: خط ۸۵:


یعنى: راه دهید مؤمن جهادکننده را در راه خداى که هرگز غیر معبود یکتا پرستش نکرده!
یعنى: راه دهید مؤمن جهادکننده را در راه خداى که هرگز غیر معبود یکتا پرستش نکرده!
و چون به در مسجد رسید، بانگ نماز بگفت و مردم را براى نماز آواز داد و قدم در مسجد نهاده، به نماز ایستاد. اما آن سه خارجى، همه شب در خانه قطامه ملعونه شراب خورده بودند و در آن وقت مست و خواب افتاده. چون قطامه بانگ نماز حضرت امیر شنید، ابن ملجم - علیه اللعنه - را بیدار کرد و گفت: برخیز که وقت رسید و اینک على به مسجد آمد. دم‏به‏دم است که مردم روى به مسجد خواهند نهاد. زود برو و حاجت من روا کن و به‎زودى بازآى و درد فراق خود به شربت وصال من دوا کن! ابن ملجم ملعون برخاست و تیغ زهرآلوده خود برگرفت و گفت: بروم و به تن هلاک‏ و بدبخت بازآیم که من دیروز از حضرت امیر شنیدم که گفت: رسول خدا فرموده که بدبخت‏ترین پیشینیان قدّار بن سالف بود که ناقه صالح را پى کرد و بدبخت‏ترین پسینیان کشنده على بن ابى‎طالب خواهد بود! این بگفت و روى به مسجد نهاد و خود را در میان خفتگان انداخت.
و چون به در مسجد رسید، بانگ نماز بگفت و مردم را براى نماز آواز داد و قدم در مسجد نهاده، به نماز ایستاد. اما آن سه خارجى، همه شب در خانه قطامه ملعونه شراب خورده بودند و در آن وقت مست و خواب افتاده. چون قطامه بانگ نماز [[امام على(ع)|حضرت امیر]] شنید، ابن ملجم - علیه اللعنه - را بیدار کرد و گفت: برخیز که وقت رسید و اینک [[امام على(ع)|على]] به مسجد آمد. دم‏‌به‏‌دم است که مردم روى به مسجد خواهند نهاد. زود برو و حاجت من روا کن و به‎زودى بازآى و درد فراق خود به شربت وصال من دوا کن! ابن ملجم ملعون برخاست و تیغ زهرآلوده خود برگرفت و گفت: بروم و به تن هلاک‏ و بدبخت بازآیم که من دیروز از حضرت امیر شنیدم که گفت: رسول خدا فرموده که بدبخت‏ترین پیشینیان قدّار بن سالف بود که ناقه صالح را پى کرد و بدبخت‌‏ترین پسینیان کشنده [[امام على(ع)|على بن ابى‎طالب]] خواهد بود! این بگفت و روى به مسجد نهاد و خود را در میان خفتگان انداخت.
اما چون حضرت مرتضى على را از اداى تحیت فارغ شد، برخاست و گرد مسجد برآمد و خفتگان را براى نماز بیدار مى‎کرد و ابن ملجم لعین به روى، درخفته بود. امیر سر پاى مبارک بر وى زد و گفت: قم و صلّ؛ یعنى برخیز و نماز کن! و از وى درگذشت و باز پیش محراب آمد و در نماز ایستاد. ابن ملجم - علیه اللعنه - برخاست و دست یار خود گرفته، گفت: برخیز که فرصت فوت مى‏شود و مردم جمع خواهند شد و شمشیر برکشید در پیش محراب و حضرت امیرالمؤمنین در نماز بود. صبر کرد تا سجده اول به‏جاى آورد؛ همین‎که سر مبارک از سجده برداشت، آن فرعون‎صورت نمرودسیرت شدادقامت حجاج‎صفت ابلیس‎مرتبت، آن شقىّ ملعون خسر الدّنيا و الآخرة، شمشیر فرود آورد؛ قضا را بر آن موضع آمد که روز جنگ خندق عمرو بن عبدود زده بود.
 
چون این ضربت بر محل آن ضربت آمد، تا مغز سر مبارک آن حضرت شکافته شد. آوازى از حضرت امیرالمؤمنین برآمد که: «فزت و ربّ الكعبة»؛ یعنى «بازرستم و فیروزى یافتم به خداى کعبه» و بیفتاد. ابن ملجم ملعون چون آن صدا شنید، از مسجد بیرون گریخت. آواز درافتاد که «قتل أميرالمؤمنين»<ref>متن کتاب، ص279-281</ref>.
اما چون [[امام على(ع)|حضرت مرتضى على]] را از اداى تحیت فارغ شد، برخاست و گرد مسجد برآمد و خفتگان را براى نماز بیدار مى‎کرد و ابن ملجم لعین به روى، درخفته بود. امیر سر پاى مبارک بر وى زد و گفت: قم و صلّ؛ یعنى برخیز و نماز کن! و از وى درگذشت و باز پیش محراب آمد و در نماز ایستاد. ابن ملجم - علیه اللعنه - برخاست و دست یار خود گرفته، گفت: برخیز که فرصت فوت مى‏شود و مردم جمع خواهند شد و شمشیر برکشید در پیش محراب و [[امام على(ع)|حضرت امیرالمؤمنین]] در نماز بود. صبر کرد تا سجده اول به‏‌جاى آورد؛ همین‎که سر مبارک از سجده برداشت، آن فرعون‎صورت نمرودسیرت شدادقامت حجاج‎صفت ابلیس‎مرتبت، آن شقىّ ملعون خسر الدّنيا و الآخرة، شمشیر فرود آورد؛ قضا را بر آن موضع آمد که روز جنگ خندق عمرو بن عبدود زده بود.
 
چون این ضربت بر محل آن ضربت آمد، تا مغز سر مبارک آن حضرت شکافته شد. آوازى از [[امام على(ع)|حضرت امیرالمؤمنین]] برآمد که: «فزت و ربّ الكعبة»؛ یعنى «بازرستم و فیروزى یافتم به خداى کعبه» و بیفتاد. ابن ملجم ملعون چون آن صدا شنید، از مسجد بیرون گریخت. آواز درافتاد که «قتل أميرالمؤمنين»<ref>متن کتاب، ص279-281</ref>.


==وضعیت کتاب==
==وضعیت کتاب==
خط ۹۳: خط ۹۸:
گازاری، در مقدمه کتاب از کمک مالی مهدی قربانی در چاپ این اثر تشکر و ثوابی از نشر آن را نثار روح پدر او (حاج محمداسماعیل قربانی) کرده است<ref>ر.ک: همان، ص13</ref>.
گازاری، در مقدمه کتاب از کمک مالی مهدی قربانی در چاپ این اثر تشکر و ثوابی از نشر آن را نثار روح پدر او (حاج محمداسماعیل قربانی) کرده است<ref>ر.ک: همان، ص13</ref>.


در بخش منابع، در ذکر «إعلام الوری بأعلام الهدی» که اثر فضل بن حسن طبرسی است، غلط املایی وجود دارد و اشتباها به‎جای طبرسی کلمه طبری ذکر شده است؛ یعنی کلمه «سین» از قلم افتاده است<ref>ر.ک: منابع کتاب، ص521</ref>.
در بخش منابع، در ذکر «[[إعلام الوری بأعلام الهدی]]» که اثر [[طبرسی، فضل بن حسن|فضل بن حسن طبرسی]] است، غلط املایی وجود دارد و اشتباها به‎جای طبرسی کلمه طبری ذکر شده است؛ یعنی کلمه «سین» از قلم افتاده است<ref>ر.ک: منابع کتاب، ص521</ref>.


==پانویس==
==پانویس==
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش