پرش به محتوا

التفسير المنير في العقيدة و الشريعة و المنهج: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' '''' به '''''
جز (جایگزینی متن - ' | کتابخانۀ دیجیتال نور =' به '| کتابخانۀ دیجیتال نور =')
جز (جایگزینی متن - ' '''' به ''''')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
 
(۲۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد)
خط ۴: خط ۴:
| عنوان‌های دیگر =
| عنوان‌های دیگر =
| پدیدآوران =  
| پدیدآوران =  
[[زحیلی، وهبه]] (نويسنده)
[[زحیلی، وهبه]] (نویسنده)
| زبان =عربی
| زبان =عربی
| کد کنگره =‏BP‎‏ ‎‏98‎‏ ‎‏/‎‏ز‎‏3‎‏ت‎‏7
| کد کنگره =‏BP‎‏ ‎‏98‎‏ ‎‏/‎‏ز‎‏3‎‏ت‎‏7
خط ۱۴: خط ۱۴:
| سال نشر = 1418 ‌‎ق  
| سال نشر = 1418 ‌‎ق  


| کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE1907AUTOMATIONCODE
| کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE01907AUTOMATIONCODE
| چاپ =2
| چاپ =2
| تعداد جلد =32
| تعداد جلد =32
| کتابخانۀ دیجیتال نور =11806
| کتابخانۀ دیجیتال نور =01907
| کتابخوان همراه نور =01907
| کد پدیدآور =
| کد پدیدآور =
| پس از =
| پس از =
| پیش از =
| پیش از =
}}
}}
'''التفسير المنير في العقيدة و الشريعة و المنهج''' تأليف مفسّر و عالم اهل‌سنت سورى [[زحیلی، وهبه|وهبة زحيلى]](متولد 1932م)، از آثار شايان توجه قرآن‌پژوهى معاصر است.
'''التفسير المنير في العقيدة و الشريعة و المنهج''' تأليف مفسّر و عالم اهل‌سنت سورى [[زحیلی، وهبه|وهبة زحيلى]](متولد 1932م)، از آثار شايان توجه قرآن‌پژوهى معاصر است.


نويسنده در آغاز، طى مقدمه‌اى كوتاه به انگيزه خود از تدوين اين تفسير، شيوه تفسير و منابع و مآخذ آن مى‌پردازد. آن‌گاه برابر شيوه معمول بيشتر مفسران كه در آغاز تفسير، برخى از مباحث علوم قرآنى را يادآور مى‌شوند، به بحث و بررسى مختصر درباره بعضى از مباحث مى‌پردازد كه حدود 35 صفحه را دربر مى‌گيرد. برخى از مباحث علوم قرآنى مطرح شده در اين بخش بدين‌ترتيب است: تعريف قرآن، اسامى قرآن، كيفيت نزول، مكى و مدنى، جمع قرآن در زمان رسول‌الله(ص) و در زمان ابوبكر و عثمان، رسم‌الخط عثمانى، قرائات هفت‌گانه، اعجاز قرآن و وجوه آن، ترجمه قرآن، حروف مقطعه، تشبيه، استعاره، كنايه، تعريض و مجاز در قرآن.
نویسنده در آغاز، طى مقدمه‌اى كوتاه به انگیزه خود از تدوين اين تفسير، شيوه تفسير و منابع و مآخذ آن مى‌پردازد. آن‌گاه برابر شيوه معمول بيشتر مفسران كه در آغاز تفسير، برخى از مباحث علوم قرآنى را يادآور مى‌شوند، به بحث و بررسى مختصر درباره بعضى از مباحث مى‌پردازد كه حدود 35 صفحه را دربر مى‌گیرد. برخى از مباحث علوم قرآنى مطرح شده در اين بخش بدين‌ترتيب است: تعريف قرآن، اسامى قرآن، کیفیت نزول، مكى و مدنى، جمع قرآن در زمان رسول‌الله(ص) و در زمان ابوبكر و عثمان، رسم‌الخط عثمانى، قرائات هفت‌گانه، اعجاز قرآن و وجوه آن، ترجمه قرآن، حروف مقطعه، تشبيه، استعاره، كنايه، تعريض و مجاز در قرآن.


ايشان به اختصار درباره هر يك از گزاره‌هاى ياد شده مطالبى را مطرح و ديدگاه خود را درباره آن بيان داشته است. و نيز به مانند برخى تفاسير در ذيل بعضى آيات، مباحث عمده علوم قرآنى را آورده است؛ مثلاً در ذيل آيه 7 سوره آل عمران.<ref>ج 3، ص149</ref>درباره محكم و متشابه نكاتى يادآور شده است. از اين‌رو مباحث مهم علوم قرآنى به اختصار در مقدمه تفسير و در ضمن تفسير آيات قرآنى مطرح شده است كه براى دست‌يابى و اطلاع از موارد عنوان شده، رجوع به جلد 31 و 32 تفسير كه در بردارنده فهرست موضوعات قرآن و تفسير است، ضروى مى‌نمايد.
ايشان به اختصار درباره هر يك از گزاره‌هاى ياد شده مطالبى را مطرح و ديدگاه خود را درباره آن بيان داشته است. و نيز به مانند برخى تفاسير در ذيل بعضى آيات، مباحث عمده علوم قرآنى را آورده است؛ مثلاً در ذيل آيه 7 سوره آل عمران.<ref>ج 3، ص149</ref>درباره محكم و متشابه نكاتى يادآور شده است. از اين‌رو مباحث مهم علوم قرآنى به اختصار در مقدمه تفسير و در ضمن تفسير آيات قرآنى مطرح شده است كه برای دست‌يابى و اطلاع از موارد عنوان شده، رجوع به جلد 31 و 32 تفسير كه در بردارنده فهرست موضوعات قرآن و تفسير است، ضروى مى‌نمايد.


پس از مقدمه تفسير و مباحث علوم قرآنى، تفسير آيات آغاز گرديده و از ابتداى قرآن تا پايان آن به ترتيب سوره‌ها، هر سوره به چندين بخش تقسيم گرديده و نكته‌هاى گوناگون تفسيرى آن مطرح شده است.
پس از مقدمه تفسير و مباحث علوم قرآنى، تفسير آيات آغاز گرديده و از ابتداى قرآن تا پایان آن به ترتيب سوره‌ها، هر سوره به چندين بخش تقسيم گرديده و نكته‌هاى گوناگون تفسيرى آن مطرح شده است.


== انگيزه تدوين تفسير ==
== انگیزه تدوين تفسير ==




دكتر وهبة زحيلى دراين‌باره مى‌نويسد: «چون من نياز شديدى را ميان گروه‌هاى گوناگون مردم، كه از نظر فرهنگى در حدّ متوسطى هستند، احساس كردم و به اين نتيجه رسيدم كه مردم علاقه دارند محتواى كتاب الهى را بدانند و بر اين عقيده‌اند كه از مهم‌ترين چيزهايى كه در پيشگاه خداوند از انسان مورد پرسش قرار مى‌گيرد، قرآن كريم است، چه اين‌كه اگر فرد مسلمان به قرآن عمل كرد، حجت به نفع وى و در صورت عمل نكردن، حجت عليه اوست، بر آن شدم تفسيرى براى پاسخگويى به نيازهاى آنان بنويسم. با توجه به اين‌كه تفاسير قديمى به مثابه دائرةالمعارفى بزرگ هستند، من به بيان مستقيم معناى آيه اهتمام ورزيدم، به‌گونه‌اى كه هرگاه انسان بخواهد يك آيه و يا تفسير آن را بخواند مقصود از آن آيه در ذهن او نقش ببندد. اين نخستين گام در موفقيت تفسير است؛ زيرا مهم اين است كه انسان مضمون آيه را به عنوان كلّ پيوسته و ناگسسته بفهمد و سپس چگونگى پيوند آيه را به ما قبل و ما بعدش، درك كند، چون آيات قرآن، هدف و غرض مشخصى را دنبال مى‌كنند، و من اين شيوه را در تفسير «المنير» انتخاب كردم. زمانى كه من در دبى رئيس دانشكده شريعت و قانون در دانشگاه امارات بودم و زن و فرزندى با من نبود، مدت پنج سال با فراغ بال در آن‌جا درنگ كردم به برخى كارهاى علمى پرداختم و همه اين فرصت پنج ساله را تابستان و زمستان به كار اين تفسير اشتغال داشتم و دو سال هم در دمشق، به چاپ و نشر آن پرداختم كه هفت سال كار مى‌شود.<ref>رضايى کرمانى، محمدعلى، ص307</ref>
دكتر وهبة زحيلى دراين‌باره مى‌نويسد: «چون من نياز شديدى را ميان گروه‌هاى گوناگون مردم، كه از نظر فرهنگى در حدّ متوسطى هستند، احساس كردم و به اين نتيجه رسيدم كه مردم علاقه دارند محتواى كتاب الهى را بدانند و بر اين عقيده‌اند كه از مهم‌ترين چيزهایى كه در پيشگاه خداوند از انسان مورد پرسش قرار مى‌گیرد، قرآن كريم است، چه اين‌كه اگر فرد مسلمان به قرآن عمل كرد، حجت به نفع وى و در صورت عمل نكردن، حجت عليه اوست، بر آن شدم تفسيرى برای پاسخگويى به نيازهاى آنان بنويسم. با توجه به اين‌كه تفاسير قديمى به مثابه دائرةالمعارفى بزرگ هستند، من به بيان مستقيم معناى آيه اهتمام ورزيدم، به‌گونه‌اى كه هرگاه انسان بخواهد يك آيه و يا تفسير آن را بخواند مقصود از آن آيه در ذهن او نقش ببندد. اين نخستين گام در موفقيت تفسير است؛ زيرا مهم اين است كه انسان مضمون آيه را به عنوان كلّ پيوسته و ناگسسته بفهمد و سپس چگونگى پيوند آيه را به ما قبل و ما بعدش، درك كند، چون آيات قرآن، هدف و غرض مشخصى را دنبال مى‌كنند، و من اين شيوه را در تفسير «المنير» انتخاب كردم. زمانى كه من در دبى رئيس دانشكده شريعت و قانون در دانشگاه امارات بودم و زن و فرزندى با من نبود، مدت پنج سال با فراغ بال در آن‌جا درنگ كردم به برخى كارهاى علمى پرداختم و همه اين فرصت پنج ساله را تابستان و زمستان به كار اين تفسير اشتغال داشتم و دو سال هم در دمشق، به چاپ و نشر آن پرداختم كه هفت سال كار مى‌شود.<ref>رضايى کرمانى، محمدعلى، ص307</ref>


== شيوه تفسير ==
== شيوه تفسير ==
خط ۴۱: خط ۴۱:
زحيلى در آغاز تفسير تمامى سوره‌ها، مضامين سوره را به كوتاهى بيان كرده است و پيش از آن زير نام سوره مطالبى مانند مكى و مدنى‌بودن را متذكر شده است. سپس فضيلت سوره و روايات وارده در عظمت شأن و قرائت سوره را ياد آور شده و سازگارى سوره مورد بحث را با سوره قبل از آن مورد بررسى قرار داده است.
زحيلى در آغاز تفسير تمامى سوره‌ها، مضامين سوره را به كوتاهى بيان كرده است و پيش از آن زير نام سوره مطالبى مانند مكى و مدنى‌بودن را متذكر شده است. سپس فضيلت سوره و روايات وارده در عظمت شأن و قرائت سوره را ياد آور شده و سازگارى سوره مورد بحث را با سوره قبل از آن مورد بررسى قرار داده است.


وى هر سوره‌اى را همچون ديگر مفسران، به چند بخش تقسيم كرده و براى هر بخش از آيات، موارد گوناگونى را بيان كرده كه تمامى آن موارد در راستاى تفسير و كشف و پرده‌بردارى از آيات قرآن است؛ اين شيوه در سرتاسر تفسير و در تمامى بخش‌هاى گوناگون آيات پياده شده است؛ بدين‌ترتيب: اعراب، بلاغت، مفردات لغوى، نامگذارى، سبب نزول، تناسب آيات و تفسير و بيان، احكام آيات و فقه كاربردى و....  
وى هر سوره‌اى را همچون ديگر مفسران، به چند بخش تقسيم كرده و برای هر بخش از آيات، موارد گوناگونى را بيان كرده كه تمامى آن موارد در راستاى تفسير و كشف و پرده‌بردارى از آيات قرآن است؛ اين شيوه در سرتاسر تفسير و در تمامى بخش‌هاى گوناگون آيات پياده شده است؛ بدين‌ترتيب: اعراب، بلاغت، مفردات لغوى، نامگذارى، سبب نزول، تناسب آيات و تفسير و بيان، احكام آيات و فقه كاربردى و....  


همچنين به تناسب بخش‌هاى گوناگون آيات يك سوره، برخى از موارد فوق همچون سبب نزول ذكر شده و مباحث ديگرى با عناوين جديد چون مسائل فقهى و پرتوى از تاريخ آورده شده است.
همچنين به تناسب بخش‌هاى گوناگون آيات يك سوره، برخى از موارد فوق همچون سبب نزول ذكر شده و مباحث ديگرى با عناوين جديد چون مسائل فقهى و پرتوى از تاريخ آورده شده است.
خط ۴۷: خط ۴۷:
اينك به اختصار درباره هر يك از عناوين بالا كه در سرتاسر تفسير ديده مى‌شود و در حقيقت شيوه اصلى مفسر در فهم و تفسير آيات است، مطالبى را يادآور مى‌شويم:
اينك به اختصار درباره هر يك از عناوين بالا كه در سرتاسر تفسير ديده مى‌شود و در حقيقت شيوه اصلى مفسر در فهم و تفسير آيات است، مطالبى را يادآور مى‌شويم:


الف) اعراب آيات: مفسر هر سوره را به چند بخش از آيات تقسيم كرده و در آغاز اعراب كلمه‌ها و جمله‌هايى را كه در آيه، وجه اعرابى آنها مشكل بوده يا داراى چند وجه است، بيان كرده است؛ از اين‌رو فقط نقش كلمه و يا جمله را در آيات يادآور شده كه در فارسى اصطلاحاً «تركيب» ناميده مى‌شود. ولى درباره خود كلمه (تجزيه آن) در موارد محدودى مطالبى را آورده است؛ به اين دليل كه علم صرف و لغت و مفردات به اين مهم اختصاص دارد و لزومى ندارد به آن پرداخته شود. اين بخش (اعراب آيات) در تمامى تفسير، بدون استثناء، پس از يادآورى هر بخش از آيات آورده شده است.
الف) اعراب آيات: مفسر هر سوره را به چند بخش از آيات تقسيم كرده و در آغاز اعراب كلمه‌ها و جمله‌هایى را كه در آيه، وجه اعرابى آنها مشكل بوده يا داراى چند وجه است، بيان كرده است؛ از اين‌رو فقط نقش كلمه و يا جمله را در آيات يادآور شده كه در فارسی اصطلاحاً «تركيب» ناميده مى‌شود. ولى درباره خود كلمه (تجزيه آن) در موارد محدودى مطالبى را آورده است؛ به اين دليل كه علم صرف و لغت و مفردات به اين مهم اختصاص دارد و لزومى ندارد به آن پرداخته شود. اين بخش (اعراب آيات) در تمامى تفسير، بدون استثناء، پس از يادآورى هر بخش از آيات آورده شده است.


مأخذ و منبع تفسير در اين بخش «البيان في غريب إعراب القرآن» ابوالبركات [[ابن‌انباری، عبدالرحمن بن محمد|ابن انبارى]] است؛ ولى از تفسير قرطبى و [[الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل و عيون الأقاويل في وجوه التأويل|كشاف]] [[زمخشری، محمود بن عمر|زمخشرى]] و ديگر تفاسير هم سود جسته است كه گاهى مفسر نيز با درايت خويش پاره‌اى از موارد را برترى داده و در حقيقت ديدگاه خويش را بيان كرده است.<ref>متن كتاب، جلد 1، پاورقى صفحه 72</ref>در واقع اين بخش از تفسير كه در برگيرنده تمامى آيات قرآن است، خود يك دوره كامل اعراب قرآن بوده و بخش زيادى از تفسير را به خود اختصاص داده است.
مأخذ و منبع تفسير در اين بخش «البيان في غريب إعراب القرآن» ابوالبركات [[ابن انباری، عبدالرحمن بن محمد|ابن انبارى]] است؛ ولى از تفسير قرطبى و [[الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل و عيون الأقاويل في وجوه التأويل|كشاف]] [[زمخشری، محمود بن عمر|زمخشرى]] و ديگر تفاسير هم سود جسته است كه گاهى مفسر نيز با درايت خويش پاره‌اى از موارد را برترى داده و در حقيقت ديدگاه خويش را بيان كرده است.<ref>متن كتاب، جلد 1، پاورقى صفحه 72</ref>در واقع اين بخش از تفسير كه در برگیرنده تمامى آيات قرآن است، خود يك دوره كامل اعراب قرآن بوده و بخش زيادى از تفسير را به خود اختصاص داده است.


ب) بلاغت آيات: اين بخش، پس از فصل اعراب در سرتاسر تفسير ديده مى‌شود. در زير عنوان بلاغت، مصاديق موضوعى و مباحث علوم بلاغت (معانى، بيان و بديع) مطرح شده و با آيات قرآنى تطبيق گرديده است؛ مثلاً درباره آيه دوم سوره بقره چنين آمده است: ''' «ذلك الكتاب» ''' ذلك اسم اشاره دور است كه به جاى اسم اشاره نزدیک آمده و علت آن بلندمرتبگى قرآن است. ''' «هدى للمتقين» ''' مجاز مرسل است، زيرا كه هدايت به قرآن نسبت داده شده است، ولى در حقيقت هادى خداوند است. فصل «بلاغت» در زير هر بخش از آيات، بيانگر اعجاز بيانى قرآن بوده و بسيار مفيد و سودمند است و خواننده را از رجوع به تفاسير ادبى بى‌نياز مى‌كند.
ب) بلاغت آيات: اين بخش، پس از فصل اعراب در سرتاسر تفسير ديده مى‌شود. در زير عنوان بلاغت، مصاديق موضوعى و مباحث علوم بلاغت (معانى، بيان و بديع) مطرح شده و با آيات قرآنى تطبيق گرديده است؛ مثلاً درباره آيه دوم سوره بقره چنين آمده است:''' «ذلك الكتاب»''' ذلك اسم اشاره دور است كه به جاى اسم اشاره نزدیک آمده و علت آن بلندمرتبگى قرآن است.''' «هدى للمتقين»''' مجاز مرسل است، زيرا كه هدايت به قرآن نسبت داده شده است، ولى در حقيقت هادى خداوند است. فصل «بلاغت» در زير هر بخش از آيات، بيانگر اعجاز بيانى قرآن بوده و بسيار مفيد و سودمند است و خواننده را از رجوع به تفاسير ادبى بى‌نياز مى‌كند.


ج) لغات آيات: سومين بخشى كه در سرتاسر تفسير نيز ديده مى‌شود، فصل شرح آيات است. در اين فصل، كلماتى از قرآن، اعم از اسم و فعل و حرف، كه نياز به شرح كوتاهى داشته، آورده شده و به توضيح آن پرداخته است.
ج) لغات آيات: سومين بخشى كه در سرتاسر تفسير نيز ديده مى‌شود، فصل شرح آيات است. در اين فصل، كلماتى از قرآن، اعم از اسم و فعل و حرف، كه نياز به شرح كوتاهى داشته، آورده شده و به توضيح آن پرداخته است.
خط ۶۱: خط ۶۱:
د) تفسير آيات: در اين بخش كه در حقيقت قلب تفسير و بيان‌كننده مراد و مقصود از آيات است نيز، بدون استثناء در سرتاسر تفسير ذيل هر بخشى از آيات آورده شده است.
د) تفسير آيات: در اين بخش كه در حقيقت قلب تفسير و بيان‌كننده مراد و مقصود از آيات است نيز، بدون استثناء در سرتاسر تفسير ذيل هر بخشى از آيات آورده شده است.


مفسّر، به‌طور معمول با حذف زوائد و اختلاف‌هاى تفسيرى به شرح و تفسير آيات پرداخته و فهم آن را براى خواننده آسان و مراد كلام الهى را تا حدّ توان ممكن ساخته است.
مفسّر، به‌طور معمول با حذف زوائد و اختلاف‌هاى تفسيرى به شرح و تفسير آيات پرداخته و فهم آن را برای خواننده آسان و مراد كلام الهى را تا حدّ توان ممكن ساخته است.


براى فهم آيات، از شيوه تفسير قرآن به قرآن و از روايات استمداد جسته است كه با سيرى در جلدهاى گوناگون آن، اين نكته به‌خوبى روشن مى‌گردد.
برای فهم آيات، از شيوه تفسير قرآن به قرآن و از روايات استمداد جسته است كه با سيرى در جلدهاى گوناگون آن، اين نكته به‌خوبى روشن مى‌گردد.


ه‍) خلاصه احكام آيات و كاربرد آن در زندگى: در سرتاسر تفسير بحثى با عنوان «فقه الحياة و الاحكام» آورده شده است كه در زير هر بخش از آيات، بدون استثنا آورده شده و در اين بخش، برداشت از آيات با توجه به نكته‌هاى تفسيرى آن دسته‌بندى شده و در همه موارد با شماره‌گذارى مسلسل، آن نكته‌ها بيان شده است و بيش‌تر احكام وضعى و تكليفى برگرفته از آيات و همچنين نكته‌هاى عقيدتى و اخلاقى در اين بخش به چشم مى‌خورد.
ه‍) خلاصه احكام آيات و كاربرد آن در زندگى: در سرتاسر تفسير بحثى با عنوان «فقه الحياة و الاحكام» آورده شده است كه در زير هر بخش از آيات، بدون استثنا آورده شده و در اين بخش، برداشت از آيات با توجه به نكته‌هاى تفسيرى آن دسته‌بندى شده و در همه موارد با شماره‌گذارى مسلسل، آن نكته‌ها بيان شده است و بيش‌تر احكام وضعى و تكليفى برگرفته از آيات و همچنين نكته‌هاى عقيدتى و اخلاقى در اين بخش به چشم مى‌خورد.
خط ۷۱: خط ۷۱:
در تفاسير قديمى، چنين مدخلى ديده نمى‌شود، هر چند در برخى از آنها مطالبى كه در بردارنده، مباحث ياد شده است، گاهى ديده مى‌شود. شايد بتوان گفت كه يكى از ويژگى‌هاى برجسته اين تفسير بخش «فقه الحياة أو الأحكام» است كه پس از هر چند آيه ديده مى‌شود.
در تفاسير قديمى، چنين مدخلى ديده نمى‌شود، هر چند در برخى از آنها مطالبى كه در بردارنده، مباحث ياد شده است، گاهى ديده مى‌شود. شايد بتوان گفت كه يكى از ويژگى‌هاى برجسته اين تفسير بخش «فقه الحياة أو الأحكام» است كه پس از هر چند آيه ديده مى‌شود.


ولى مطالب اين بخش با فصل تفسير آيات درهم و گاه تكرار شده‌اند؛ ولى در واقع در اين بخش نويسنده از زاويه‌اى ديگر، با تقسيم‌بندى مناسب، به آيات و تفسير آن نگريسته است.
ولى مطالب اين بخش با فصل تفسير آيات درهم و گاه تكرار شده‌اند؛ ولى در واقع در اين بخش نویسنده از زاويه‌اى ديگر، با تقسيم‌بندى مناسب، به آيات و تفسير آن نگريسته است.


و) اسباب نزول آيات: آيات قرآن در رابطه با سبب نزول دو گروهند:
و) اسباب نزول آيات: آيات قرآن در رابطه با سبب نزول دو گروهند:
خط ۷۹: خط ۷۹:
از اين‌رو دكتر زحيلى در مواردى كه آيات داراى شأن نزول مشخصى بوده، زير عنوان «سبب النزول» روايات گوناگونى را كه در اين‌باره وارد گرديده به اختصار بيان كرده و برخى را بر برخى ديگر برترى داده است. هرچند در پاره‌اى از موارد، راه درست را نپيموده است؛ مثلاً درباره سوره دهر، آيه 8 و 9 تمامى مفسران اماميه و برخى از دانشمندان اهل سنت، شأن نزول آن را درباره على(ع) و فاطمه(س) و حسنين(ع) مى‌دانند، ولى ايشان ضمن نقل اين قضيه و استناد آن به مفسران، اين شأن نزول را صحيح نمى‌داند.<ref>همان، ج 29، ص287</ref>در اين بخش، منابع و مآخذ مفسر، با توجه به آنچه كه در مقدمه آمده است.<ref>مقدمه، ج 1، ص10</ref>و همچنين آن‌گونه كه در جلدهاى گوناگون تفسير نيز به آن اشاره شده است، اسباب النزول واحدى، تفسير در المنثور [[سيوطى]] و تفسير خازن است.<ref>فصلنامه بينات، شماره 2، ص117</ref>هر چند گاهى به تفاسير و جوامع حديثى مشهور ديگر نيز رجوع شده است؛ مانند: تفسير طبرى و [[صحيح بخارى]].<ref>متن كتاب، ج 2 ص211 و 227</ref>ايشان در هر مورد مأخذ و مرجعى كه از آن نقل كرده، و در هنگام نقل روايات سبب نزول، سلسله سند و راوى و صحابى نقل كننده و حاضر در جريان واقعه را يادآور مى‌شود.
از اين‌رو دكتر زحيلى در مواردى كه آيات داراى شأن نزول مشخصى بوده، زير عنوان «سبب النزول» روايات گوناگونى را كه در اين‌باره وارد گرديده به اختصار بيان كرده و برخى را بر برخى ديگر برترى داده است. هرچند در پاره‌اى از موارد، راه درست را نپيموده است؛ مثلاً درباره سوره دهر، آيه 8 و 9 تمامى مفسران اماميه و برخى از دانشمندان اهل سنت، شأن نزول آن را درباره على(ع) و فاطمه(س) و حسنين(ع) مى‌دانند، ولى ايشان ضمن نقل اين قضيه و استناد آن به مفسران، اين شأن نزول را صحيح نمى‌داند.<ref>همان، ج 29، ص287</ref>در اين بخش، منابع و مآخذ مفسر، با توجه به آنچه كه در مقدمه آمده است.<ref>مقدمه، ج 1، ص10</ref>و همچنين آن‌گونه كه در جلدهاى گوناگون تفسير نيز به آن اشاره شده است، اسباب النزول واحدى، تفسير در المنثور [[سيوطى]] و تفسير خازن است.<ref>فصلنامه بينات، شماره 2، ص117</ref>هر چند گاهى به تفاسير و جوامع حديثى مشهور ديگر نيز رجوع شده است؛ مانند: تفسير طبرى و [[صحيح بخارى]].<ref>متن كتاب، ج 2 ص211 و 227</ref>ايشان در هر مورد مأخذ و مرجعى كه از آن نقل كرده، و در هنگام نقل روايات سبب نزول، سلسله سند و راوى و صحابى نقل كننده و حاضر در جريان واقعه را يادآور مى‌شود.


دكتر زحيلى درباره بحث «اسباب نزول» در تفسير خود مى‌نويسد: «من در اين ت‌فسير كوشيده‌ام تا شأن نزول‌هايى را كه صحيح نيست، ذكر نكنم، همچنين از ميان برخى اسرائيليات و سخنانى كه از بنى‌اسرائيل از طريق كتاب‌هاى كعب الاحبار و وهب بن منبه در كتاب‌هاى ما وارد شده و فرهنگ بعضى از مسلمان‌ها متأثر از آن شده است و تصور كرده‌اند كه اين‌ها از پيامبر(ص) است، ولى روشن شده كه اين‌گونه مطالب، از بنى‌اسرائيل است، پرهيز نموده‌ام و هر مطلبى را كه غيرصحيح بود، ذكر نكرده‌ام و...».<ref>فصلنامه بينات،‌ش 2، ص116</ref>
دكتر زحيلى درباره بحث «اسباب نزول» در تفسير خود مى‌نويسد: «من در اين ت‌فسير كوشيده‌ام تا شأن نزول‌هایى را كه صحيح نيست، ذكر نكنم، همچنين از ميان برخى اسرائيليات و سخنانى كه از بنى‌اسرائيل از طريق كتاب‌هاى كعب الاحبار و وهب بن منبه در كتاب‌هاى ما وارد شده و فرهنگ بعضى از مسلمان‌ها متأثر از آن شده است و تصور كرده‌اند كه اين‌ها از پيامبر(ص) است، ولى روشن شده كه اين‌گونه مطالب، از بنى‌اسرائيل است، پرهيز نموده‌ام و هر مطلبى را كه غيرصحيح بود، ذكر نكرده‌ام و...».<ref>فصلنامه بينات،‌ش 2، ص116</ref>


ز) تناسب آيات: تناسب آيات و سوره‌ها كه از مباحث مهم علوم قرآنى است كه در آن به نوع پيوند آيات و سورها پرداخته مى‌شود. برخى از مفسران به موضوع تناسب آيات و سوره‌ها اهتمام فراوان داشته و توانسته‌اند بدين‌وسيله برخى ابهامات تفسيرى را كشف و شرحى براى پاره‌اى از پرسش‌هاى قرآنى بيابند.
ز) تناسب آيات: تناسب آيات و سوره‌ها كه از مباحث مهم علوم قرآنى است كه در آن به نوع پيوند آيات و سورها پرداخته مى‌شود. برخى از مفسران به موضوع تناسب آيات و سوره‌ها اهتمام فراوان داشته و توانسته‌اند بدين‌وسيله برخى ابهامات تفسيرى را كشف و شرحى برای پاره‌اى از پرسش‌هاى قرآنى بيابند.


دكتر [[زحیلی، وهبه|وهبه زحيلى]] در تفسير خود، در آغاز هر سوره، ارتباط آن را با سوره پيشين يادآور شده است؛ از اين‌رو توانسته است به پاره‌اى از نكته‌هاى تفسيرى از اين زاويه دست يابد.
دكتر [[زحیلی، وهبه|وهبه زحيلى]] در تفسير خود، در آغاز هر سوره، ارتباط آن را با سوره پيشين يادآور شده است؛ از اين‌رو توانسته است به پاره‌اى از نكته‌هاى تفسيرى از اين زاويه دست يابد.


تناسب سُوَر عموماً براى مفسرانى داراى اهميت بيشتر است كه ديدگاه توقيفى بودن ترتيب سوره‌ها را پذيرفته‌اند و نويسنده از اين جمله است.<ref>متن كتاب، ج 1، ص23</ref>درباره تناسب آيات نيز ايشان غافل نبوده و در برخى مواضع آيات كه تناسب، مشهود و آشكار بوده است فصلى را با عنوان «المناسبة» به اين مهم، اختصاص داده و به اختصار مطالب مفيدى را يادآور شده است. ذكر اين نكته خالى از فايده نيست كه تناسب آيات و فهم ارتباط آنها با يكديگر، ناگفته‌هاى فراوانى را در قرآن هويدا مى‌سازد كه جز از اين راه، از راه ديگر، فهم آن ممكن نيست؛ از اين‌روى تناسب آيات بيش‌تر از تناسب سُوَر در فهم آيات كاربرد دارد.
تناسب سُوَر عموماً برای مفسرانى داراى اهميت بيشتر است كه ديدگاه توقيفى بودن ترتيب سوره‌ها را پذيرفته‌اند و نویسنده از اين جمله است.<ref>متن كتاب، ج 1، ص23</ref>درباره تناسب آيات نيز ايشان غافل نبوده و در برخى مواضع آيات كه تناسب، مشهود و آشكار بوده است فصلى را با عنوان «المناسبة» به اين مهم، اختصاص داده و به اختصار مطالب مفيدى را يادآور شده است. ذكر اين نكته خالى از فايده نيست كه تناسب آيات و فهم ارتباط آنها با يكديگر، ناگفته‌هاى فراوانى را در قرآن هويدا مى‌سازد كه جز از اين راه، از راه ديگر، فهم آن ممكن نيست؛ از اين‌روى تناسب آيات بيش‌تر از تناسب سُوَر در فهم آيات كاربرد دارد.


== گرايش تفسير ==
== گرايش تفسير ==
خط ۱۰۴: خط ۱۰۴:


#تفاسير گوناگون: مانند تفسير قرطبى، رازى، [[ابن کثیر، اسماعیل بن عمر|ابن كثير]]، [[الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل و عيون الأقاويل في وجوه التأويل|كشاف]]، طبرى، بحرالمحيط، المنار، [[آلوسی، محمود بن عبدالله|آلوسى]]، [[بغوی، حسین بن مسعود|بغوى]]، غرائب القرآن، بيضاوى، خازن، نسفى، در المنثور، جواهر طنطاوى، تفسير شيخ شلتوت و صفوة التفاسير صابونى؛ از اين ميان پنج تفسير (قرطبى، رازى، [[ابن کثیر، اسماعیل بن عمر|ابن كثير]]، [[الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل و عيون الأقاويل في وجوه التأويل|كشاف]] و طبرى) بيش‌تر مورد توجه بوده است.
#تفاسير گوناگون: مانند تفسير قرطبى، رازى، [[ابن کثیر، اسماعیل بن عمر|ابن كثير]]، [[الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل و عيون الأقاويل في وجوه التأويل|كشاف]]، طبرى، بحرالمحيط، المنار، [[آلوسی، محمود بن عبدالله|آلوسى]]، [[بغوی، حسین بن مسعود|بغوى]]، غرائب القرآن، بيضاوى، خازن، نسفى، در المنثور، جواهر طنطاوى، تفسير شيخ شلتوت و صفوة التفاسير صابونى؛ از اين ميان پنج تفسير (قرطبى، رازى، [[ابن کثیر، اسماعیل بن عمر|ابن كثير]]، [[الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل و عيون الأقاويل في وجوه التأويل|كشاف]] و طبرى) بيش‌تر مورد توجه بوده است.
#:هر چند در مقدمه تفسير و سرتاسر آن و پاورقى‌ها اين نكته به چشم نمى‌خورد، ولى دكتر [[زحیلی، وهبه|وهبه زحيلى]] در گفت و گويى، يادآور شده است كه از [[مجمع البيان في تفسير القرآن|مجمع البيان]] [[طبرسی، فضل بن حسن|شيخ طبرسى]] و [[الميزان في تفسير القرآن|تفسير الميزان]] مرحوم [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبايى]]، استفاده جسته و براى تدوين تفسير به آنها مراجعه مى‌كرده است.<ref>فصلنامه بينات،‌ش 2، ص113</ref>
#:هر چند در مقدمه تفسير و سرتاسر آن و پاورقى‌ها اين نكته به چشم نمى‌خورد، ولى دكتر [[زحیلی، وهبه|وهبه زحيلى]] در گفت و گويى، يادآور شده است كه از [[مجمع البيان في تفسير القرآن|مجمع البيان]] [[طبرسی، فضل بن حسن|شيخ طبرسى]] و [[الميزان في تفسير القرآن|تفسير الميزان]] مرحوم [[طباطبایی، سید محمدحسین|علامه طباطبايى]]، استفاده جسته و برای تدوين تفسير به آنها مراجعه مى‌كرده است.<ref>فصلنامه بينات،‌ش 2، ص113</ref>
#صحاح ستّه، [[مسند الإمام أحمد بن حنبل|مسند احمد بن حنبل]] و برخى ديگر از معاجم حديثى: شايد برخى تفسير المنير را تفسير روايى بدانند؛ زيرا ايشان به روايات نبوى و نقل‌هاى صحابه و تابعين بسيار استناد كرده و فهم آيات را گاهى از اين راه فراهم ساخته است؛ از اين‌رو به منابع مختلف حديثى، همچون صحاح سته و [[مسند الإمام أحمد بن حنبل|مسند احمد بن حنبل]] و برخى ديگر از معاجم مشهور اهل سنت مراجعه كرده است. هر چند متأسفانه در اين زمينه هم بسيار نادر به روايات اهل‌بيت(ع) تمسك جسته و در موارد اندك و بسيار محدودى به جوامع حديثى شيعه رجوع كرده است.
#صحاح ستّه، [[مسند الإمام أحمد بن حنبل|مسند احمد بن حنبل]] و برخى ديگر از معاجم حديثى: شايد برخى تفسير المنير را تفسير روايى بدانند؛ زيرا ايشان به روايات نبوى و نقل‌هاى صحابه و تابعين بسيار استناد كرده و فهم آيات را گاهى از اين راه فراهم ساخته است؛ از اين‌رو به منابع مختلف حديثى، همچون صحاح سته و [[مسند الإمام أحمد بن حنبل|مسند احمد بن حنبل]] و برخى ديگر از معاجم مشهور اهل سنت مراجعه كرده است. هر چند متأسفانه در اين زمينه هم بسيار نادر به روايات اهل‌بيت(ع) تمسك جسته و در موارد اندك و بسيار محدودى به جوامع حديثى شيعه رجوع كرده است.
#احكام قرآن جصّاص و ابن العربى: در بررسى آيات بسيارى كه اشاره به مسائل فقهى دارند، از كتاب «أحكام القرآن» جصّاص و «أحكام القرآن» ابن العربى كه در حقيقت تفسير فقهى آيات و شرح آيات الأحكام هستند، سود جسته و در تدوين مباحث فقهى از اين دو كتاب، بسيار استفاده شده است.
#احكام قرآن جصّاص و ابن العربى: در بررسى آيات بسيارى كه اشاره به مسائل فقهى دارند، از كتاب «أحكام القرآن» جصّاص و «أحكام القرآن» ابن العربى كه در حقيقت تفسير فقهى آيات و شرح آيات الأحكام هستند، سود جسته و در تدوين مباحث فقهى از اين دو كتاب، بسيار استفاده شده است.
خط ۱۱۴: خط ۱۱۴:
تفسير المنير از برترى‌هاى شايان توجهى برخوردار است و از اين‌روى سبب گرديده در بين ديگر تفاسير در پاره‌اى از جنبه‌ها درخشش ويژه‌اى داشته باشد و پس از نشر در كم‌تر از پنج سال، پنج بار تجديد چاپ گردد. اينك به برخى از ويژگى‌ها و برجستگى‌هاى تفسير اشاره مى‌شود:
تفسير المنير از برترى‌هاى شايان توجهى برخوردار است و از اين‌روى سبب گرديده در بين ديگر تفاسير در پاره‌اى از جنبه‌ها درخشش ويژه‌اى داشته باشد و پس از نشر در كم‌تر از پنج سال، پنج بار تجديد چاپ گردد. اينك به برخى از ويژگى‌ها و برجستگى‌هاى تفسير اشاره مى‌شود:


الف) آوردن عناوين براى بخشهاى گوناگون آيات: مفسر در تمامى تفسير، از آغاز قرآن تا پايان آن، آيات را به بخش‌هاى گوناگون و مناسب تقسيم نموده و براى هر چند آيه، يك عنوان تعيين كرده است تا خواننده در آغاز، نماى كلى آيات را در پيش‌روى داشته باشد و بتواند تفسير و معانى آيات را در ذهن خود ترسيم كند.به عنوان نمونه آيات آغازين سوره بقره (1 تا 20) اين عناوين را دارند: آيات 1-5 صفات المؤمنين و جزاء المتقين؛ آيات 6 تا 7 صفات الكافرين؛ آيات 8 تا 16 صفات المنافقين و آيات 17 تا 20 ايراد الأمثال للمنافقين.
الف) آوردن عناوين برای بخشهاى گوناگون آيات: مفسر در تمامى تفسير، از آغاز قرآن تا پایان آن، آيات را به بخش‌هاى گوناگون و مناسب تقسيم نموده و برای هر چند آيه، يك عنوان تعيين كرده است تا خواننده در آغاز، نماى كلى آيات را در پيش‌روى داشته باشد و بتواند تفسير و معانى آيات را در ذهن خود ترسيم كند.به عنوان نمونه آيات آغازين سوره بقره (1 تا 20) اين عناوين را دارند: آيات 1-5 صفات المؤمنين و جزاء المتقين؛ آيات 6 تا 7 صفات الكافرين؛ آيات 8 تا 16 صفات المنافقين و آيات 17 تا 20 ايراد الأمثال للمنافقين.


در تفسيرهاى قديمى، اين عنوان‌بندى براى بخش‌هاى گوناگون آيات قرآنى به چشم نمى‌خورد و در بيش‌تر تفاسير جديد نيز وجود ندارد. ذكر اين عناوين به‌گونه فهرست بخش‌هاى آيات، خود كتابى مستقل و سودمند خواهد بود.
در تفسيرهاى قديمى، اين عنوان‌بندى برای بخش‌هاى گوناگون آيات قرآنى به چشم نمى‌خورد و در بيش‌تر تفاسير جديد نيز وجود ندارد. ذكر اين عناوين به‌گونه فهرست بخش‌هاى آيات، خود كتابى مستقل و سودمند خواهد بود.


ب) فصل‌بندى و باب‌بندى مطالب: روشمند بودن هر كتاب و فصل‌بندى آن انگيزه و شوق مطالعه را در خواننده ايجاد مى‌كند و تفسيرهاى قرآن نيز به عنوان كتاب جامع از اين قاعده مستثنى نيستند. در تفسيرهاى قديمى اين موضوع رعايت نگرديده ولى در تفسيرهاى جديد سعى شده است كه مباحث تفسيرى در قالب باب‌ها و فصل‌هاى جداگانه مطرح گردد.
ب) فصل‌بندى و باب‌بندى مطالب: روشمند بودن هر كتاب و فصل‌بندى آن انگیزه و شوق مطالعه را در خواننده ايجاد مى‌كند و تفسيرهاى قرآن نيز به عنوان كتاب جامع از اين قاعده مستثنى نيستند. در تفسيرهاى قديمى اين موضوع رعايت نگرديده ولى در تفسيرهاى جديد سعى شده است كه مباحث تفسيرى در قالب باب‌ها و فصل‌هاى جداگانه مطرح گردد.


تفسير المنير در اين شيوه يكى از موفق‌ترين تفسيرهاست؛ زيرا در ذيل هر چند آيه، فصل‌هاى گوناگونى را با عناوينى مشخص طرح كرده تا خواننده نياز خود را در فصل و عنوان مشخصى بجويد.
تفسير المنير در اين شيوه يكى از موفق‌ترين تفسيرهاست؛ زيرا در ذيل هر چند آيه، فصل‌هاى گوناگونى را با عناوينى مشخص طرح كرده تا خواننده نياز خود را در فصل و عنوان مشخصى بجويد.


ج)چند تفسير و كتاب در يك تفسير: چون اين تفسير مطالب گوناگونى را كه در حوزه علم تفسير قرار مى‌گيرد، فصل‌بندى و با عناوين معين، بيان كرده است، سبب گرديده تا چند تفسير و كتاب را در درون خود جاى دهد، مطالبى كه در سرتاسر تفسير ذيل عنوان، «الاعراب» آورده، در صورت جمع‌آورى در يك كتاب، يك دوره «اعراب القرآن» تقريباً جامع خواهد بود. همچنين مطالب ذيل عنوان «البلاغة» و عنوان «المفردات اللغوية» و «فضل السورة» كه هر كدام كتابى را تشكيل خواهند داد.
ج)چند تفسير و كتاب در يك تفسير: چون اين تفسير مطالب گوناگونى را كه در حوزه علم تفسير قرار مى‌گیرد، فصل‌بندى و با عناوين معين، بيان كرده است، سبب گرديده تا چند تفسير و كتاب را در درون خود جاى دهد، مطالبى كه در سرتاسر تفسير ذيل عنوان، «الاعراب» آورده، در صورت جمع‌آورى در يك كتاب، يك دوره «اعراب القرآن» تقريباً جامع خواهد بود. همچنين مطالب ذيل عنوان «البلاغة» و عنوان «المفردات اللغوية» و «فضل السورة» كه هر كدام كتابى را تشكيل خواهند داد.


د) حذف نظريات گوناگون تفسيرى: مفسر در مقدمه يادآور شده است كه اختلاف‌هاى تفسيرى را كم‌تر يادآور شده است تا خواننده در پذيرش راه درست و درك حقايق قرآنى سرگردان نگردد و اين بسيار شايسته است. اين تفسير، با رسالت رساندن پيام قرآن به علاقه‌مندانى كه به شكل گسترده پى‌گير مطالب تخصصى تفسير و ديدگاه‌هاى گوناگون نيستند، تدوين شده است.
د) حذف نظريات گوناگون تفسيرى: مفسر در مقدمه يادآور شده است كه اختلاف‌هاى تفسيرى را كم‌تر يادآور شده است تا خواننده در پذيرش راه درست و درك حقايق قرآنى سرگردان نگردد و اين بسيار شايسته است. اين تفسير، با رسالت رساندن پيام قرآن به علاقه‌مندانى كه به شكل گسترده پى‌گیر مطالب تخصصى تفسير و ديدگاه‌هاى گوناگون نيستند، تدوين شده است.


ه‍) خلاصه احكام آيات و كاربرد آن در زندگى: آنچه از آيات قرآن با توجه به نكته‌هاى تفسيرى آن برداشت شده، ذيل عنوان «فقه الحياة أو الأحكام» بيان كرده است و تقريباً در همه موارد به‌گونه‌اى دسته‌بندى شده و با شماره مسلسل، احكام تكليفيه، وضعيه، مسائل عقيدتى، اخلاقى و... كه در آيات بدانها اشاره شده، آمده است. اين بخش از تفسير كه بدون استثناء ذيل هر بخش از آيات آمده است، بسيار مفيد و سودمند بوده و در حقيقت پيام قرآن در اين تفسير، بيش‌تر در همين بخش خلاصه مى‌شود.
ه‍) خلاصه احكام آيات و كاربرد آن در زندگى: آنچه از آيات قرآن با توجه به نكته‌هاى تفسيرى آن برداشت شده، ذيل عنوان «فقه الحياة أو الأحكام» بيان كرده است و تقريباً در همه موارد به‌گونه‌اى دسته‌بندى شده و با شماره مسلسل، احكام تكليفيه، وضعيه، مسائل عقيدتى، اخلاقى و... كه در آيات بدانها اشاره شده، آمده است. اين بخش از تفسير كه بدون استثناء ذيل هر بخش از آيات آمده است، بسيار مفيد و سودمند بوده و در حقيقت پيام قرآن در اين تفسير، بيش‌تر در همين بخش خلاصه مى‌شود.


و) نثر روان و خوشخوان تفسير: چون مفسر يادآور شده كه، تفسير را براى گروه‌هاى گوناگون مردم كه از نظر فرهنگى در حدّ متوسطى هستند، نوشته است، از اين‌روى با نثر عربى روان و رسا و نه با نثرى ادبى و فنى، به تدوين آن پرداخته است؛ از اين جهت محتوى را فداى واژگان و پيچيدگى‌هاى فنى نكرده است. بدين‌جهت نثر اين تفسير براى هر علاقه‌مند به قرآن كه تا اندازه‌اى به ادبيات عرب آشنا باشد قابل استفاده است.
و) نثر روان و خوشخوان تفسير: چون مفسر يادآور شده كه، تفسير را برای گروه‌هاى گوناگون مردم كه از نظر فرهنگى در حدّ متوسطى هستند، نوشته است، از اين‌روى با نثر عربى روان و رسا و نه با نثرى ادبى و فنى، به تدوين آن پرداخته است؛ از اين جهت محتوى را فداى واژگان و پيچيدگى‌هاى فنى نكرده است. بدين‌جهت نثر اين تفسير برای هر علاقه‌مند به قرآن كه تا اندازه‌اى به ادبيات عرب آشنا باشد قابل استفاده است.


همچنين چاپ زيبا و منقح و تقريباً بى‌اشتباه تفسير به ضميمه نثر روان آن، هر علاقه‌مند به فرهنگ قرآنى را مجذوب خود مى‌سازد.
همچنين چاپ زيبا و منقح و تقريباً بى‌اشتباه تفسير به ضميمه نثر روان آن، هر علاقه‌مند به فرهنگ قرآنى را مجذوب خود مى‌سازد.
خط ۱۳۷: خط ۱۳۷:




الف) ياد نكردن منابع و مآخذ در پانوشت‌ها: روشن است كه در تدوين اين تفسير از منابع و مآخذى استفاده شده كه در مقدمه تفسير بدانها اشاره گرديده است و ما در فصلى جداگانه در همين مقاله به آن اشاره كرديم، ولى كم‌وبيش در تدوين تمامى كتاب‌ها مرسوم است كه در استفاده از هر منبع و مآخذى در جاى‌جاى كتاب، نام آن منبع با ويژگى‌هايى كه دارد، آورده مى‌شود. در حالى‌كه اين شيوه در تفسير المنير مورد غفلت واقع شده است؛ لذا پانوشت‌هاى تفسير بسيار اندك به نظر مى‌رسد. برخى از موارد در جلد 1 از اين قرارند: صفحه‌هاى 128-204-205 و...و صفحه‌هاى 6،13،14،20،...جزء دوم.
الف) ياد نكردن منابع و مآخذ در پانوشت‌ها: روشن است كه در تدوين اين تفسير از منابع و مآخذى استفاده شده كه در مقدمه تفسير بدانها اشاره گرديده است و ما در فصلى جداگانه در همين مقاله به آن اشاره كرديم، ولى كم‌وبيش در تدوين تمامى كتاب‌ها مرسوم است كه در استفاده از هر منبع و مآخذى در جاى‌جاى كتاب، نام آن منبع با ويژگى‌هایى كه دارد، آورده مى‌شود. در حالى‌كه اين شيوه در تفسير المنير مورد غفلت واقع شده است؛ لذا پانوشت‌هاى تفسير بسيار اندك به نظر مى‌رسد. برخى از موارد در جلد 1 از اين قرارند: صفحه‌هاى 128-204-205 و...و صفحه‌هاى 6،13،14،20،...جزء دوم.


ب) ع دم استفاده از روايات و معارف اهل‌البيت(ع).
ب) ع دم استفاده از روايات و معارف اهل‌البيت(ع).
خط ۱۴۷: خط ۱۴۷:
ه‍) ع دم توجه به مسائل علمى: در لابلاى تفسير از توجه به مسائل علمى كه امكان اشاره به آنها در قرآن وجود دارد غفلت ورزيده است.<ref>تفسير و مفسران، ج 2 ص507</ref>ضمن اينكه در بعضى موارد توضيحات علمى مناسبى داشته است؛ مانند: كروى بودن زمين.<ref>متن كتاب، جزء 30 ص47 و جزء 13 ص108</ref>
ه‍) ع دم توجه به مسائل علمى: در لابلاى تفسير از توجه به مسائل علمى كه امكان اشاره به آنها در قرآن وجود دارد غفلت ورزيده است.<ref>تفسير و مفسران، ج 2 ص507</ref>ضمن اينكه در بعضى موارد توضيحات علمى مناسبى داشته است؛ مانند: كروى بودن زمين.<ref>متن كتاب، جزء 30 ص47 و جزء 13 ص108</ref>


و) دو فهرست در يك فهرست: فهرست مندرج در مجلد 16 اين تفسير، هم فهرست موضوعى آيات قرآن و هم فهرست موضوعى تفسير است و چون همان‌گونه كه پيش از اين يادآور شديم مفسر براى هر بخش از آيات، عنوانى مشخص كرده، همان عناوين را به شكل فهرست موضوعى آيات قرآن دانسته و با فهرست تفسير تلفيق كرده و در قالب يك فهرست بر اساس حروف الفبا، درست كرده است.
و) دو فهرست در يك فهرست: فهرست مندرج در مجلد 16 اين تفسير، هم فهرست موضوعى آيات قرآن و هم فهرست موضوعى تفسير است و چون همان‌گونه كه پيش از اين يادآور شديم مفسر برای هر بخش از آيات، عنوانى مشخص كرده، همان عناوين را به شكل فهرست موضوعى آيات قرآن دانسته و با فهرست تفسير تلفيق كرده و در قالب يك فهرست بر اساس حروف الفبا، درست كرده است.


به‌نظر مى‌رسد صحيح و دقيق چنين بود كه دو فهرست جداگانه براى اين تفسير نوشته مى‌شد، يكى فهرست موضوعات آيات قرآن و ديگرى فهرست موضوعات و مطالب تفسير، هر چند فهرست موضوع‌هاى آيات قرآن، در گذشته توسط دانشمندان و قرآن‌پژوهان به شيوه‌هاى گوناگون نوشته شده و منتشر گرديده است. از اين‌روى در هم آميختن اين دو فهرست نيكو به نظر نمى‌رسد؛ زيرا بيشتر فهرست‌هاى تفسيرى، فهرست موضوعى تفسير را دربر دارد و فهرست موضوعى قرآن را دربر نمى‌گيرد.
به‌نظر مى‌رسد صحيح و دقيق چنين بود كه دو فهرست جداگانه برای اين تفسير نوشته مى‌شد، يكى فهرست موضوعات آيات قرآن و ديگرى فهرست موضوعات و مطالب تفسير، هر چند فهرست موضوع‌هاى آيات قرآن، در گذشته توسط دانشمندان و قرآن‌پژوهان به شيوه‌هاى گوناگون نوشته شده و منتشر گرديده است. از اين‌روى در هم آميختن اين دو فهرست نيكو به نظر نمى‌رسد؛ زيرا بيشتر فهرست‌هاى تفسيرى، فهرست موضوعى تفسير را دربر دارد و فهرست موضوعى قرآن را دربر نمى‌گیرد.


ز) فهرست نشدن اعلام ياد شده در تفسير: در فهرست موضوعى، اعلام و اشخاص گوناگونى كه در آيات قرآنى و يا در تفسير، چه به عنوان تأويل و چه به عنوان تنزيل از آنان ياد شده، ديده مى‌شوند؛ مانند: فرعون، ابولهب، ابوجهل و...و نيز يعقوب(ع)، يوسف(ع) و... ولى برخى از اعلام كه در تفسير مطالبى درباره آنان وارد شده در اين فهرست ديده نمى‌شود؛ از اين‌روى خواننده پس از مراجعه به فهرست و نديدن نام آنان، تصور مى‌كند كه در جلدهاى گوناگون تفسير از اين افراد يادى نگرديده و درباره آنان مطلبى آورده نشده است، درحالى‌كه چنين نيست؛ مثلاً درباره اعلام ذيل در تفسير مطالبى به چشم مى‌خورد ولى در فهرست (جزء 31 و 32) اين اعلام وجود ندارد: وليد بن عقبه.<ref>ج 24، ص226</ref>، بخت النصر.<ref>ج 15، ص24</ref>و....  
ز) فهرست نشدن اعلام ياد شده در تفسير: در فهرست موضوعى، اعلام و اشخاص گوناگونى كه در آيات قرآنى و يا در تفسير، چه به عنوان تأويل و چه به عنوان تنزيل از آنان ياد شده، ديده مى‌شوند؛ مانند: فرعون، ابولهب، ابوجهل و...و نيز يعقوب(ع)، يوسف(ع) و... ولى برخى از اعلام كه در تفسير مطالبى درباره آنان وارد شده در اين فهرست ديده نمى‌شود؛ از اين‌روى خواننده پس از مراجعه به فهرست و نديدن نام آنان، تصور مى‌كند كه در جلدهاى گوناگون تفسير از اين افراد يادى نگرديده و درباره آنان مطلبى آورده نشده است، درحالى‌كه چنين نيست؛ مثلاً درباره اعلام ذيل در تفسير مطالبى به چشم مى‌خورد ولى در فهرست (جزء 31 و 32) اين اعلام وجود ندارد: ولید بن عقبه.<ref>ج 24، ص226</ref>، بخت النصر.<ref>ج 15، ص24</ref>و....  


== نسخه‌شناسى ==
== نسخه‌شناسى ==
خط ۱۶۸: خط ۱۶۸:
بنا به گفته مفسر، ترجمه اين تفسير در تركيه آغاز شده است.
بنا به گفته مفسر، ترجمه اين تفسير در تركيه آغاز شده است.


شايان ذكر است كه از اين تفسير در ايران به سال 1372ش در مراسم كتاب سال جمهورى اسلامى ايران به عنوان كتاب سال جهانى نيز تقدير به عمل آمد و به همين مناسبت دكتر [[زحیلی، وهبه|وهبه زحيلى]] سفرى به ايران داشته‌اند.
شايان ذكر است كه از اين تفسير در ایران به سال 1372ش در مراسم كتاب سال جمهورى اسلامى ایران به عنوان كتاب سال جهانى نيز تقدير به عمل آمد و به همين مناسبت دكتر [[زحیلی، وهبه|وهبه زحيلى]] سفرى به ایران داشته‌اند.


ترجمه فارسى جلد اول المنير نيز با ترجمه آقاى عبدالرئوف مخلص توسط انتشارات شيخ‌الاسلام احمد جام در شهر تربت جام در سال 1377 با 492 صفحه در چاپ اول در قطع وزيرى به بازار عرضه شد و ترجمه جلدهاى بعد نيز استمرار داشته است.
ترجمه فارسی جلد اول المنير نيز با ترجمه آقاى عبدالرئوف مخلص توسط انتشارات شيخ‌الاسلام احمد جام در شهر تربت جام در سال 1377 با 492 صفحه در چاپ اول در قطع وزيرى به بازار عرضه شد و ترجمه جلدهاى بعد نيز استمرار داشته است.


==پانويس ==
==پانويس ==
<references />
<references/>
== منابع مقاله ==
==منابع مقاله==


1-مقدمه و متن كتاب.
1-مقدمه و متن كتاب.
خط ۱۸۹: خط ۱۸۹:


7-دانشنامه قرآن و قرآن پژوهى، به كوشش [[خرمشاهی، بهاءالدین|بهاء‌الدين خرمشاهى]]، ج 1، ص767 و 1146.
7-دانشنامه قرآن و قرآن پژوهى، به كوشش [[خرمشاهی، بهاءالدین|بهاء‌الدين خرمشاهى]]، ج 1، ص767 و 1146.
==وابسته‌ها==
{{وابسته‌ها}}


[[رده:کتاب‌شناسی]]
[[رده:کتاب‌شناسی]]