پرش به محتوا

الطير: تفاوت میان نسخه‌ها

۱ بایت حذف‌شده ،  ‏۱۳ سپتامبر ۲۰۱۸
جز
جایگزینی متن - '== گزارش محتوا == ' به '== گزارش محتوا == '
جز (جایگزینی متن - ' | تعداد جلد =' به '| تعداد جلد =')
جز (جایگزینی متن - '== گزارش محتوا == ' به '== گزارش محتوا == ')
خط ۳۱: خط ۳۱:


== گزارش محتوا ==
== گزارش محتوا ==
[[ابن سینا، حسین بن عبدالله|بوعلى]]، در آغاز رساله از ياران خود خواهش مى‌كند كه ماجراى دردناك وى را بشنوند و اندكى از بار غم او را بر دوش گيرند، سپس پندهايى را با زبان تشبيه و استعاره بيان مى‌كند، مانند: «همچون عقرب سلاح خويش را در پشت گيريد كه شيطان همواره از پشت به انسان حمله‌ور مى‌شود. دل به لانه مبنديد كه پرندگان همواره در لانه‌هاشان شكار مى‌شوند...»، آن‌گاه ماجراى خود را چنين شرح مى‌دهد: من و دسته‌اى از پرندگان با خيالى آسوده پرواز مى‌كرديم كه صدايى از پايين از لابه‌لاى علف‌زارها ما را فراخواند و ما كه دشتى خرم را در زير پاى خويش ديديم، بى‌هيچ گمان سويى فرود آمديم، ولى ديرى نگذشت كه دريافتيم اسير دام شده‌ايم. مدت‌ها در دام مانديم و با آن خو گرفتيم، تا اينكه من روزى پرندگانى را در آسمان مشاهده كردم كه شاد و آزاد پرواز مى‌كردند، آنها را صدا زدم كه به من نزدیک  شوند... و از آنها راه رهايى را جويا شدم و آنها به من آموختند و من رها شدم، اما هنوز بقايايى از دام بر پايم بود، چنان‌كه بر پاى آن پرندگان نيز بود و بر باز كردن آن توانايى نداشتند... با آنها همراه شدم، از كوه‌هاى بلند و سرسبز گذشتيم و به بارگاه پادشاهى دادگستر و صاحب كمال بار يافتيم و قصه خود را با او بازگفتيم و از او خواستيم تا بقاياى دام را از پاى ما بگشايد؛ او گفت: تنها، كسانى كه آن را بسته‌اند، مى‌توانند بگشايند؛ من فرستاده‌اى را نزد آنها مى‌فرستم كه بقاياى دام را از پاى شما بردارند و شما را خوشنود نمايند...
[[ابن سینا، حسین بن عبدالله|بوعلى]]، در آغاز رساله از ياران خود خواهش مى‌كند كه ماجراى دردناك وى را بشنوند و اندكى از بار غم او را بر دوش گيرند، سپس پندهايى را با زبان تشبيه و استعاره بيان مى‌كند، مانند: «همچون عقرب سلاح خويش را در پشت گيريد كه شيطان همواره از پشت به انسان حمله‌ور مى‌شود. دل به لانه مبنديد كه پرندگان همواره در لانه‌هاشان شكار مى‌شوند...»، آن‌گاه ماجراى خود را چنين شرح مى‌دهد: من و دسته‌اى از پرندگان با خيالى آسوده پرواز مى‌كرديم كه صدايى از پايين از لابه‌لاى علف‌زارها ما را فراخواند و ما كه دشتى خرم را در زير پاى خويش ديديم، بى‌هيچ گمان سويى فرود آمديم، ولى ديرى نگذشت كه دريافتيم اسير دام شده‌ايم. مدت‌ها در دام مانديم و با آن خو گرفتيم، تا اينكه من روزى پرندگانى را در آسمان مشاهده كردم كه شاد و آزاد پرواز مى‌كردند، آنها را صدا زدم كه به من نزدیک  شوند... و از آنها راه رهايى را جويا شدم و آنها به من آموختند و من رها شدم، اما هنوز بقايايى از دام بر پايم بود، چنان‌كه بر پاى آن پرندگان نيز بود و بر باز كردن آن توانايى نداشتند... با آنها همراه شدم، از كوه‌هاى بلند و سرسبز گذشتيم و به بارگاه پادشاهى دادگستر و صاحب كمال بار يافتيم و قصه خود را با او بازگفتيم و از او خواستيم تا بقاياى دام را از پاى ما بگشايد؛ او گفت: تنها، كسانى كه آن را بسته‌اند، مى‌توانند بگشايند؛ من فرستاده‌اى را نزد آنها مى‌فرستم كه بقاياى دام را از پاى شما بردارند و شما را خوشنود نمايند...


۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش