۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '== گزارش محتوا == ' به '== گزارش محتوا == ') |
جز (جایگزینی متن - '..<ref>' به '.<ref>') |
||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
#نويسنده در مقدمهاش كه آن را در تاريخ 24 دى 1379ش، نوشته، بر اين نكته تأكيد كرده است كه: اين كتاب، سفرنامه حج نيست... مناسك حج هم نيست و دارنده خود را از مناسك بىنياز نمىكند؛ اما، كمابيش، پابهپاى مناسك پيش رفته و به موازات اعمال حج نوشته شده و غرض از تأليف آن، اين است كه معلوم شود حج در وراى ظاهر خود، باطنى دارد و آن همه اعمال و فرائض كه در حج آمده براى تربيت روح و تعالى جان آدمى است. | #نويسنده در مقدمهاش كه آن را در تاريخ 24 دى 1379ش، نوشته، بر اين نكته تأكيد كرده است كه: اين كتاب، سفرنامه حج نيست... مناسك حج هم نيست و دارنده خود را از مناسك بىنياز نمىكند؛ اما، كمابيش، پابهپاى مناسك پيش رفته و به موازات اعمال حج نوشته شده و غرض از تأليف آن، اين است كه معلوم شود حج در وراى ظاهر خود، باطنى دارد و آن همه اعمال و فرائض كه در حج آمده براى تربيت روح و تعالى جان آدمى است. | ||
#:نويسنده، باآنكه خود مىدانسته كه بيان اسرار حج، چنانكه بايد و شايد، از عهده او بيرون است، كوشيده است تا بهاختصار و در حد توان خويش راز و رمز حج را بشناسد و بگشايد. در اين كتاب، حج به نمازى بزرگ تشبيه شده كه هر مسلمانى كه توانايى تشرف به خانه خدا را داشته باشد، مىبايد در همه عمر، لااقل يك بار آن را بهجاى آورد و آن نماز بزرگ را الگوى نمازهاى واجب روزانه خود قرار دهد | #:نويسنده، باآنكه خود مىدانسته كه بيان اسرار حج، چنانكه بايد و شايد، از عهده او بيرون است، كوشيده است تا بهاختصار و در حد توان خويش راز و رمز حج را بشناسد و بگشايد. در اين كتاب، حج به نمازى بزرگ تشبيه شده كه هر مسلمانى كه توانايى تشرف به خانه خدا را داشته باشد، مىبايد در همه عمر، لااقل يك بار آن را بهجاى آورد و آن نماز بزرگ را الگوى نمازهاى واجب روزانه خود قرار دهد..<ref>مقدمه كتاب، ص7-8</ref> | ||
#حج عبادتى عجيب و حيرتانگيز است؛ عبادتى دشوار، پيچيده و طولانى، آكنده از راز و رمز و اشارت اسرارآميز، كه صورتى كاملا تمثيلى و نمادين دارد. اما آنچه از خود حج دشوارتر و مهمتر است فهم اسرار حج است. در اديان جهان، مكانهاى مقدسى كه پيروان اديان به زيارت آنها مىشتابند بسيار است؛ اما در ميان همه اديان و در جهان امروز «حج» برجستگى و جلوه خاصى دارد. ظاهراً اين تنها اسلام است كه پيروان خود را در هر كجاى جهان كه ساكن باشند، ملزم كرده است تا در همه عمر، به شرط استطاعت، لااقل يك بار در روزهاى معينى از يك ماه معين سال، در يك نقطه از كره زمين جمع شوند و عبادتى معلوم و مشخص را، بهصورت دستهجمعى بهجاى آورند... حج، زندگى حاجى را نهتنها تغيير مىدهد، بلكه در هم مىريزد و روال عادى آن را براى مدتى بر هم مىزند... حج تنها يك سفر نيست؛ تنها دور شدن از خانه و كاشانه و اقامتى چند روزه در يك شهر ديگر نيست، بلكه خود نوعى زندگى است كه بهكلى با زندگى روزمره و عادى تفاوت دارد... حج مجموعهاى از اعمال عبادى است، زنجيرهاى است نسبتاً طولانى از حلقههاى بههمپيوسته اعمالى كه هركدام بايد در وقت خود و در جاى خود بهصورت صحيح اجرا شود... اعتقاد ما اين است كه در وراى اين ظواهر مختلف و تعجبانگيز، مانند دور چرخيدن و دويدن و شب در جايى ماندن و سنگ به ستونهاى سنگى جمرات زدن، يك مقصد و مقصود ارزشمند و معقول نهفته است و اين حركات و سكنات، ظاهرى است كه باطنى دارد و با تعقل مىتوان از اين ظاهر به آن باطن نفوذ كرد<ref>متن كتاب، ص11-16</ref> | #حج عبادتى عجيب و حيرتانگيز است؛ عبادتى دشوار، پيچيده و طولانى، آكنده از راز و رمز و اشارت اسرارآميز، كه صورتى كاملا تمثيلى و نمادين دارد. اما آنچه از خود حج دشوارتر و مهمتر است فهم اسرار حج است. در اديان جهان، مكانهاى مقدسى كه پيروان اديان به زيارت آنها مىشتابند بسيار است؛ اما در ميان همه اديان و در جهان امروز «حج» برجستگى و جلوه خاصى دارد. ظاهراً اين تنها اسلام است كه پيروان خود را در هر كجاى جهان كه ساكن باشند، ملزم كرده است تا در همه عمر، به شرط استطاعت، لااقل يك بار در روزهاى معينى از يك ماه معين سال، در يك نقطه از كره زمين جمع شوند و عبادتى معلوم و مشخص را، بهصورت دستهجمعى بهجاى آورند... حج، زندگى حاجى را نهتنها تغيير مىدهد، بلكه در هم مىريزد و روال عادى آن را براى مدتى بر هم مىزند... حج تنها يك سفر نيست؛ تنها دور شدن از خانه و كاشانه و اقامتى چند روزه در يك شهر ديگر نيست، بلكه خود نوعى زندگى است كه بهكلى با زندگى روزمره و عادى تفاوت دارد... حج مجموعهاى از اعمال عبادى است، زنجيرهاى است نسبتاً طولانى از حلقههاى بههمپيوسته اعمالى كه هركدام بايد در وقت خود و در جاى خود بهصورت صحيح اجرا شود... اعتقاد ما اين است كه در وراى اين ظواهر مختلف و تعجبانگيز، مانند دور چرخيدن و دويدن و شب در جايى ماندن و سنگ به ستونهاى سنگى جمرات زدن، يك مقصد و مقصود ارزشمند و معقول نهفته است و اين حركات و سكنات، ظاهرى است كه باطنى دارد و با تعقل مىتوان از اين ظاهر به آن باطن نفوذ كرد<ref>متن كتاب، ص11-16</ref> | ||
#احرام را «آغاز نماز بزرگ» ناميديم؛ مگر نه اين است كه نمازهاى واجب هر روزه خود را با تكبيرةالاحرام آغاز مىكنيم. آيا هرگز از خود پرسيدهايم چرا به آن «الله أكبر»ى كه نماز را با آن آغاز مىكنيم «تكبيرةالاحرام» مىگويند و چه نسبت و شباهتى ميان آن «احرام» و اين «حرام» وجود دارد؟ پاسخ اين است كه ما با گفتن «تكبيرةالاحرام» در نماز، قدم به آستانه نماز مىگذاريم و به يك معنا در آنجا هم محرم مىشويم. در طول نماز، كارهايى را بر خود حرام مىسازیم، چيزى نمىخوريم، روى از قبله بر نمىگردانيم... حرفى غير از آنچه در نماز مىتوان گفت بر زبان نمىآوريم، قسمتهايى از بدن خود را مىپوشانيم و... و اين حرمتها را تا پايان نماز حفظ مىكنيم و اين حريم را نمىشكنيم. اينجا نيز همينطور است؛ ما با «احرام» حج نيز مانند احرام نماز كارهايى را بر خود حرام مىسازیم با اين تفاوت كه محدوده زمانى نماز چند دقيقه و محدوده زمانى حج، «چند روز» است و در نماز در جايى دور از كعبه و رو به كعبه ايستادهايم و در حج در كنار كعبه، در حال جنبوجوش و حركت و جابهجايى و خواب و بيدارى هستيم و اين دومى به زندگى واقعى و عينى ما نزدیک تر است تا اولى. در متن اين زندگى بايد احساس كنيم كه در حضور خداوند هستيم و بايد پيوسته حضور قلب داشته باشيم و اين مقام ميسر نمىشود مگر آنكه انديشهها و رفتارها و گفتارهايى را كه مىتواند ما را از خدا دور كند، از خود دور سازیم و بر خود حرام كنيم تا بتوانيم، حج، اين نماز بزرگ را آغاز كنيم<ref>ر.ک: همان، ص32-33</ref> | #احرام را «آغاز نماز بزرگ» ناميديم؛ مگر نه اين است كه نمازهاى واجب هر روزه خود را با تكبيرةالاحرام آغاز مىكنيم. آيا هرگز از خود پرسيدهايم چرا به آن «الله أكبر»ى كه نماز را با آن آغاز مىكنيم «تكبيرةالاحرام» مىگويند و چه نسبت و شباهتى ميان آن «احرام» و اين «حرام» وجود دارد؟ پاسخ اين است كه ما با گفتن «تكبيرةالاحرام» در نماز، قدم به آستانه نماز مىگذاريم و به يك معنا در آنجا هم محرم مىشويم. در طول نماز، كارهايى را بر خود حرام مىسازیم، چيزى نمىخوريم، روى از قبله بر نمىگردانيم... حرفى غير از آنچه در نماز مىتوان گفت بر زبان نمىآوريم، قسمتهايى از بدن خود را مىپوشانيم و... و اين حرمتها را تا پايان نماز حفظ مىكنيم و اين حريم را نمىشكنيم. اينجا نيز همينطور است؛ ما با «احرام» حج نيز مانند احرام نماز كارهايى را بر خود حرام مىسازیم با اين تفاوت كه محدوده زمانى نماز چند دقيقه و محدوده زمانى حج، «چند روز» است و در نماز در جايى دور از كعبه و رو به كعبه ايستادهايم و در حج در كنار كعبه، در حال جنبوجوش و حركت و جابهجايى و خواب و بيدارى هستيم و اين دومى به زندگى واقعى و عينى ما نزدیک تر است تا اولى. در متن اين زندگى بايد احساس كنيم كه در حضور خداوند هستيم و بايد پيوسته حضور قلب داشته باشيم و اين مقام ميسر نمىشود مگر آنكه انديشهها و رفتارها و گفتارهايى را كه مىتواند ما را از خدا دور كند، از خود دور سازیم و بر خود حرام كنيم تا بتوانيم، حج، اين نماز بزرگ را آغاز كنيم<ref>ر.ک: همان، ص32-33</ref> |
ویرایش