پرش به محتوا

كتاب المعتمد في أصول‌الدين: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '..<ref>' به '.<ref>'
جز (جایگزینی متن - '}} '''' به '}} '''')
جز (جایگزینی متن - '..<ref>' به '.<ref>')
خط ۳۹: خط ۳۹:
ابوالحسین در هنگام نگارش بابی درباره انکار رؤیت خدا در آخرت توسط مؤمنین، از دنیا رفت. [[ملاحمي خوارزمي، محمود بن محمد|ابن ملاحمی]] آن را با همان سبک و سیاقی که بر اصل کتاب حاکم بود، به پایان رساند؛ مخفی نماند که بخش موجود از کتاب «المعتمد» از پایان کتاب «تصفح الأدلة» جز اندکی، تجاوز نکرده است<ref>ر.ک: همان</ref>.
ابوالحسین در هنگام نگارش بابی درباره انکار رؤیت خدا در آخرت توسط مؤمنین، از دنیا رفت. [[ملاحمي خوارزمي، محمود بن محمد|ابن ملاحمی]] آن را با همان سبک و سیاقی که بر اصل کتاب حاکم بود، به پایان رساند؛ مخفی نماند که بخش موجود از کتاب «المعتمد» از پایان کتاب «تصفح الأدلة» جز اندکی، تجاوز نکرده است<ref>ر.ک: همان</ref>.


بااینکه «تصفح الأدلة» ابوالحسین بصری، مصدر اصلی و نمونه اصلی [[ملاحمي خوارزمي، محمود بن محمد|ابن ملاحمی]] برای نگارش این کتاب بوده، اما وی از کتاب‎های دیگری نیز (به‎صورت بررسی مستقیم یا غیر مستقیم) برای این منظور استفاده کرده است که البته اکثرشان مفقود شده‎اند؛ او از میان کتاب‎ها و رسائل ابوالحسین بصری به کتاب‎های «الغرر» و «شرح العمد» (شرح کتاب العمد قاضی عبدالجبار) و... استناد کرده است. ملاحمی در موارد بسیاری به مؤلفات قاضی عبدالجبار اشاره کرده و از آن نقل می‎کند، به‎ویژه کتاب «المغني» که البته نسخه‎ای که از این کتاب در دست [[ملاحمي خوارزمي، محمود بن محمد|ابن ملاحمی]] بوده، با نسخه منتشرشده از آن تفاوت دارد. وی کتاب «المحيط بالتكليف» و شرح و تعلیقه آن و «كتاب الدواعي و الصوارف» و «شرح الجمل و العقود» نیز بهره برده است...<ref>ر.ک: همان، صفحه ید - یه</ref>.
بااینکه «تصفح الأدلة» ابوالحسین بصری، مصدر اصلی و نمونه اصلی [[ملاحمي خوارزمي، محمود بن محمد|ابن ملاحمی]] برای نگارش این کتاب بوده، اما وی از کتاب‎های دیگری نیز (به‎صورت بررسی مستقیم یا غیر مستقیم) برای این منظور استفاده کرده است که البته اکثرشان مفقود شده‎اند؛ او از میان کتاب‎ها و رسائل ابوالحسین بصری به کتاب‎های «الغرر» و «شرح العمد» (شرح کتاب العمد قاضی عبدالجبار) و... استناد کرده است. ملاحمی در موارد بسیاری به مؤلفات قاضی عبدالجبار اشاره کرده و از آن نقل می‎کند، به‎ویژه کتاب «المغني» که البته نسخه‎ای که از این کتاب در دست [[ملاحمي خوارزمي، محمود بن محمد|ابن ملاحمی]] بوده، با نسخه منتشرشده از آن تفاوت دارد. وی کتاب «المحيط بالتكليف» و شرح و تعلیقه آن و «كتاب الدواعي و الصوارف» و «شرح الجمل و العقود» نیز بهره برده است..<ref>ر.ک: همان، صفحه ید - یه</ref>.


معظم استشهادات ملاحمی در این اثر به کتاب‎های دیگران، به احادیث و اخبار است...<ref>ر.ک: همان، صفحه یه</ref>.
معظم استشهادات ملاحمی در این اثر به کتاب‎های دیگران، به احادیث و اخبار است..<ref>ر.ک: همان، صفحه یه</ref>.


مهم‎تر از همه استشهادات او با عباراتی ناشناخته از کتاب «الآراء و الديانات» حسن بن موسای نوبختی است. باارزش‎ترین نقل قول‎های وی، گزیده‎های طولانی از کتاب «المقالات» ابوعیسای ورّاق است. قصد [[ملاحمي خوارزمي، محمود بن محمد|ابن ملاحمی]] مناقشه در مبادی فرقه‎های مخالف با توحید مانند ثنویان، نصاری و مجوس و رد استدلال‎های آنان به همان اندازه و صورتی است که مشایخ معتزله در کتاب‎های مختصر و متوسطشان، انجام می‎دهند. نویسنده از کتاب ابوعیسای وراق که آن را «الديانات» نامیده، به‎عنوان یکی از مصادر اصلی خود استفاده کرده و در بخش‎هایی از کتاب المعتمد، با اصول مادی‎گرایی (الدهرية)، مانویت، دیهانیه، مرقیونیه [مذهب مارسیون] و برخی فرقه‎های دوگانه‎پرست (ثنوی) کوچک مناقشه کرده است<ref>ر.ک: همان، صفحه یو</ref>.
مهم‎تر از همه استشهادات او با عباراتی ناشناخته از کتاب «الآراء و الديانات» حسن بن موسای نوبختی است. باارزش‎ترین نقل قول‎های وی، گزیده‎های طولانی از کتاب «المقالات» ابوعیسای ورّاق است. قصد [[ملاحمي خوارزمي، محمود بن محمد|ابن ملاحمی]] مناقشه در مبادی فرقه‎های مخالف با توحید مانند ثنویان، نصاری و مجوس و رد استدلال‎های آنان به همان اندازه و صورتی است که مشایخ معتزله در کتاب‎های مختصر و متوسطشان، انجام می‎دهند. نویسنده از کتاب ابوعیسای وراق که آن را «الديانات» نامیده، به‎عنوان یکی از مصادر اصلی خود استفاده کرده و در بخش‎هایی از کتاب المعتمد، با اصول مادی‎گرایی (الدهرية)، مانویت، دیهانیه، مرقیونیه [مذهب مارسیون] و برخی فرقه‎های دوگانه‎پرست (ثنوی) کوچک مناقشه کرده است<ref>ر.ک: همان، صفحه یو</ref>.


[[ملاحمي خوارزمي، محمود بن محمد|ابن ملاحمی]]،در ابتدای کتاب، مطالبی را که در آن بیان کرده، چنین شرح می‎دهد: هدف ما از این کتاب، تصحیح ملت پیامبرمان محمد(ص) در کلیت و تفاصیل آن است. مخالفان ما دو قسم می‎شوند: برخی (دیگر فرقه‎های مسلمان) کلیت مورد قبول ما را قبول دارند و در تفاصیل با هم اختلاف داریم و برخی دیگر اساسا بر قبله ما نیستند که خودشان بر اقسامی هستند: برخی مانند اهل تعطیل و دهریون و... معتقد به هیچ مذهب و آئینی نیستند، برخی دیگر مانند ثنویون معتقد به مذهب خاصی هستند، ولی از اساس و در توحید با ما اختلاف دارند و برخی دیگر مانند براهمه، توحید و اثبات صانع و... را قبول دارند، ولی پیامبری را نمی‎پذیرند و برخی دیگر مانند یهودیان و نصرانیان فی‎الجمله توحید و عدل را قبول دارند، ولی در تفاصیل آن با ما اختلاف دارند؛ یااینکه اقرار به پیامبری دارند، ولی پیامبری حضرت محمد(ص) را نمی‎پذیرند<ref>ر.ک: متن کتاب، ص7</ref>. اما اختلافات میان فرقه‎های مسلمان را نیز این‎گونه می‎توان بیان داشت که برخی معتقدند خداوند در صفات ذاتیه‎اش واحد است. برخی دیگر هستند که قائل به قدمایی در کنار خدا شده‎اند. برخی (مانند مشبهه) معتقدند خداوند جسم است. برخی مانند مجبره معتقدند خالق افعال بندگان خداست و...<ref>ر.ک: همان</ref>.
[[ملاحمي خوارزمي، محمود بن محمد|ابن ملاحمی]]،در ابتدای کتاب، مطالبی را که در آن بیان کرده، چنین شرح می‎دهد: هدف ما از این کتاب، تصحیح ملت پیامبرمان محمد(ص) در کلیت و تفاصیل آن است. مخالفان ما دو قسم می‎شوند: برخی (دیگر فرقه‎های مسلمان) کلیت مورد قبول ما را قبول دارند و در تفاصیل با هم اختلاف داریم و برخی دیگر اساسا بر قبله ما نیستند که خودشان بر اقسامی هستند: برخی مانند اهل تعطیل و دهریون و... معتقد به هیچ مذهب و آئینی نیستند، برخی دیگر مانند ثنویون معتقد به مذهب خاصی هستند، ولی از اساس و در توحید با ما اختلاف دارند و برخی دیگر مانند براهمه، توحید و اثبات صانع و... را قبول دارند، ولی پیامبری را نمی‎پذیرند و برخی دیگر مانند یهودیان و نصرانیان فی‎الجمله توحید و عدل را قبول دارند، ولی در تفاصیل آن با ما اختلاف دارند؛ یااینکه اقرار به پیامبری دارند، ولی پیامبری حضرت محمد(ص) را نمی‎پذیرند<ref>ر.ک: متن کتاب، ص7</ref>. اما اختلافات میان فرقه‎های مسلمان را نیز این‎گونه می‎توان بیان داشت که برخی معتقدند خداوند در صفات ذاتیه‎اش واحد است. برخی دیگر هستند که قائل به قدمایی در کنار خدا شده‎اند. برخی (مانند مشبهه) معتقدند خداوند جسم است. برخی مانند مجبره معتقدند خالق افعال بندگان خداست و..<ref>ر.ک: همان</ref>.


وی در قسمتی از کتاب درباره دیصانیه می‎نویسد: اکثر عقایدشان با نظریات مانویان موافق است؛ فقط در برخی موارد با آنان مخالفند که از جمله این موارد است: اعتقاد به اینکه ظلمت، مرده و غیر حساس است و عالم و قادر نیست، بلکه راکد غیر متحرک است و افعالش به‎صورت طبعی از وی صادر می‎شود؛ [یعنی] علم و قدرت و حس و قصد و تحرک، فقط مختص به نور است. دلیل آنان در بیان این نکته این است که ظلمت ضد نور است و ازاین‎رو باید صفاتش نیز در تضاد با صفات نور باشد. [[ملاحمي خوارزمي، محمود بن محمد|ابن ملاحمی]] قول آنان را با توضیح مطلبی که سابقا بر آن استدلال کرده، ابطال می‎کند؛ وی می‎نویسد: سابقا بیان کردیم که ظلمت، فقدان (نبود) نور است در چیزهایی که پذیرای آن هستند<ref>ر.ک: همان، ص584</ref>.
وی در قسمتی از کتاب درباره دیصانیه می‎نویسد: اکثر عقایدشان با نظریات مانویان موافق است؛ فقط در برخی موارد با آنان مخالفند که از جمله این موارد است: اعتقاد به اینکه ظلمت، مرده و غیر حساس است و عالم و قادر نیست، بلکه راکد غیر متحرک است و افعالش به‎صورت طبعی از وی صادر می‎شود؛ [یعنی] علم و قدرت و حس و قصد و تحرک، فقط مختص به نور است. دلیل آنان در بیان این نکته این است که ظلمت ضد نور است و ازاین‎رو باید صفاتش نیز در تضاد با صفات نور باشد. [[ملاحمي خوارزمي، محمود بن محمد|ابن ملاحمی]] قول آنان را با توضیح مطلبی که سابقا بر آن استدلال کرده، ابطال می‎کند؛ وی می‎نویسد: سابقا بیان کردیم که ظلمت، فقدان (نبود) نور است در چیزهایی که پذیرای آن هستند<ref>ر.ک: همان، ص584</ref>.


وی درباره مرقیونیه نیز می‎نویسد: آنان معتقدند که خدای متعال حق است و کسی را یارای دفع و ابطال وی نیست. آنان همچنین معتقدند که شیطان نیز (بدون اینکه مخلوق خدا باشد) موجود است. پیروان مریقونیه معتقدند: در میان خدا و شیطان وجود ثالثی هست که از خدا پایین‎تر و از شیطان بالاتر است که در میان طبع سلیم انسانی به ودیعت نهاده شده است. شیطان و ظلمت بر آن می‎شورد و با آن می‎آمیزد و از این آمیزش، عالم پدیدار می‎شود. آمیزش شیطان با او به این دلیل است که از فعل او بهره ببرد، قبائحش را نیکو کند، مرگش را حیات بخشد و قساوتش را نرم کند. سپس، شیطان نیروها و دغدغه‎هایش را در عالم برپا می‎دارد تا به وسوسه بپردازد. از قوا و نیروهای او بروج دوازده‎گانه، ستارگان هفت‎گانه، خورشید و ماه و... هستند... هرچیز [زشتی] در دنیا، مانند حیوانات درنده‎ای که دیگران را شکار می‎کنند و می‎خورند و... از شیطان است و خدای بزرگ، آن را نیافریده است، بلکه خالقش شیطان رجس نجس است. نیروهای شیطان بر عالم تسلط یافته و وی به تدبیر در آن مشغول است. سازنده درختان مثمر و غیر مثمر اوست. اوست که زندگانی زمینیان را در فصل‎های چهارگانه ترتیب می‎بخشد...<ref>ر.ک: همان، ص586-587</ref>.
وی درباره مرقیونیه نیز می‎نویسد: آنان معتقدند که خدای متعال حق است و کسی را یارای دفع و ابطال وی نیست. آنان همچنین معتقدند که شیطان نیز (بدون اینکه مخلوق خدا باشد) موجود است. پیروان مریقونیه معتقدند: در میان خدا و شیطان وجود ثالثی هست که از خدا پایین‎تر و از شیطان بالاتر است که در میان طبع سلیم انسانی به ودیعت نهاده شده است. شیطان و ظلمت بر آن می‎شورد و با آن می‎آمیزد و از این آمیزش، عالم پدیدار می‎شود. آمیزش شیطان با او به این دلیل است که از فعل او بهره ببرد، قبائحش را نیکو کند، مرگش را حیات بخشد و قساوتش را نرم کند. سپس، شیطان نیروها و دغدغه‎هایش را در عالم برپا می‎دارد تا به وسوسه بپردازد. از قوا و نیروهای او بروج دوازده‎گانه، ستارگان هفت‎گانه، خورشید و ماه و... هستند... هرچیز [زشتی] در دنیا، مانند حیوانات درنده‎ای که دیگران را شکار می‎کنند و می‎خورند و... از شیطان است و خدای بزرگ، آن را نیافریده است، بلکه خالقش شیطان رجس نجس است. نیروهای شیطان بر عالم تسلط یافته و وی به تدبیر در آن مشغول است. سازنده درختان مثمر و غیر مثمر اوست. اوست که زندگانی زمینیان را در فصل‎های چهارگانه ترتیب می‎بخشد..<ref>ر.ک: همان، ص586-587</ref>.


==وضعیت کتاب==
==وضعیت کتاب==
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش