پرش به محتوا

موسوعة مصطلحات ابن رشد الفيلسوف: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '..<ref>' به '.<ref>'
جز (جایگزینی متن - '}} '''' به '}} '''')
جز (جایگزینی متن - '..<ref>' به '.<ref>')
خط ۵۰: خط ۵۰:


#نويسنده، مباحث كتاب را از واژه‌هاى «ابتداء»، «إبدال»، «أبدان»، «أبدان الحيوان» و «إبصار»<ref>متن كتاب، ص1</ref>، شروع كرده و آنگاه با واژه‌هاى ديگرى همانند «حاجات إنسانية» و «حادث» ادامه داده<ref>همان، ص353</ref> و با «يفعل و ينفعل» و «يقين»<ref>همان، ص1250</ref> به پايان رسانده است.
#نويسنده، مباحث كتاب را از واژه‌هاى «ابتداء»، «إبدال»، «أبدان»، «أبدان الحيوان» و «إبصار»<ref>متن كتاب، ص1</ref>، شروع كرده و آنگاه با واژه‌هاى ديگرى همانند «حاجات إنسانية» و «حادث» ادامه داده<ref>همان، ص353</ref> و با «يفعل و ينفعل» و «يقين»<ref>همان، ص1250</ref> به پايان رسانده است.
#نويسنده به نقل از بعضى از آثار ابن رشد در مورد اجتهاد چنين نوشته است: اجتهاد آن است كه مجتهد توانش را در راه طلب با ابزارهايى كه شرط آن است، به كار برد و اما شرط مجتهد آن است كه اصولى را كه از آن استنباط مى‌كند (كتاب و سنت و اجماع) بشناسد و در نزد او قوانين و احوالى باشد كه با آن به استنباط بپردازد. قياس نيست مگر آنچه كه به اصلى بازگردد و آن يكى از اقسام اجتهاد است؛ زيرا اجتهاد گاه بر چيزى واقع مى‌شود كه به اصلى بازمى‌گردد و گاه بر چيزى كه به اصلى بازنمى‌گردد... پس اجتهاد اعم از قياس است...<ref>همان، ص6</ref>
#نويسنده به نقل از بعضى از آثار ابن رشد در مورد اجتهاد چنين نوشته است: اجتهاد آن است كه مجتهد توانش را در راه طلب با ابزارهايى كه شرط آن است، به كار برد و اما شرط مجتهد آن است كه اصولى را كه از آن استنباط مى‌كند (كتاب و سنت و اجماع) بشناسد و در نزد او قوانين و احوالى باشد كه با آن به استنباط بپردازد. قياس نيست مگر آنچه كه به اصلى بازگردد و آن يكى از اقسام اجتهاد است؛ زيرا اجتهاد گاه بر چيزى واقع مى‌شود كه به اصلى بازمى‌گردد و گاه بر چيزى كه به اصلى بازنمى‌گردد... پس اجتهاد اعم از قياس است..<ref>همان، ص6</ref>
#نويسنده به نقل از بعضى از آثار ابن رشد در مورد «صواعق» چنين نوشته است: رعد و برق و صاعقه هر سه جنسشان يكى است و اختلاف در فصل‌هايى است كه به آن ملحق مى‌شود...<ref>همان، ص594</ref>
#نويسنده به نقل از بعضى از آثار ابن رشد در مورد «صواعق» چنين نوشته است: رعد و برق و صاعقه هر سه جنسشان يكى است و اختلاف در فصل‌هايى است كه به آن ملحق مى‌شود..<ref>همان، ص594</ref>
#نويسنده به نقل از آثار ابن رشد، بحث‌هاى متعددى از او در مورد عقل و انواع آن نقل كرده<ref>همان، ص680-721</ref> و از جمله چنين آورده است كه: عقل جمهور و عموم مردم از تخيل جدا نمى‌شود و بلكه آنچه در آن تخيلات نباشد، در نزد آنان هيچ و پوچ است<ref>همان، ص690</ref>
#نويسنده به نقل از آثار ابن رشد، بحث‌هاى متعددى از او در مورد عقل و انواع آن نقل كرده<ref>همان، ص680-721</ref> و از جمله چنين آورده است كه: عقل جمهور و عموم مردم از تخيل جدا نمى‌شود و بلكه آنچه در آن تخيلات نباشد، در نزد آنان هيچ و پوچ است<ref>همان، ص690</ref>
#نويسنده به نقل از بعضى از آثار ابن رشد معناى «علم الوحي» را چنين نوشته است: علمى كه از جانب وحى دريافت شده فقط براى تمام كردن علوم عقل آمده. مقصود اين است كه در هر موردى كه عقل از آن عاجز شود، خداى تعالى انسان را از جانب وحى آگاه گرداند و ناتوانى از شناسايى مدركاتى كه علم به آن‌ها در زندگى انسان ضرورى است، چند گونه است: گاه عجز به‌گونه‌اى است كه عقل به‌هيچ‌وجه توانى ندارد و به‌طور مطلق عاجز است؛ يعنى در طبيعت عقل از آن نظر كه عقل است، نيست كه آن را دريابد و گاه به‌گونه‌اى است كه مربوط به صنفى از مردم است و... علم وحى رحمتى است كه شامل همه اين موارد مى‌شود<ref>ر.ک: همان، ص748</ref>
#نويسنده به نقل از بعضى از آثار ابن رشد معناى «علم الوحي» را چنين نوشته است: علمى كه از جانب وحى دريافت شده فقط براى تمام كردن علوم عقل آمده. مقصود اين است كه در هر موردى كه عقل از آن عاجز شود، خداى تعالى انسان را از جانب وحى آگاه گرداند و ناتوانى از شناسايى مدركاتى كه علم به آن‌ها در زندگى انسان ضرورى است، چند گونه است: گاه عجز به‌گونه‌اى است كه عقل به‌هيچ‌وجه توانى ندارد و به‌طور مطلق عاجز است؛ يعنى در طبيعت عقل از آن نظر كه عقل است، نيست كه آن را دريابد و گاه به‌گونه‌اى است كه مربوط به صنفى از مردم است و... علم وحى رحمتى است كه شامل همه اين موارد مى‌شود<ref>ر.ک: همان، ص748</ref>
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش