پرش به محتوا

نصوص الكلم علی كتاب فصول الحكم: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '..<ref>' به '.<ref>'
جز (جایگزینی متن - '}} '''' به '}} '''')
جز (جایگزینی متن - '..<ref>' به '.<ref>')
خط ۳۹: خط ۳۹:
عنوان اولی که شارح درصدد رفع ابهام از آن است، واژه «فص» است. وی در توضیح فص می‎گوید: فص هر چیز به معنای خلاصه و گزیده آن چیز است<ref>ر.ک: همان، ص39</ref>.
عنوان اولی که شارح درصدد رفع ابهام از آن است، واژه «فص» است. وی در توضیح فص می‎گوید: فص هر چیز به معنای خلاصه و گزیده آن چیز است<ref>ر.ک: همان، ص39</ref>.


[[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] در فص اول، تمامی ماهیت‎های موجود را مرکب از ماهیت و هویت می‎داند و تصریح می‎کند که این دو متفاوت از یکدیگرند؛ یعنی چیستی پدیده، عین هویت او نیست؛ زیرا اگر این‎گونه بود، می‎بایست هرگاه که ماهیت انسان را (به‎عنوان‎مثال) تصور می‎کردیم، هویت او هم تصور می‎شد و با علم به ماهیتش، به وجودش پی می‎بردیم...<ref>ر.ک: همان، ص3</ref>. شارح در توضیح آن می‎گوید: اگر ماهیت انسان عین وجودش باشد، هرآینه علم به ماهیت انسان باید همان علم به وجودش باشد؛ درصورتی‎که ‎چنین نیست؛ زیرا زیاد پیش می‎آید که ما انسان را تصور می‎کنیم و به دنبال آن معنای وجود و ماهیت و حیثیت آن در ذهنمان خطور نمی‎کند<ref>ر.ک: همان، ص39 و 40</ref>.
[[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] در فص اول، تمامی ماهیت‎های موجود را مرکب از ماهیت و هویت می‎داند و تصریح می‎کند که این دو متفاوت از یکدیگرند؛ یعنی چیستی پدیده، عین هویت او نیست؛ زیرا اگر این‎گونه بود، می‎بایست هرگاه که ماهیت انسان را (به‎عنوان‎مثال) تصور می‎کردیم، هویت او هم تصور می‎شد و با علم به ماهیتش، به وجودش پی می‎بردیم..<ref>ر.ک: همان، ص3</ref>. شارح در توضیح آن می‎گوید: اگر ماهیت انسان عین وجودش باشد، هرآینه علم به ماهیت انسان باید همان علم به وجودش باشد؛ درصورتی‎که ‎چنین نیست؛ زیرا زیاد پیش می‎آید که ما انسان را تصور می‎کنیم و به دنبال آن معنای وجود و ماهیت و حیثیت آن در ذهنمان خطور نمی‎کند<ref>ر.ک: همان، ص39 و 40</ref>.


شارح در ادامه می‎گوید: اگر کسی بگوید: «چنین نیست که تصور ماهیت، جدا از تصور وجود باشد؛ زیرا تعقل و تصور ماهیت همان تعقل و تصور وجود است»، ما در جواب او می‎گوییم: این مطلب صحیح نیست؛ زیرا اگر ‎چنین بود، به‎مجرد تصور ماهیت در ذهن، باید وجود نیز حاضر می‎شد؛ درصورتی‎که چنین نیست و چه‎بسا بسیاری از ماهیت‎ها را می‎توان در ذهن تصور کرد، درصورتی‎که وجودی در خارج ندارند<ref>ر.ک: همان، ص40</ref>.
شارح در ادامه می‎گوید: اگر کسی بگوید: «چنین نیست که تصور ماهیت، جدا از تصور وجود باشد؛ زیرا تعقل و تصور ماهیت همان تعقل و تصور وجود است»، ما در جواب او می‎گوییم: این مطلب صحیح نیست؛ زیرا اگر ‎چنین بود، به‎مجرد تصور ماهیت در ذهن، باید وجود نیز حاضر می‎شد؛ درصورتی‎که چنین نیست و چه‎بسا بسیاری از ماهیت‎ها را می‎توان در ذهن تصور کرد، درصورتی‎که وجودی در خارج ندارند<ref>ر.ک: همان، ص40</ref>.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش