۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '== گزارش محتوا == ' به '== گزارش محتوا == ') |
جز (جایگزینی متن - '..<ref>' به '.<ref>') |
||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
نويسنده كوشيده است كه بهترين اقوال و اعراب مورد نياز را توضيح دهد و مطالب را در حدّ متوسط بيان كند و از ايجاز مخلّ و اطناب مملّ بپرهيزد. اين اثر را آقاى ابراهيم شمسالدين تصحيح كرده و بر آن تعليقاتى نوشته و با افزودن مقدمهاى كوتاه درباره شرححال نويسنده و آثار ايشان منتشر ساخته است. | نويسنده كوشيده است كه بهترين اقوال و اعراب مورد نياز را توضيح دهد و مطالب را در حدّ متوسط بيان كند و از ايجاز مخلّ و اطناب مملّ بپرهيزد. اين اثر را آقاى ابراهيم شمسالدين تصحيح كرده و بر آن تعليقاتى نوشته و با افزودن مقدمهاى كوتاه درباره شرححال نويسنده و آثار ايشان منتشر ساخته است. | ||
نويسنده نگارش كتاب حاضر را در سال 968ق، به پايان رسانده است | نويسنده نگارش كتاب حاضر را در سال 968ق، به پايان رسانده است..<ref>متن كتاب، ج4، ص726</ref> | ||
نام كامل كتاب چهار جلدى حاضر، عبارت است از «تفسير الخطيب الشربيني المسمى السراج المنير في الإعانة على معرفة بعض معاني كلام ربنا الحكيم الخبير». | نام كامل كتاب چهار جلدى حاضر، عبارت است از «تفسير الخطيب الشربيني المسمى السراج المنير في الإعانة على معرفة بعض معاني كلام ربنا الحكيم الخبير». | ||
خط ۴۲: | خط ۴۲: | ||
روش نويسنده، اجتهادى و توضيح آيات با تأكيد بر مباحث نقلى اصولى، فقهى، روايى، ادبى، صرفى، نحوى و قرائت است. | روش نويسنده، اجتهادى و توضيح آيات با تأكيد بر مباحث نقلى اصولى، فقهى، روايى، ادبى، صرفى، نحوى و قرائت است. | ||
زبان و ادبيات اين اثر، عربى قديمى است. مصحح بعد از مقدمه مختصرش در مورد كتاب و نويسنده، مطلبى از كتاب «كشاف اصطلاحات الفنون و العلوم» نوشته تهانوى بهعنوان «مقدمهاى در علم تفسير» آورده است | زبان و ادبيات اين اثر، عربى قديمى است. مصحح بعد از مقدمه مختصرش در مورد كتاب و نويسنده، مطلبى از كتاب «كشاف اصطلاحات الفنون و العلوم» نوشته تهانوى بهعنوان «مقدمهاى در علم تفسير» آورده است..<ref>مقدمه كتاب، ج1، ص5-7</ref> | ||
همچنين مصحح در مطلبى بسيار مختصر، زندگى مؤلف و آثارش را توضيح داده است | همچنين مصحح در مطلبى بسيار مختصر، زندگى مؤلف و آثارش را توضيح داده است..<ref>همان، ج1، ص8</ref> | ||
== گزارش محتوا == | == گزارش محتوا == | ||
درباره محتواى اين اثر چند نكته گفتنى است: | درباره محتواى اين اثر چند نكته گفتنى است: | ||
#نويسنده در مقدمهاش كه زمان و مكان نگارشش معلوم نيست، توضيح داده است كه: «... قرآن معجزهاى است كه نهايتى براى اسرار علومش نيست و هر كسى از دانشمندان قبل درباره علوم و احكام آن، هريك به اندازه فهم و توانش اثرى پديد آورده است كه خدا پاداششان دهاد و به ذهن من رسيد كه راه آنان را ادامه دهم و از فيض آنها بهره بگيرم، ولى مدتى در اين موضوع ترديد كردم؛ بهخاطر قول پيامبر(ص): «من قال في القرآن برأيه فأصاب، فقد أخطأ» و... تا آنكه خداى تعالى به من توفيق داد تا در سال 961ق، روضه حضرت پيامبر(ص) را زيارت كردم، پس از خداى متعال خير طلبيدم و دو ركعت نماز بهجا آوردم و از او خواستم كه اين امر را براى من آسان گرداند؛ پس خداوند سينهام را گشاده گرداند و وقتى از سفر برگشتم... برخى از يارانم كه ديدند من شرح «منهاج الطالبين» را به پايان بردهام، از من خواستند كه تفسيرى متوسط برايشان بنويسم، پس پذيرفتم و | #نويسنده در مقدمهاش كه زمان و مكان نگارشش معلوم نيست، توضيح داده است كه: «... قرآن معجزهاى است كه نهايتى براى اسرار علومش نيست و هر كسى از دانشمندان قبل درباره علوم و احكام آن، هريك به اندازه فهم و توانش اثرى پديد آورده است كه خدا پاداششان دهاد و به ذهن من رسيد كه راه آنان را ادامه دهم و از فيض آنها بهره بگيرم، ولى مدتى در اين موضوع ترديد كردم؛ بهخاطر قول پيامبر(ص): «من قال في القرآن برأيه فأصاب، فقد أخطأ» و... تا آنكه خداى تعالى به من توفيق داد تا در سال 961ق، روضه حضرت پيامبر(ص) را زيارت كردم، پس از خداى متعال خير طلبيدم و دو ركعت نماز بهجا آوردم و از او خواستم كه اين امر را براى من آسان گرداند؛ پس خداوند سينهام را گشاده گرداند و وقتى از سفر برگشتم... برخى از يارانم كه ديدند من شرح «منهاج الطالبين» را به پايان بردهام، از من خواستند كه تفسيرى متوسط برايشان بنويسم، پس پذيرفتم و.....<ref>ر.ک: همان، ج1، ص9-10</ref> | ||
#نويسنده در مورد سوره فاتحه تأكيد كرده است كه اين سوره أمّ القرآن ناميده مىشود؛ چون آغاز آن و گويى اصل آن است؛ چون مشتمل است بر هر آنچه كه در قرآن است از حمد و ثناى الهى و تعبدبه امر و نهيش و بيان وعد و وعيدش و | #نويسنده در مورد سوره فاتحه تأكيد كرده است كه اين سوره أمّ القرآن ناميده مىشود؛ چون آغاز آن و گويى اصل آن است؛ چون مشتمل است بر هر آنچه كه در قرآن است از حمد و ثناى الهى و تعبدبه امر و نهيش و بيان وعد و وعيدش و.....<ref>متن كتاب، ج1، ص11</ref> | ||
#نويسنده در ذيل تفسير آيه ''' «... فَلْيَحْذَرِ الَّذينَ يُخالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَنْ تُصيبَهُمْ فِتْنَة أَوْ يُصيبَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ» ''' | #نويسنده در ذيل تفسير آيه ''' «... فَلْيَحْذَرِ الَّذينَ يُخالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَنْ تُصيبَهُمْ فِتْنَة أَوْ يُصيبَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ» '''..<ref>نور: 63</ref>، نوشته است: اين آيه دلالت بر اين مىكند كه امر براى وجوب است؛ چون تارك امور، با امر مخالفت كرده است و مخالف امر، مستحقّ عذاب است و معناى وجوب، چيزى جز اين نيست..<ref>همان، ج2، ص715</ref> | ||
#نويسنده يادآور شده است: حديثى كه بيضاوى به پيروى از [[زمخشری، محمود بن عمر|زمخشرى]] از پيامبر(ص) نقل كرده است كه: «هر كسى كه سوره تبت را بخواند اميدوارم كه خداوند بين او و ابولهب در يك خانه جمع نكند»، روايتى مجعول است | #نويسنده يادآور شده است: حديثى كه بيضاوى به پيروى از [[زمخشری، محمود بن عمر|زمخشرى]] از پيامبر(ص) نقل كرده است كه: «هر كسى كه سوره تبت را بخواند اميدوارم كه خداوند بين او و ابولهب در يك خانه جمع نكند»، روايتى مجعول است..<ref>همان، ج4، ص712</ref>نويسنده در موارد متعددى روايات فضايل سور را مجعول دانسته است..<ref>مثلاً ر.ک: همان، ج2، ص160 و...</ref> | ||
== وضعيت كتاب == | == وضعيت كتاب == | ||
براى كتاب حاضر، فقط فهرست مطالب | براى كتاب حاضر، فقط فهرست مطالب..<ref>متن كتاب، ج1، ص757 و ج2، ص717 و ج3، ص736 و ج4، ص728</ref>، تنظيم شده، ولى متأسفانه فهرستهاى فنى (آيات، روايات، معصومان، اشعار، اعلام، امكنه و اصطلاحات و...) و حتى فهرست منابع نيز فراهم نيامده است. | ||
قابل توجه است كه مصحح، نام و نشان و شماره آيات و سورههاى مورد نظر را در متن مشخص كرده و اين افزودگى را با كروشه مشخص ساخته است | قابل توجه است كه مصحح، نام و نشان و شماره آيات و سورههاى مورد نظر را در متن مشخص كرده و اين افزودگى را با كروشه مشخص ساخته است..<ref>مثلاً ر.ک: همان، ج1، ص112 و...</ref> | ||
گفتنى است كه اين اثر را مصحح بهصورت مستند منتشر كرده و ارجاعاتش را در قالب پاورقى در پايان هر صفحه آورده است و گاه به منابع تفسيرى و... استناد و نام كتاب و جلد و صفحه را مشخص كرده | گفتنى است كه اين اثر را مصحح بهصورت مستند منتشر كرده و ارجاعاتش را در قالب پاورقى در پايان هر صفحه آورده است و گاه به منابع تفسيرى و... استناد و نام كتاب و جلد و صفحه را مشخص كرده..<ref>مثلاً ر.ک: همان، ج1، ص111، پاورقى 1، و...</ref> | ||
گاه مصحح، بخشى از شعر را كه در متن ذكر نشده، آورده و توضيح داده است كه شاعر شعر كيست و وزن عروضىاش كدام است و در كدام منبع ذكر شده و شماره جلد و صفحه آن منبع كدام است | گاه مصحح، بخشى از شعر را كه در متن ذكر نشده، آورده و توضيح داده است كه شاعر شعر كيست و وزن عروضىاش كدام است و در كدام منبع ذكر شده و شماره جلد و صفحه آن منبع كدام است..<ref>مثلاً ر.ک: همان، ج1، ص321، پاورقى 2 و...</ref> | ||
گاه مصحح اظهار عجز كرده و نوشته است كه روايت ذكرشده در متن را در منابع در دسترس نيافته است | گاه مصحح اظهار عجز كرده و نوشته است كه روايت ذكرشده در متن را در منابع در دسترس نيافته است..<ref>مثلاً ر.ک: همان، ج1، ص327، پاورقى 2 و ص334، پاورقى 1 و ص423، پاورقى 1 و...</ref>گاه منبع مورد نظر را با ذكر جلد و صفحه آورده، ولى افزوده است كه الفاظ روايت مختلف است..<ref>مثلاً ر.ک: همان، ج4، ص294، پاورقى 2 و...</ref> | ||
گاه مصحح، وزن عروضى شعر را همراه با منبع ذكر اشعار آورده، ولى افزوده كه نام شاعر را نيافته است | گاه مصحح، وزن عروضى شعر را همراه با منبع ذكر اشعار آورده، ولى افزوده كه نام شاعر را نيافته است..<ref>مثلاً ر.ک: همان، ج1، ص334، پاورقى 2 و...</ref>گاه شكلهاى مختلف الفاظ يك روايت را آورده است..<ref>مثلاً ر.ک: همان، ج4، ص297، پاورقى 1 و...</ref>و... | ||
==پانويس == | ==پانويس == |
ویرایش