۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' | تعداد جلد =' به '| تعداد جلد =') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
جز (جایگزینی متن - '..<ref>' به '.<ref>') |
||
خط ۳۴: | خط ۳۴: | ||
فارغ از نیت نگارش این کتاب که برای اثبات عقلانی وجوب امامت بوده است، این اثر بیانیهای از عقاید فاطمی زمان خود نیز است، اگر نگوییم نمادی از عقاید فاطمی دوران پیشین نیز هست. تعدادی از درونمایههای و موضوعات کتاب مؤلفهای مهم را در مواضع اسماعیلیان تشکیل میدهد. در بخش نخست، کرمانی علاوه بر اثبات وجود صانع و روح، موضوعی را پیش میکشد که او نام «سیاست ربانی» بر آن مینهد که در اینجا، یعنی جزایی که خداوند در آن جهان بهواسطه رفتار خیر یا شر در این جهان به آدمی میدهد. این نکته منجر به این میشود که یک مؤمن چه باید بکند و چه باید بیندیشد که مشتمل است بر اعمال و معرفت، یعنی هم عمل و هم اعتقاد. پیامبر برای انتقال این معنا باید آن را با کلمات به استفاده از نمادها و اشارات، مثلها و تشبیهات بیان کند. وظیفه او تعلیم آن چیزی است که بشر به صانع خویش مدیون است<ref>پایگاه the institute of ismaili studies</ref>. | فارغ از نیت نگارش این کتاب که برای اثبات عقلانی وجوب امامت بوده است، این اثر بیانیهای از عقاید فاطمی زمان خود نیز است، اگر نگوییم نمادی از عقاید فاطمی دوران پیشین نیز هست. تعدادی از درونمایههای و موضوعات کتاب مؤلفهای مهم را در مواضع اسماعیلیان تشکیل میدهد. در بخش نخست، کرمانی علاوه بر اثبات وجود صانع و روح، موضوعی را پیش میکشد که او نام «سیاست ربانی» بر آن مینهد که در اینجا، یعنی جزایی که خداوند در آن جهان بهواسطه رفتار خیر یا شر در این جهان به آدمی میدهد. این نکته منجر به این میشود که یک مؤمن چه باید بکند و چه باید بیندیشد که مشتمل است بر اعمال و معرفت، یعنی هم عمل و هم اعتقاد. پیامبر برای انتقال این معنا باید آن را با کلمات به استفاده از نمادها و اشارات، مثلها و تشبیهات بیان کند. وظیفه او تعلیم آن چیزی است که بشر به صانع خویش مدیون است<ref>پایگاه the institute of ismaili studies</ref>. | ||
مطالب بخش اول کتاب بعد از مصباح اول که درباره دلیل طرح مسئله و چگونگی تنظیم مطالب کتاب است، با اثبات وجود خداوند در مصباح دوم پیگیری میشود. نویسنده در این مصباح از هفت برهان کمک میگیرد. در برهان اول میگوید: با توجه به اینکه عالم حادث است و هر حادثی نیاز به محدثی که صانع باشد دارد، پس عالم نیاز به صانع دارد. همچون مضروبی که نیاز به ضرب و ضارب دارد. همچنین میگوید: هر معلولی نیاز به علت دارد و آن علت نمیتواند در ذات معلول باشد؛ چنانکه علت حرکت آسیاب نمیتواند خود آسیاب باشد؛ وگرنه، همیشه متحرک خواهد بود | مطالب بخش اول کتاب بعد از مصباح اول که درباره دلیل طرح مسئله و چگونگی تنظیم مطالب کتاب است، با اثبات وجود خداوند در مصباح دوم پیگیری میشود. نویسنده در این مصباح از هفت برهان کمک میگیرد. در برهان اول میگوید: با توجه به اینکه عالم حادث است و هر حادثی نیاز به محدثی که صانع باشد دارد، پس عالم نیاز به صانع دارد. همچون مضروبی که نیاز به ضرب و ضارب دارد. همچنین میگوید: هر معلولی نیاز به علت دارد و آن علت نمیتواند در ذات معلول باشد؛ چنانکه علت حرکت آسیاب نمیتواند خود آسیاب باشد؛ وگرنه، همیشه متحرک خواهد بود..<ref>ر.ک: متن کتاب، ص22</ref>. | ||
نویسنده در مصباح سوم به بحث از نفس و اینکه آن یک جوهر زنده قادر است که بعد از بین رفتن جسد، بازهم او وجود دارد، میپردازد و میگوید: نفس یک جوهر زنده است که علیرغم آنکه در آغاز تهی از علم و دانش است، این استعداد را دارد که بعد از تجزیه و ازهمپاشیدن قالب مادیاش، بر مبنای آنچه از دانش و اعمال نیک کسب کرده است، دوام و بقا یابد. این نفس در ذات واحد خود به سه نوع یا سه جنبه تقسیم میشود: نمو، احساس، تمییز و این قسم آخر، همان عقل بالقوه است. نفس، همچنین، دارای شش قوه است: میل، نظر، تخیل، شناخت، حافظه و یادآوری و در هفت مرتبه تکامل میپذیرد: حمل، نمو، حس، تخیل، نطق، تعقل و سرانجام، انبعاث ثانوی؛ که در این مرحله آخر، حرکت نهایی آن از هستی جسمانی بهسوی حالتی جاودانی و بدون جسم است؛ اما نفس، حتی بدون داشتن قوه نطق، هستی خود را آغاز میکند. اگرچه نفس، زندگی را بدون دانش آغاز میکند، ولی بعداً دستخوش تکامل تدریجی میشود. نفس در آغاز بیمار و وابسته به حس است و بهذات خود نمیتواند چیزی را فراگیرد، مگر اطلاعاتی را که از راه حواس دریافت میدارد، اما قوای عاقلهای وجود دارد که میتواند این نفوس بیمار را درمان کند و نفس احتیاج به معلم دارد<ref>ر.ک: مفتخری، حسین؛ باقریان، زهره، ص108-109</ref>. | نویسنده در مصباح سوم به بحث از نفس و اینکه آن یک جوهر زنده قادر است که بعد از بین رفتن جسد، بازهم او وجود دارد، میپردازد و میگوید: نفس یک جوهر زنده است که علیرغم آنکه در آغاز تهی از علم و دانش است، این استعداد را دارد که بعد از تجزیه و ازهمپاشیدن قالب مادیاش، بر مبنای آنچه از دانش و اعمال نیک کسب کرده است، دوام و بقا یابد. این نفس در ذات واحد خود به سه نوع یا سه جنبه تقسیم میشود: نمو، احساس، تمییز و این قسم آخر، همان عقل بالقوه است. نفس، همچنین، دارای شش قوه است: میل، نظر، تخیل، شناخت، حافظه و یادآوری و در هفت مرتبه تکامل میپذیرد: حمل، نمو، حس، تخیل، نطق، تعقل و سرانجام، انبعاث ثانوی؛ که در این مرحله آخر، حرکت نهایی آن از هستی جسمانی بهسوی حالتی جاودانی و بدون جسم است؛ اما نفس، حتی بدون داشتن قوه نطق، هستی خود را آغاز میکند. اگرچه نفس، زندگی را بدون دانش آغاز میکند، ولی بعداً دستخوش تکامل تدریجی میشود. نفس در آغاز بیمار و وابسته به حس است و بهذات خود نمیتواند چیزی را فراگیرد، مگر اطلاعاتی را که از راه حواس دریافت میدارد، اما قوای عاقلهای وجود دارد که میتواند این نفوس بیمار را درمان کند و نفس احتیاج به معلم دارد<ref>ر.ک: مفتخری، حسین؛ باقریان، زهره، ص108-109</ref>. |
ویرایش