۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '== گزارش محتوا == ' به '== گزارش محتوا == ') |
جز (جایگزینی متن - '..<ref>' به '.<ref>') |
||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
#جناب سيد جواد شُبَّر در مقدمهاش كه در تاريخ 1951/5/26م، در نجف اشرف نوشته است، زندگىنامه فرهنگى مؤلف و خاندانش را آورده و منزلت علمى او را بيان كرده و كتابهاى وى را شناسانده و يادآور شده است كه بارزترين صفت علمى علامه شبر، احاطه او بر احاديث و قدرت شناسايى آن بود. او حافظهاى قوى و اطلاعاتى وسيع داشت و از اين نظر ضعف و هيچ اشكالى نداشت، جز آنكه به قول علامه [[مظفر، محمدرضا|شيخ محمدرضا مظفر]] در مقدمه «[[جامع السعادات]]»، در قرن سيزدهم قمرى گرايش اخبارىگرى بر انديشهها غالب بود؛ بهطورىكه برخى از طالبان علوم دينى چنان در آن غرق شدند كه هرگز كتابهاى دانشمندان اصولى را جز با دستمال نمىگرفتند؛ چون مىترسيدند دستشان حتى با لمس جلد كتابهاى اصولى متنجس شود<ref>همان، ج 1، ص12 - 13</ref> | #جناب سيد جواد شُبَّر در مقدمهاش كه در تاريخ 1951/5/26م، در نجف اشرف نوشته است، زندگىنامه فرهنگى مؤلف و خاندانش را آورده و منزلت علمى او را بيان كرده و كتابهاى وى را شناسانده و يادآور شده است كه بارزترين صفت علمى علامه شبر، احاطه او بر احاديث و قدرت شناسايى آن بود. او حافظهاى قوى و اطلاعاتى وسيع داشت و از اين نظر ضعف و هيچ اشكالى نداشت، جز آنكه به قول علامه [[مظفر، محمدرضا|شيخ محمدرضا مظفر]] در مقدمه «[[جامع السعادات]]»، در قرن سيزدهم قمرى گرايش اخبارىگرى بر انديشهها غالب بود؛ بهطورىكه برخى از طالبان علوم دينى چنان در آن غرق شدند كه هرگز كتابهاى دانشمندان اصولى را جز با دستمال نمىگرفتند؛ چون مىترسيدند دستشان حتى با لمس جلد كتابهاى اصولى متنجس شود<ref>همان، ج 1، ص12 - 13</ref> | ||
#خاتمه را جناب آقاى على شُبَّر حسينى، نوه نويسنده محترم، نوشته و در آن تأكيد كرده است كه كوشيدم منابع كتاب را در پاورقىها بهصورت دقيق و با تعيين شماره جلد و صفحه مشخص كنم، ولى بااينحال برخى از مطالب، بدون استناد باقى ماند؛ زيرا مجال كافى براى اين كار نداشتم. آنگاه ايشان در پايان، فهرستى از منابع مورد استفاده (29 مورد) با ذكر مشخصات كتابشناختى ذكر كرده است<ref>ر. ك.: متن كتاب، ج 2، ص583 - 585</ref> | #خاتمه را جناب آقاى على شُبَّر حسينى، نوه نويسنده محترم، نوشته و در آن تأكيد كرده است كه كوشيدم منابع كتاب را در پاورقىها بهصورت دقيق و با تعيين شماره جلد و صفحه مشخص كنم، ولى بااينحال برخى از مطالب، بدون استناد باقى ماند؛ زيرا مجال كافى براى اين كار نداشتم. آنگاه ايشان در پايان، فهرستى از منابع مورد استفاده (29 مورد) با ذكر مشخصات كتابشناختى ذكر كرده است<ref>ر. ك.: متن كتاب، ج 2، ص583 - 585</ref> | ||
#نويسنده، در فصل اول از بخش توحيد كه آن را «اقرار به وجود خداى تعالى» ناميده، چنين نوشته است: بدان كه وجود خداى متعال، بهخاطر كمال ظهورش و غايت وضوحش برتر از آن است كه محتاج به بيان باشد و روشنتر از آن است كه متوقف بر دليل و برهان گردد؛ زيرا آن را كه عيان است چه حاجت به بيان است و آنچه يافتنى است ما را از شاهد و برهان كفايت مىكند. هر كسى كه در خورشيد و ماه و باد و ابر و كوه و دريا و درخت و ميوه و اختلاف شب و روز و ديگر شگفتىهايى كه از صنع الهى پديد مىآيد و در آثار رحمتش بينديشد، بهصورت علم يقينى مىداند و جزم بديهى مىيابد كه اين موجودات شگفتانگيز و اين اختلافات و اجتماعات، بدون صانع قديم عليم حكيم ابدى سرمدى به وجود نيامده است و هيچ چيزى مثل او نيست و او شنوا و بيناست؛ زيرا اگر از مخلوقات بود و مثلى داشت، نيازمند به خالقى ديگر مانند خودش مىشد و وجودش بدون او استوار نمىشد... و اگر دليل روشن مىخواهى پس به دلايل عقلى و براهين قطعى كه آيات قرآن و احاديث نبوى و روايات اهلبيت(ع) مطرح كرده، گوش بسپار؛ البته گمان مبر كه در اين زمينه نمىشود به آيات و روايات اعتماد كرد؛ زيرا همانطوركه اشاره كرديم اينها براهين قطعى و دلائل عقلى است كه وجدان به آن حكم مىكند و كمتر از برهان حكيمان و متكلمان نيست؛ همانطوركه ضعيفتر از مطالب اشراقيان و مشائيان نيست | #نويسنده، در فصل اول از بخش توحيد كه آن را «اقرار به وجود خداى تعالى» ناميده، چنين نوشته است: بدان كه وجود خداى متعال، بهخاطر كمال ظهورش و غايت وضوحش برتر از آن است كه محتاج به بيان باشد و روشنتر از آن است كه متوقف بر دليل و برهان گردد؛ زيرا آن را كه عيان است چه حاجت به بيان است و آنچه يافتنى است ما را از شاهد و برهان كفايت مىكند. هر كسى كه در خورشيد و ماه و باد و ابر و كوه و دريا و درخت و ميوه و اختلاف شب و روز و ديگر شگفتىهايى كه از صنع الهى پديد مىآيد و در آثار رحمتش بينديشد، بهصورت علم يقينى مىداند و جزم بديهى مىيابد كه اين موجودات شگفتانگيز و اين اختلافات و اجتماعات، بدون صانع قديم عليم حكيم ابدى سرمدى به وجود نيامده است و هيچ چيزى مثل او نيست و او شنوا و بيناست؛ زيرا اگر از مخلوقات بود و مثلى داشت، نيازمند به خالقى ديگر مانند خودش مىشد و وجودش بدون او استوار نمىشد... و اگر دليل روشن مىخواهى پس به دلايل عقلى و براهين قطعى كه آيات قرآن و احاديث نبوى و روايات اهلبيت(ع) مطرح كرده، گوش بسپار؛ البته گمان مبر كه در اين زمينه نمىشود به آيات و روايات اعتماد كرد؛ زيرا همانطوركه اشاره كرديم اينها براهين قطعى و دلائل عقلى است كه وجدان به آن حكم مىكند و كمتر از برهان حكيمان و متكلمان نيست؛ همانطوركه ضعيفتر از مطالب اشراقيان و مشائيان نيست..<ref>ر. ك.: همان، ج 1، ص19 - 20</ref>سپس نويسنده برخى از آيات و روايات اين موضوع را ذكر كرده و بعد، شرح داده است. مطلبى كه نقل شد مذاق و شيوه نقلى و اخبارى نويسنده را در بيان آموزههاى اعتقادى و همچنين پرهيز او از استدلالهاى كلامى و فلسفى آشكار مىسازد. | ||
#نويسنده در مورد مبحث معاد، نخست بحث رجعت را مطرح كرده و بعد وارد موضوع معاد شده و در آن از طرح اصل ضرورت معاد خوددارى كرده و به بحث از موضوع جسمانى يا روحانى بودن معاد و اقوال در مورد آن پرداخته و كوشيده است كه اصل معاد جسمانى را اثبات كند<ref>ر. ك.: همان، ج 2، ص295 - 359</ref> | #نويسنده در مورد مبحث معاد، نخست بحث رجعت را مطرح كرده و بعد وارد موضوع معاد شده و در آن از طرح اصل ضرورت معاد خوددارى كرده و به بحث از موضوع جسمانى يا روحانى بودن معاد و اقوال در مورد آن پرداخته و كوشيده است كه اصل معاد جسمانى را اثبات كند<ref>ر. ك.: همان، ج 2، ص295 - 359</ref> | ||
ویرایش