۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '}} '''' به '}} '''') |
جز (جایگزینی متن - 'مثلا ' به 'مثلاً') |
||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
نویسنده در فصل اول ضمن استناد به برخی آیات و روایات، قرآن را کتابی کامل و انسانساز معرفی میکند که برای هدایت عموم بشر فرستاده شده است<ref>ر.ک: همان، ص13-16</ref>. او از شیوه قرائت قرآن به ترتیل صحبت کرده و آن را شرح میدهد؛ وی مینویسد: با استناد به آیات 1 تا 4 مزمل و 32 فرقان میتوان ترتیل را به معنی خواندن دقیق و شمرده قرآن دانست<ref>ر.ک: همان، ص20-21</ref>. از نظر وی امر به قرائت قرآن با ترتیل به هدف تدبر در آیات قرآن است و تدبر به معنی فهمیدن مقصود و مفهوم آیه است<ref>ر.ک: همان، ص24</ref>. | نویسنده در فصل اول ضمن استناد به برخی آیات و روایات، قرآن را کتابی کامل و انسانساز معرفی میکند که برای هدایت عموم بشر فرستاده شده است<ref>ر.ک: همان، ص13-16</ref>. او از شیوه قرائت قرآن به ترتیل صحبت کرده و آن را شرح میدهد؛ وی مینویسد: با استناد به آیات 1 تا 4 مزمل و 32 فرقان میتوان ترتیل را به معنی خواندن دقیق و شمرده قرآن دانست<ref>ر.ک: همان، ص20-21</ref>. از نظر وی امر به قرائت قرآن با ترتیل به هدف تدبر در آیات قرآن است و تدبر به معنی فهمیدن مقصود و مفهوم آیه است<ref>ر.ک: همان، ص24</ref>. | ||
وی در فصل دوم درباره معنی علوم قرآن توضیح میدهد. او میپرسد: چرا کلمه علوم را به صیغه جمع برای این علم به کار بردهاند و مانند علم صرف و نحو و... بهصورت مفرد به کار نرفته است؟ و اینگونه پاسخ میدهد که قبل از تدوین مستقل و اصطلاحی این علم، هریک از علما درباره موضوعی از موضوعات آن مطالبی را نگاشته است؛ | وی در فصل دوم درباره معنی علوم قرآن توضیح میدهد. او میپرسد: چرا کلمه علوم را به صیغه جمع برای این علم به کار بردهاند و مانند علم صرف و نحو و... بهصورت مفرد به کار نرفته است؟ و اینگونه پاسخ میدهد که قبل از تدوین مستقل و اصطلاحی این علم، هریک از علما درباره موضوعی از موضوعات آن مطالبی را نگاشته است؛ مثلاًبرخی درباره اسباب نزول نوشتهاند، برخی درباره نسخ، برخی درباره مبهمات، دیگرانی درباره مثالهای قرآنی و برخی دیگر درباره اعجاز قرآنی و... سپس، این موضوعات مختصر و به یکدیگر ضمیمه شدند و این علم، علوم قرآنی نام گرفت. البته این نامگذاری ممکن است بهخاطر فخامت و اهمیت این علم هم باشد<ref>ر.ک: همان، ص29</ref>. | ||
او در این فصل به تعریف قرآن و اسامی آن نیز میپردازد. فضل حسن عباس، در فصل سوم درباره وحی صحبت میکند، تعریف لغوی و شرعی وحی را ارائه میدهد، انواع آن را بیان میکند و به برخی شبهات درباره آن پاسخ میگوید. او درباره انواع وحی، آیه 51 سوره شوری را ذکر کرده و سه نوع وحی مستقیم به قلب پیامبر(ص)، شنیدن وحی توسط او و فرستادن پیام الهی بهوسیله جبرئیل را ذکر میکند<ref>ر.ک: همان، ص43</ref>. | او در این فصل به تعریف قرآن و اسامی آن نیز میپردازد. فضل حسن عباس، در فصل سوم درباره وحی صحبت میکند، تعریف لغوی و شرعی وحی را ارائه میدهد، انواع آن را بیان میکند و به برخی شبهات درباره آن پاسخ میگوید. او درباره انواع وحی، آیه 51 سوره شوری را ذکر کرده و سه نوع وحی مستقیم به قلب پیامبر(ص)، شنیدن وحی توسط او و فرستادن پیام الهی بهوسیله جبرئیل را ذکر میکند<ref>ر.ک: همان، ص43</ref>. | ||
خط ۶۳: | خط ۶۳: | ||
فصل سیزدهم، در بیان نسخ و روش شناخت آن، فرق بین تخصیص و نسخ، آیات منسوخه، نسخ قرآن با سنت و اقسام نسخ است. علما، نسخ را سه قسمت کردهاند: نسخ حکم با بقای تلاوت، نسخ تلاوت و بقای حکم، نسخ تلاوت و حکم باهم<ref>ر.ک: همان، ص212</ref>؛ از میان این سه قسم، فقط قسم اول است که در کتاب خدا روی داده است<ref>ر.ک: همان، ص213</ref>. | فصل سیزدهم، در بیان نسخ و روش شناخت آن، فرق بین تخصیص و نسخ، آیات منسوخه، نسخ قرآن با سنت و اقسام نسخ است. علما، نسخ را سه قسمت کردهاند: نسخ حکم با بقای تلاوت، نسخ تلاوت و بقای حکم، نسخ تلاوت و حکم باهم<ref>ر.ک: همان، ص212</ref>؛ از میان این سه قسم، فقط قسم اول است که در کتاب خدا روی داده است<ref>ر.ک: همان، ص213</ref>. | ||
فصل چهاردهم درباره احرف سبعهای است که قرآن بر اساس آن نازل شده. نویسنده در این فصل، روایات و آرای علما درباره احرف سبعه را ذکر میکند و میپرسد آیا مقصود از سبعه همان عددی است که در روایت آمده یا چیز دیگری | فصل چهاردهم درباره احرف سبعهای است که قرآن بر اساس آن نازل شده. نویسنده در این فصل، روایات و آرای علما درباره احرف سبعه را ذکر میکند و میپرسد آیا مقصود از سبعه همان عددی است که در روایت آمده یا چیز دیگری مثلاًکثرت، مورد نظر است؟ نویسنده نظر ابن جریر و [[ابن کثیر، اسماعیل بن عمر|ابن کثیر]] را درباره احرف سبعه میپذیرد؛ یعنی میگوید: احرف سبعه هفت لغت هستند که از لحاظ معنی متفق و از لحاظ لفظ مختلف میباشند<ref>ر.ک: همان، ص235</ref>. | ||
فصل پانزدهم درباره قرائات عشر است و در آن علت تعدد قرائات و اقسام آن و راویان از هریک از قرّاء و ارکان قرائت مقبول بیان میشود. نویسنده در بیان اقسام قرائات، آنها را به شش قسم قرائات متواتر، مشهور مستفیض، مروی به خبر واحد، قرائاتی که سندشان صحیح نیست، قرائات جعلی و آنچه که بهصورت تفسیر بر قرائات افزوده شده، تقسیم میکند<ref>ر.ک: همان، ص254-256</ref>. | فصل پانزدهم درباره قرائات عشر است و در آن علت تعدد قرائات و اقسام آن و راویان از هریک از قرّاء و ارکان قرائت مقبول بیان میشود. نویسنده در بیان اقسام قرائات، آنها را به شش قسم قرائات متواتر، مشهور مستفیض، مروی به خبر واحد، قرائاتی که سندشان صحیح نیست، قرائات جعلی و آنچه که بهصورت تفسیر بر قرائات افزوده شده، تقسیم میکند<ref>ر.ک: همان، ص254-256</ref>. | ||
خط ۶۹: | خط ۶۹: | ||
فصلهای شانزدهم تا بیستم کتاب، حاوی مطالبی درباره ترجمه قرآن و اقسام و فواید ترجمه، تفسیر قرآن و مفسران و شروع تفسیر و نیاز به این امر، اهداف و خصوصیات ذاتی و فنی قصههای قرآنی و برخی شبهات درباره قصههای قرآن، مثال و معنی و انواع آن در قرآن و قَسَم در قرآن کریم است. نویسنده در ترجمه قرآن، آن را به دو نوع ترجمه حرفی و تفسیری تقسیم میکند<ref>ر.ک: همان، ص259</ref>. | فصلهای شانزدهم تا بیستم کتاب، حاوی مطالبی درباره ترجمه قرآن و اقسام و فواید ترجمه، تفسیر قرآن و مفسران و شروع تفسیر و نیاز به این امر، اهداف و خصوصیات ذاتی و فنی قصههای قرآنی و برخی شبهات درباره قصههای قرآن، مثال و معنی و انواع آن در قرآن و قَسَم در قرآن کریم است. نویسنده در ترجمه قرآن، آن را به دو نوع ترجمه حرفی و تفسیری تقسیم میکند<ref>ر.ک: همان، ص259</ref>. | ||
او بخش تفسیر را در دو مرحله قبل از تدوین و مرحله تدوین مطرح میکند؛ | او بخش تفسیر را در دو مرحله قبل از تدوین و مرحله تدوین مطرح میکند؛ مثلاًدر مرحله قبل از تدوین مطرح میکند که همه صحابه در تفسیر کتاب خدا مساوی نبودند و ده نفر از آنان مشهور به تفسیر بودند: علی بن ابیطالب(ع)، ابوبکر، عمر، عثمان، ابن مسعود، ابن عباس، ابی بن کعب، زید بن ثابت، ابوموسی اشعری و عبدالله بن زبیر. | ||
از میان این ده تن، پس از ابن عباس، ابن مسعود و علی(ع) بیشترین روایات را در تفسیر دارند<ref>ر.ک: همان، ص275</ref>. | از میان این ده تن، پس از ابن عباس، ابن مسعود و علی(ع) بیشترین روایات را در تفسیر دارند<ref>ر.ک: همان، ص275</ref>. | ||
ویرایش