۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '}} '''' به '}} '''') |
جز (جایگزینی متن - 'مثلا ' به 'مثلاً') |
||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
[[معرفت، محمد هادی|آيتالله معرفت]] در جلد دوم تفسير و مفسران، صفحه 150 به بعد ديدگاه متأخران را درباره تفسير مقاتل اين چنين مىنويسد: | [[معرفت، محمد هادی|آيتالله معرفت]] در جلد دوم تفسير و مفسران، صفحه 150 به بعد ديدگاه متأخران را درباره تفسير مقاتل اين چنين مىنويسد: | ||
«باآنكه اين تفسير در دوران ظهورش و از همان ابتدا مورد توجه بوده و نظر دانشمندان را به خود جلب نموده است و از همان دوران نخست، همگان از تفسير او بهره مىبردند، ولى در دوران متأخر يك نوع بىمهرى نسبت به آن احساس مىشود و عامل آن، عملكرد نارواى راويان اين تفسير است كه در آن تصرف نموده و گرچه اندك بر آن افزودهاند. اين تفسير از طريق عبدالله بن ثابت مقرى از پدرش ثابت بن يعقوب توزى از ابوصالح هذيل بن حبيب دندانى از مقاتل بن سليمان روايت شده است. [[سزگین، فؤاد|فؤاد سزگين]] مىگويد: «ابوصالح، در برخى موارد روايات ديگرى را بر متن تفسير مقاتل افزوده است». گاه شده اضافات بهگونهاى است كه گمان مىرود متن تفسير مقاتل است و حتى در آنجا كه صريحا به مقاتل نسبت داده مىشود، برخى از بزرگان - احيانا - ترديد دارند كه بهدرستى گفته مقاتل باشد؛ | «باآنكه اين تفسير در دوران ظهورش و از همان ابتدا مورد توجه بوده و نظر دانشمندان را به خود جلب نموده است و از همان دوران نخست، همگان از تفسير او بهره مىبردند، ولى در دوران متأخر يك نوع بىمهرى نسبت به آن احساس مىشود و عامل آن، عملكرد نارواى راويان اين تفسير است كه در آن تصرف نموده و گرچه اندك بر آن افزودهاند. اين تفسير از طريق عبدالله بن ثابت مقرى از پدرش ثابت بن يعقوب توزى از ابوصالح هذيل بن حبيب دندانى از مقاتل بن سليمان روايت شده است. [[سزگین، فؤاد|فؤاد سزگين]] مىگويد: «ابوصالح، در برخى موارد روايات ديگرى را بر متن تفسير مقاتل افزوده است». گاه شده اضافات بهگونهاى است كه گمان مىرود متن تفسير مقاتل است و حتى در آنجا كه صريحا به مقاتل نسبت داده مىشود، برخى از بزرگان - احيانا - ترديد دارند كه بهدرستى گفته مقاتل باشد؛ مثلاًدرباره حلّ رموز حروف مقطعه اوايل سور در اين تفسير، به حساب جمل (ابجدى) روى آورده، ولى [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]] اين مطلب را با عنوان «قال بعضهم» مطرح مىكند و مىگويد: «خوش نداشتم قائل آن را نام ببرم؛ زيرا ناقل از وى، از كسانى نيست كه مورد اعتماد باشد»... مواردى در اين تفسير به چشم مىخورد كه انتساب آنها به مقاتل مشكوك است و شايد از تصرفات راويان تفسير باشد؛ مانند تفسير آيه ''' «و إذ قلنا للملائكة» '''، به «الذين خلقوا من مارج من نار السموم» و اين جاى شگفتى دارد كه چگونگى آفرينش فرشتگان را از شعله آتش سوزنده پنداشته است؛ درصورتىكه خداوند، آفرينش جنّ را چنين وصف كرده، نه ملايك را... در اينگونه موارد، احتمال مدسوس بودن مىرود كه با دست راوى نخست يا ديگران بر تفسير مقاتل افزوده شده است. دليل بر آن، آنكه هيچيك از مفسرانى كه بنا بر استيعاب داشتهاند، چنين مطالبى را نه از مقاتل و نه از تفسير وى نقل نكردهاند. | ||
آرى، همان بلايى كه بر تفسير على بن ابراهيم قمى آمده و به دست راوى آن، دگرگونى در آن رخ داده، عينا بر تفسير مقاتل نيز آمده و دچار دگرگونى و احيانا بىاعتبارى گرديده است، ولى در مجموع-با قطع نظر از موارد مشكوك يا مدسوس، تفسير شيوا و ارزشمندى است و يكى از كهنترين و سرشارترين ذخاير ميراث فرهنگى اسلامى است. گوهرهاى ناب آن براى فرهيختگان بهخوبى تابناك و تشخيص آن از ناروا براى اهل تحقيق بهآسانى ميسور است. بدين ترتيب اين تفسير، امروزه براى پژوهندگان مسائل قرآنى و تفسير، غنيمتى ارزنده است». | آرى، همان بلايى كه بر تفسير على بن ابراهيم قمى آمده و به دست راوى آن، دگرگونى در آن رخ داده، عينا بر تفسير مقاتل نيز آمده و دچار دگرگونى و احيانا بىاعتبارى گرديده است، ولى در مجموع-با قطع نظر از موارد مشكوك يا مدسوس، تفسير شيوا و ارزشمندى است و يكى از كهنترين و سرشارترين ذخاير ميراث فرهنگى اسلامى است. گوهرهاى ناب آن براى فرهيختگان بهخوبى تابناك و تشخيص آن از ناروا براى اهل تحقيق بهآسانى ميسور است. بدين ترتيب اين تفسير، امروزه براى پژوهندگان مسائل قرآنى و تفسير، غنيمتى ارزنده است». | ||
خط ۷۴: | خط ۷۴: | ||
قرائت لفظى: نخستين وظيفهاى كه مقاتل در قرائت قرآن (تبيين قرآن) بر عهده مىگيرد، توضيح لفظى يا كلمه به كلمه واژگان قرآنى است. مقاتل با اين كار در حقيقت ترجمهاى از قرآن به يك زبان عربى دوم، كه البته آسانتر است، به دست مىدهد. اين ترجمه احتمالا براى مردمان غير عرب، بهويژه ايرانيان فراهم آمده است». در اين بخش، مقاتل قواعدى را در بيان الفاظ ارائه مىدهد. دكتر شحاته در جلد 5، ص58، تعدادى از آنها را برمىشمرد و معتقد است به 248 مورد مىرسند، از آن جملهاند در جلد 1، ص96، ذيل آيه 30 سوره بقره در معناى ''' «بحمد ربهم» '''؛ يعنى «بأمر ربهم» و ص458 ذيل آيه 10 سوره مائده ''' «الجحيم» '''؛ يعنى «ما عظم من النار». ايشان معتقدند احاطه مقاتل بر اين كليات، تفسير او را از ديگران در جنبه قرآن به قرآن ممتاز نموده است. | قرائت لفظى: نخستين وظيفهاى كه مقاتل در قرائت قرآن (تبيين قرآن) بر عهده مىگيرد، توضيح لفظى يا كلمه به كلمه واژگان قرآنى است. مقاتل با اين كار در حقيقت ترجمهاى از قرآن به يك زبان عربى دوم، كه البته آسانتر است، به دست مىدهد. اين ترجمه احتمالا براى مردمان غير عرب، بهويژه ايرانيان فراهم آمده است». در اين بخش، مقاتل قواعدى را در بيان الفاظ ارائه مىدهد. دكتر شحاته در جلد 5، ص58، تعدادى از آنها را برمىشمرد و معتقد است به 248 مورد مىرسند، از آن جملهاند در جلد 1، ص96، ذيل آيه 30 سوره بقره در معناى ''' «بحمد ربهم» '''؛ يعنى «بأمر ربهم» و ص458 ذيل آيه 10 سوره مائده ''' «الجحيم» '''؛ يعنى «ما عظم من النار». ايشان معتقدند احاطه مقاتل بر اين كليات، تفسير او را از ديگران در جنبه قرآن به قرآن ممتاز نموده است. | ||
پل نويا مىنويسد: «در تفسير مقاتل، قرائت (تبيين كلمات) با توجه به سياق كلام كه معنى كلمه را براى مقاتل روشن مىكند، صورت مىگيرد و اين معنا در ترجمه بازگردانده مىشود. مقاتل برخلاف [[ابنعباس، عبدالله بن عباس|ابن عباس]] هيچگاه از بستر كلام قرآن خارج نمىشود، تا كلمهاى را | پل نويا مىنويسد: «در تفسير مقاتل، قرائت (تبيين كلمات) با توجه به سياق كلام كه معنى كلمه را براى مقاتل روشن مىكند، صورت مىگيرد و اين معنا در ترجمه بازگردانده مىشود. مقاتل برخلاف [[ابنعباس، عبدالله بن عباس|ابن عباس]] هيچگاه از بستر كلام قرآن خارج نمىشود، تا كلمهاى را مثلاًبا توجه به استعمالات اعراب در اشعار ما قبل اسلام توضيح دهد، بلكه بيشتر براى روشن كردن معنى كلمه از سياق كلام قرآنى مدد مىگيرد. | ||
البته مقاتل از اين معنا غافل نمىماند كه كلماتى را كه منشأ عربى ندارند يا مأخوذ از يك لهجه غير قريشىاند، مشخص كند (در نظر مقاتل برخلاف مفسران بعدى قبول وجود كلمات غير عربى در قرآن مشكلى ايجاد نمىكند)، ولى او هيچگاه از خود متن قرآن منفك نمىشود و به يمن همين روش تحليل لفظى است كه ترجمهاش بسيار قابل انعطاف از كار درمىآيد و همه تفاوتهاى ظريف معنايى را كه يك كلمه در سياقهاى مختلف كلام به خود مىگيرد، منعكس مىكند؛ بنابراين، ترجمه مقاتل خود را تا سطح يك تفسير حقيقى ارتقا مىدهد. براى نمونه به ترجمه احسان توجه كنيد: در آيه 90، سوره نحل: ''' «إن الله يأمر بالعدل و الإحسان» '''، مقاتل، عدل را به «توحيد» و احسان را به «بخشايش ديگران» ترجمه مىكند و در سوره الرحمن، آيه 60: ''' «هل جزاء الإحسان إلاّ الإحسان» '''، اين چنين ترجمه مىكند: «آيا پاداش اهل «توحيد» در آن جهان چيزى جز بهشت است». هيچيك از اين ترجمهها لفظى نيست، ولى مقاتل غالبا از قرائت لفظى فراتر مىرود و در ترجمه، بار معنايى نمادينى را كه يك واژه در سياق كلام بر دوش دارد، مطمح نظر قرار مىدهد. اگر «احسان» به معناى «عفو» است، به سبب آن است كه عمل بخشايش در حقيقت نماد بزرگترين «احسانى» است كه مىتوان به ديگران كرد». | البته مقاتل از اين معنا غافل نمىماند كه كلماتى را كه منشأ عربى ندارند يا مأخوذ از يك لهجه غير قريشىاند، مشخص كند (در نظر مقاتل برخلاف مفسران بعدى قبول وجود كلمات غير عربى در قرآن مشكلى ايجاد نمىكند)، ولى او هيچگاه از خود متن قرآن منفك نمىشود و به يمن همين روش تحليل لفظى است كه ترجمهاش بسيار قابل انعطاف از كار درمىآيد و همه تفاوتهاى ظريف معنايى را كه يك كلمه در سياقهاى مختلف كلام به خود مىگيرد، منعكس مىكند؛ بنابراين، ترجمه مقاتل خود را تا سطح يك تفسير حقيقى ارتقا مىدهد. براى نمونه به ترجمه احسان توجه كنيد: در آيه 90، سوره نحل: ''' «إن الله يأمر بالعدل و الإحسان» '''، مقاتل، عدل را به «توحيد» و احسان را به «بخشايش ديگران» ترجمه مىكند و در سوره الرحمن، آيه 60: ''' «هل جزاء الإحسان إلاّ الإحسان» '''، اين چنين ترجمه مىكند: «آيا پاداش اهل «توحيد» در آن جهان چيزى جز بهشت است». هيچيك از اين ترجمهها لفظى نيست، ولى مقاتل غالبا از قرائت لفظى فراتر مىرود و در ترجمه، بار معنايى نمادينى را كه يك واژه در سياق كلام بر دوش دارد، مطمح نظر قرار مىدهد. اگر «احسان» به معناى «عفو» است، به سبب آن است كه عمل بخشايش در حقيقت نماد بزرگترين «احسانى» است كه مىتوان به ديگران كرد». |
ویرایش