۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '}} '''' به '}} '''') |
جز (جایگزینی متن - 'مثلا ' به 'مثلاً') |
||
خط ۱۵۶: | خط ۱۵۶: | ||
3-قدرت علمى: | 3-قدرت علمى: | ||
قدرت علمى و سعۀ اطلاع و احاطۀ فوق العادۀ مؤلف بزرگوار از سراسر مجلّدات اين كتاب به خوبى واضح و آشكار است؛ | قدرت علمى و سعۀ اطلاع و احاطۀ فوق العادۀ مؤلف بزرگوار از سراسر مجلّدات اين كتاب به خوبى واضح و آشكار است؛ مثلاًدر يك جا دلالت حديث ثقلين را بر مطلوب شيعه به 66 وجه بيان فرموده و در جاى ديگر تخطئۀ [[ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی|ابن جوزى]] نسبت به دلالت حديث بر مطلوب شيعه را به 165 نقض و تالى فاسد جواب داده و در ابطال ادعاى صاحب تحفه مبنى بر اين كه عترت به معناى أقارب است و لازمهاش واجب الاطاعه بودن همۀ نزدیک ان پيغمبر است نه أهل بيت فقط، 51 نقض و اعتراض بر او وارد كرده است. | ||
همچنين ايشان در هر مطلب و مبحث كه وارد مىشود، كليۀ جهات و جوانب قابل بحث آن را مدّ نظر قرار داده و حق تحقيق و تتبع را نسبت به موضوع مورد بحث به منتهى درجه اداء مىفرمايد و مطالعه كننده را براى هر گونه تحقيقى پيرامون موضوعاتى كه در اين كتاب مطرح شده، از مراجعه به كتب و مصادر ديگر بىنياز مىكند، خصوصا در مورد تراجم رجال حديث كه شرح حال آنان را نوعا از تمامى كتب تراجم و مواضعى كه مورد استفاده واقع مىشود، به عين الفاظ نقل فرموده است. | همچنين ايشان در هر مطلب و مبحث كه وارد مىشود، كليۀ جهات و جوانب قابل بحث آن را مدّ نظر قرار داده و حق تحقيق و تتبع را نسبت به موضوع مورد بحث به منتهى درجه اداء مىفرمايد و مطالعه كننده را براى هر گونه تحقيقى پيرامون موضوعاتى كه در اين كتاب مطرح شده، از مراجعه به كتب و مصادر ديگر بىنياز مىكند، خصوصا در مورد تراجم رجال حديث كه شرح حال آنان را نوعا از تمامى كتب تراجم و مواضعى كه مورد استفاده واقع مىشود، به عين الفاظ نقل فرموده است. | ||
خط ۱۶۸: | خط ۱۶۸: | ||
13 الف: از قواعد بحث آنست كه شخص كلام طرف مقابل خود را دربارۀ مسئله مورد نظر بدون كم و زياد و با دقت و أمانت نقل و تقرير كند، سپس محل اشكال را مشخص كرده و به جواب نقضى يا حلّى آن بپردازد. در اين صورت است كه ناظر با شنيدن ادلّۀ دو طرف مىتواند، به قضاوت پرداخته و نظر صحيح يا أحسن را انتخاب نمايد. | 13 الف: از قواعد بحث آنست كه شخص كلام طرف مقابل خود را دربارۀ مسئله مورد نظر بدون كم و زياد و با دقت و أمانت نقل و تقرير كند، سپس محل اشكال را مشخص كرده و به جواب نقضى يا حلّى آن بپردازد. در اين صورت است كه ناظر با شنيدن ادلّۀ دو طرف مىتواند، به قضاوت پرداخته و نظر صحيح يا أحسن را انتخاب نمايد. | ||
مرحوم مير حامد حسين، در عبقات پس از خطبۀ كتاب عين عبارت دهلوى (صاحب تحفه) را بدون كم و كاست نقل مىكند و حتى هر آنچه را كه او در حاشيۀ كتابش از خود يا غير نقل كرده، متعرض مىشود و سپس به جواب آن مىپردازد. امّا در مقابل دهلوى اين قاعده را رعايت نمىكند؛ | مرحوم مير حامد حسين، در عبقات پس از خطبۀ كتاب عين عبارت دهلوى (صاحب تحفه) را بدون كم و كاست نقل مىكند و حتى هر آنچه را كه او در حاشيۀ كتابش از خود يا غير نقل كرده، متعرض مىشود و سپس به جواب آن مىپردازد. امّا در مقابل دهلوى اين قاعده را رعايت نمىكند؛ مثلاًپس از نقل حديث ثقلين مىگويد: «و اين حديث هم به دستور أحاديث سابقه با مدّعى مساس ندارد»؛ امّا به استدلال شيعه دربارۀ اين حديث اشارهاى نمىكند و يا اين كه پس از نقل حديث نور مىگويد: «... و بعد اللتيا و التى دلالت بر مدعا ندارد»؛ امّا دليل شيعه را براى اين مدّعاى خود مطرح نمىكند. | ||
ب: از ديگر قواعد بحث آنست كه به چيزى احتجاج كند كه طرف مقابلش آن را حجت بداند، نه آن چيزى كه در نزد خودش حجت است و به آن اعتماد دارد. | ب: از ديگر قواعد بحث آنست كه به چيزى احتجاج كند كه طرف مقابلش آن را حجت بداند، نه آن چيزى كه در نزد خودش حجت است و به آن اعتماد دارد. | ||
خط ۱۹۰: | خط ۱۹۰: | ||
14 ج: تحقيق كامل: | 14 ج: تحقيق كامل: | ||
مرحوم ميرحامد حسين در هر موضوعى كه مورد بحث قرار داده، تمام اقوالى را كه دربارۀ آن موضوع مطرح شده، نقل مىكند و به آن پاسخ مىدهد، حتى اقوالى را كه ممكن است در اين موضع گفته شود، مطرح مىكند. لذا زمانى كه در ردّ قول دهلوى وارد بحث مىشود، كلام افراد ديگرى چون نصرالله كابلى و [[ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی|ابن حجر]] و طبرى و... را نيز نقل كرده و به پاسخ دادن مىپردازد؛ | مرحوم ميرحامد حسين در هر موضوعى كه مورد بحث قرار داده، تمام اقوالى را كه دربارۀ آن موضوع مطرح شده، نقل مىكند و به آن پاسخ مىدهد، حتى اقوالى را كه ممكن است در اين موضع گفته شود، مطرح مىكند. لذا زمانى كه در ردّ قول دهلوى وارد بحث مىشود، كلام افراد ديگرى چون نصرالله كابلى و [[ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی|ابن حجر]] و طبرى و... را نيز نقل كرده و به پاسخ دادن مىپردازد؛ مثلاًزمانى كه دهلوى حديث سفينه را مطرح كرده و دلالت آن بر امامت على(ع) را انكار مىكند؛ امّا متعرض سند آن نمىشود صاحب عبقات ابتدا 92 نفر از كسانى كه اين حديث را نقل كردهاند، نام مىبرد (چون از نظر ايشان بحث از سند مقدّم بر بحث از دلالت است) و علّت مطرح كردن نام اين افراد آنست كه [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيميه]] اين حديث را بىسند دانسته و منكر سند - حتى ضعيف - براى آن مىشود و سپس نام كتب معتبرى كه اين حديث در آنها نقل شده را ذكر مىكند. | ||
د: ريشهيابى بحث: | د: ريشهيابى بحث: | ||
خط ۲۰۰: | خط ۲۰۰: | ||
2-ايشان در ريشهيابى اقوال به اين نتيجه مىرسد كه بعضى از اقوال يا نسبتهايى كه به بعضى افراد داده شده، حقيقت ندارد. | 2-ايشان در ريشهيابى اقوال به اين نتيجه مىرسد كه بعضى از اقوال يا نسبتهايى كه به بعضى افراد داده شده، حقيقت ندارد. | ||
مثلاًزمانى كه دربارۀ حديث طير از قول [[شعرانی، ابوالحسن|شعرانى]] در يواقيت مطرح مىشود كه ابنجوزى آن را در شمار احاديث موضوعه آورده مىگويد: «... اولا ادعاى ذكر ابن الجوزى اين حديث را در موضوعات از اقبح افتراآت و اسمج اختلاقات و اوضح كذبات و افضح خزعبلاتست و قطع نظر از آن كه از تفحص و تتبع تام كتاب «الموضوعات» ابن الجوزى كه نسخۀ عتيقه آن بحمد الله الغافر پيش قاصر موجودست، هرگز اثرى از اين حديث پيدا نمىشود، سابقا دريافتى كه حافظ علاى تصريح نموده باين معنى كه ابوالفرج؛ يعنى ابن الجوزى اين حديث را در كتاب الموضوعات ذكر نكرده، و [[ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی|ابن حجر]] نيز صراحة افاده فرموده كه ابن الجوزى در موضوعات خود آن را ذكر ننموده، پس اگر [[شعرانی، ابوالحسن|شعرانى]] اصل كتاب الموضوعات را نديده و بر تصريح حافظ علاى هم مطلع نگرديده بود، كاش بر افادۀ [[ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی|ابن حجر]] كه در لواقح الانوار نهايت مدحتسرايى او نموده، مطلع مىگرديد و خوفا من الخزى و الخسران گرد اين كذب و بهتان نمىگرديد و...». | |||
15 3-صاحب عبقات با اين شيوۀ خود تحريفات و تصرفاتى كه در بعضى اقوال و انتسابها روى داده را كشف كرده است. | 15 3-صاحب عبقات با اين شيوۀ خود تحريفات و تصرفاتى كه در بعضى اقوال و انتسابها روى داده را كشف كرده است. | ||
مثلاًدربارۀ حديث نور دهلوى مىگويد: «اين حديث به اجماع اهل سنت موضوع است و در اسناد آن... در اين زمينه به كلام ابن روزبهان كه معمولا مستند نصرالله كابلى است كه دهلوى هم از كابلى مطالب خود را أخذ مىكند، مراجعه مىكنيم. وى در اين باره مىگويد: «[[ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی|ابن جوزى]] اين حديث را در كتاب موضوعات آورده و نقل به معنا كرده است. و اين حديث موضوع بوده و در اسناد آن...» سپس كابلى مىگويد: «و اين حديث باطل است چون به اجماع أهل خبر وضعى است و در اسناد آن...». | |||
پس اجماع اهل خبر را در اينجا كابلى اضافه مىكند؛ امّا اين كه [[ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی|ابن جوزى]] آن را در كتاب موضوعات خود نقل كرده، مربوط به حديث ديگرى غير از حديث نور است[... قال رسول اللّه «ص»: خلقت أنا و هارون بن عمران و يحيى بن زكريا و على بن أبى طالب من طينة واحدة]. | پس اجماع اهل خبر را در اينجا كابلى اضافه مىكند؛ امّا اين كه [[ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی|ابن جوزى]] آن را در كتاب موضوعات خود نقل كرده، مربوط به حديث ديگرى غير از حديث نور است[... قال رسول اللّه «ص»: خلقت أنا و هارون بن عمران و يحيى بن زكريا و على بن أبى طالب من طينة واحدة]. | ||
خط ۲۱۲: | خط ۲۱۲: | ||
ايشان در موارد متعدد، به رعايت نكردن قواعد بحث توسط دهلوى و آنچه كه وى خود را ملتزم به آن دانسته، اشاره مىكند. | ايشان در موارد متعدد، به رعايت نكردن قواعد بحث توسط دهلوى و آنچه كه وى خود را ملتزم به آن دانسته، اشاره مىكند. | ||
مثلاًدهلوى خود را به اين مطالب ملتزم دانسته است: | |||
# در نزد اهل سنت قاعده آنست كه هر كتاب حديثى كه صاحب آن خود را ملتزم به نقل خصوص أخبار صحيح نداند، احاديث آن قابل احتجاج نيست. | # در نزد اهل سنت قاعده آنست كه هر كتاب حديثى كه صاحب آن خود را ملتزم به نقل خصوص أخبار صحيح نداند، احاديث آن قابل احتجاج نيست. | ||
خط ۲۳۳: | خط ۲۳۳: | ||
ايشان در موارد متعدّد استدلال مخالفين را با موارد مشابه - كه خود آنها نسبت به آن اذعان دارند - نقض مىكند. | ايشان در موارد متعدّد استدلال مخالفين را با موارد مشابه - كه خود آنها نسبت به آن اذعان دارند - نقض مىكند. | ||
مثلاًزمانى كه دهلوى در جواب حديث غدير مىگويد: «اگر نظر پيامبر(ص) بيان كردن مسئله امامت و خلافت بود آن را با لفظ صريح مىگفت تا در آن اختلافى نباشد» صاحب عبقات آن را با حديث «الأئمة من بعدى اثنا عشر» كه مورد قبول محدثين اهل سنت است، نقض مىكند. | |||
همچنين در جواب بعض استدلالات آنان به معارض آنها از كتب و اقوال خودشان استدلال مىكند. | همچنين در جواب بعض استدلالات آنان به معارض آنها از كتب و اقوال خودشان استدلال مىكند. |
ویرایش