۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '}} '''' به '}} '''') |
جز (جایگزینی متن - 'مثلا ' به 'مثلاً') |
||
خط ۸۱: | خط ۸۱: | ||
#عارف شاهآبادى در مورد اذن خدا در خوارق عادات كه دو قسم ذاتى قديم و عرضى حادث دارد، فرموده است: «اذن ذاتى قديم، اذن خدا، به عين ثابته احمدى براى احاطه به جميع اعيان است و العرض غير ذلك». [[خمینی، سید روحالله|حضرت امام]] مىفرمايند: مراد اين نيست، سپس با نقل سخن شيخ اكبر (و القابل من فيضه الاقدس)، مىافزايند كه چون قابليت به فيض اقدس در نشئه علميه است، پس اذن در اين نشئه، اذن ذاتى قديمى و به تبع، تجلى ذاتى قديم است و وجود مفاض به فيض مقدس بر اعيان در نشئه عينيه، عارضى حادث است و اذن در آن نيز عرض حادث است....<ref>تعليقات على شرح فصوص الحكم و مصباح الانس، ص182 - 183</ref> | #عارف شاهآبادى در مورد اذن خدا در خوارق عادات كه دو قسم ذاتى قديم و عرضى حادث دارد، فرموده است: «اذن ذاتى قديم، اذن خدا، به عين ثابته احمدى براى احاطه به جميع اعيان است و العرض غير ذلك». [[خمینی، سید روحالله|حضرت امام]] مىفرمايند: مراد اين نيست، سپس با نقل سخن شيخ اكبر (و القابل من فيضه الاقدس)، مىافزايند كه چون قابليت به فيض اقدس در نشئه علميه است، پس اذن در اين نشئه، اذن ذاتى قديمى و به تبع، تجلى ذاتى قديم است و وجود مفاض به فيض مقدس بر اعيان در نشئه عينيه، عارضى حادث است و اذن در آن نيز عرض حادث است....<ref>تعليقات على شرح فصوص الحكم و مصباح الانس، ص182 - 183</ref> | ||
#[[امام خمينى(ره)|امام خمينى]] با ذكر سخن استادشان (كلامى كه عين ذات است و كلام نفسى است، عبارت است از خبر دادن او از غيب احديتش...)، مىفرمايند: اين مسلك حكيم است و ذوق عارف جز اين مىباشد و كلمات قوليه نيز تجلى ذات به اسم متكلم است....<ref>همان، ص184 - 185</ref> | #[[امام خمينى(ره)|امام خمينى]] با ذكر سخن استادشان (كلامى كه عين ذات است و كلام نفسى است، عبارت است از خبر دادن او از غيب احديتش...)، مىفرمايند: اين مسلك حكيم است و ذوق عارف جز اين مىباشد و كلمات قوليه نيز تجلى ذات به اسم متكلم است....<ref>همان، ص184 - 185</ref> | ||
#شارح به تبع [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]]، در مسئله طى الارض و كيفيت آن؛ | #شارح به تبع [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]]، در مسئله طى الارض و كيفيت آن؛ مثلاًحصول عرش بلقيس از سبا نزد سليمان(ع)، قايل به ايجاد و اعدام شده است، ولى امام، قايل به صحت انتقال از مسافات بعيد و عدم تقييد قدرت الهى هستند، چون نور كه در يك ثانيه، شصت هزار فرسخ راه مىپيمايد و اين در عالم ماده است كه قابل قياس با قواى روحانى نيست و اين معيارى براى آن عالم معنوى است....<ref>همان، ص193</ref> | ||
#[[خمینی، سید روحالله|حضرت امام]] با بيانى عرفانى سخن شارح را در عدم نص نبى(ص) بر خلافت، نقد فرموده و اظهار منصب الهى خلافت به تنصيص را از اعظم فرايض بر رسولالله(ص) مىدانند، چرا كه خلافت ظاهره، تحت اسماء كونيه است و از خلق، مخفى و اظهار آن به علم الهى لازم است....<ref>همان، ص197 و 198</ref> | #[[خمینی، سید روحالله|حضرت امام]] با بيانى عرفانى سخن شارح را در عدم نص نبى(ص) بر خلافت، نقد فرموده و اظهار منصب الهى خلافت به تنصيص را از اعظم فرايض بر رسولالله(ص) مىدانند، چرا كه خلافت ظاهره، تحت اسماء كونيه است و از خلق، مخفى و اظهار آن به علم الهى لازم است....<ref>همان، ص197 و 198</ref> | ||
#شارح، حضرت اسمائيه را مقام جمع مطلق دانسته است و امام اين را كه مقام واحديت است، مقام كثرت اسمائى مىدانند كه در آن بين اسماء، نسبت محاط و محيطى و حاكم و محكومى جارى است، اما در مقام احديت مطلق چنين نيست....<ref>همان، ص202 - 203</ref> | #شارح، حضرت اسمائيه را مقام جمع مطلق دانسته است و امام اين را كه مقام واحديت است، مقام كثرت اسمائى مىدانند كه در آن بين اسماء، نسبت محاط و محيطى و حاكم و محكومى جارى است، اما در مقام احديت مطلق چنين نيست....<ref>همان، ص202 - 203</ref> |
ویرایش