۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '}} '''' به '}} '''') |
جز (جایگزینی متن - 'مثلا ' به 'مثلاً') |
||
خط ۴۶: | خط ۴۶: | ||
«قوله: (فهذا مختصر مشتمل على أنواع من العلوم المهمّة)؛ منظورش از علوم مهمه در جمله: «این اثر مختصری است که انواع علوم مهمه را در بر دارد»، علومی است که درباره اصول دین باشند. این علوم در دین مهم هستند؛ زیرا یادگیری آنها از اسباب سعادت ابدی و خلود در بهشت و نجات از عذاب است»<ref>ر.ک: همان، ص42</ref>. | «قوله: (فهذا مختصر مشتمل على أنواع من العلوم المهمّة)؛ منظورش از علوم مهمه در جمله: «این اثر مختصری است که انواع علوم مهمه را در بر دارد»، علومی است که درباره اصول دین باشند. این علوم در دین مهم هستند؛ زیرا یادگیری آنها از اسباب سعادت ابدی و خلود در بهشت و نجات از عذاب است»<ref>ر.ک: همان، ص42</ref>. | ||
او سپس عبارت «فأوّلها: علم أصول الدّين»، در خطبه [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازی]] را شرح میدهد؛ علم اصول دین به این جهت اول این علوم به حساب میآید که شناختش، شرط در شناخت سایر علوم است و شرط، بالذات باید مقدم بر مشروط باشد؛ بهعلاوه، این علم، اشرف علوم است؛ زیرا شرف العلم بشرف معلومه و از آنجایی که اجلّ از الله تعالی و صفات او وجود ندارد، علم به او و صفاتش از اجل و اشرف علوم خواهد بود... این علم را «اصول دین» نامیدهاند؛ زیرا اسلام بر آن بنا شده و دین هم نزد خداوند، اسلام است؛ '''إن الدين عند الله الإسلام'''... به آن «علم کلام» نیز گفتهاند و در توجیه آن وجوهی ذکر شده است؛ از جمله اینکه متکلمان، این علم را تبویب کرده و هر بابی را با عنوان: باب الكلام في... معنون نمودهاند؛ | او سپس عبارت «فأوّلها: علم أصول الدّين»، در خطبه [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازی]] را شرح میدهد؛ علم اصول دین به این جهت اول این علوم به حساب میآید که شناختش، شرط در شناخت سایر علوم است و شرط، بالذات باید مقدم بر مشروط باشد؛ بهعلاوه، این علم، اشرف علوم است؛ زیرا شرف العلم بشرف معلومه و از آنجایی که اجلّ از الله تعالی و صفات او وجود ندارد، علم به او و صفاتش از اجل و اشرف علوم خواهد بود... این علم را «اصول دین» نامیدهاند؛ زیرا اسلام بر آن بنا شده و دین هم نزد خداوند، اسلام است؛ '''إن الدين عند الله الإسلام'''... به آن «علم کلام» نیز گفتهاند و در توجیه آن وجوهی ذکر شده است؛ از جمله اینکه متکلمان، این علم را تبویب کرده و هر بابی را با عنوان: باب الكلام في... معنون نمودهاند؛ مثلاًگفتهاند: باب القول أو الكلام في إثبات العلم بحدوث العالم، باب الكلام في إثبات العلم بوجود الصانع، باب الكلام في ما يجب للّه تعالى من الصفات النفسية و المعنوية... برخی نیز در توجیه نامگذاری آن به علم کلام گفتهاند: ازآنرو که هرگاه کسی از «ظاهریه» درباره مسائل این علم میپرسید، آنان با عبارت «هذا ما نهينا عن الكلام فيه»، به او پاسخ میدادند، این عبارت شیوع پیدا کرد و این علم را «علم کلام» نامیدند. برخی دیگر نیز در توجیه این نامگذاری گفتهاند: شرف آدمی بر سایر حیوانات به قوه ناطقه فکریه اوست و هرکه دارای این قوه باشد، در انواع خلقت، اشرف است. از آنجایی که شناخت این علم از سختترین و دقیقترین کارهاست و تمییز میان حق و باطل در عقد و صدق و کذب در قول، با این علم حاصل میگردد، آموختن آن از بزرگترین اسباب ظاهرکننده این قوه است؛ ازاینرو از باب اطلاق اسم سبب بر مسبب، آن را علم کلام نامیدهاند<ref>ر.ک: همان، ص42-43</ref>. | ||
نویسنده، در ادامه مقدمه بحثش، درباره حقیقت، غایت و فایده علم کلام توضیح میدهد<ref>ر.ک: همان، ص43-46</ref>. | نویسنده، در ادامه مقدمه بحثش، درباره حقیقت، غایت و فایده علم کلام توضیح میدهد<ref>ر.ک: همان، ص43-46</ref>. |
ویرایش