۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '}} '''' به '}} '''') |
جز (جایگزینی متن - 'كتابها' به 'کتابها') |
||
خط ۸۳: | خط ۸۳: | ||
وى به هوشيارى دريافت كه نويسندگان در باب وجوه و نظاير قرآنى، در علوم عربى و علوم قرآنى هم دستى دارند و لذا براى شناخت هر زمينهاى كه در آن شهرت دارند و ظهور نمودهاند، به زندگى و شرح احوال آنان از طريق شناخت روزگار، مكتبها و استادان آنها هم پرداخت؛ تمام تلاش وى اين بود كه منابع آن را از نوشتههاى خود آنها در وجوه و نظاير قرآنى نظم ببخشد و به خوبى دريافت كه شيوه پژوهش آنها دو نوع بيشتر نبوده است و تنها راه آن است كه به مسير واحدى جهت يابند؛ نه زبانشناسان در قواعد و شواهدشان از قرآن بىنياز هستند و نه قرآن پژوهان از اين نكته غافلند كه زبان عربى، زبان قرآن و ملاك معنادارى آن مىباشد و ملاك آن، نه در علم وجوه و نظاير است و نه در علم قراءات و تفسير و وقف و ابتدا، بلكه همه اينها ملاك اصول فقه، احكام و مقاصد آن است؛ مثل ملاك اعجاز بيانى آن. | وى به هوشيارى دريافت كه نويسندگان در باب وجوه و نظاير قرآنى، در علوم عربى و علوم قرآنى هم دستى دارند و لذا براى شناخت هر زمينهاى كه در آن شهرت دارند و ظهور نمودهاند، به زندگى و شرح احوال آنان از طريق شناخت روزگار، مكتبها و استادان آنها هم پرداخت؛ تمام تلاش وى اين بود كه منابع آن را از نوشتههاى خود آنها در وجوه و نظاير قرآنى نظم ببخشد و به خوبى دريافت كه شيوه پژوهش آنها دو نوع بيشتر نبوده است و تنها راه آن است كه به مسير واحدى جهت يابند؛ نه زبانشناسان در قواعد و شواهدشان از قرآن بىنياز هستند و نه قرآن پژوهان از اين نكته غافلند كه زبان عربى، زبان قرآن و ملاك معنادارى آن مىباشد و ملاك آن، نه در علم وجوه و نظاير است و نه در علم قراءات و تفسير و وقف و ابتدا، بلكه همه اينها ملاك اصول فقه، احكام و مقاصد آن است؛ مثل ملاك اعجاز بيانى آن. | ||
لذا تلاش كرد تا به مكتب زبانشناسان و قرآنپژوهان در اين زمينه مشترك بين آنها هم نظرى داشته باشد؛ با توجه به اصل مشترك بين آن دو براى وى مسجّل شد كه زبانشناسان، قرآن را به عنوان بزرگترين كتاب عربى و بيان معجزه آساى وى مورد بررسى قرار مىدهند و ممكن است وجوه و نظاير را در | لذا تلاش كرد تا به مكتب زبانشناسان و قرآنپژوهان در اين زمينه مشترك بين آنها هم نظرى داشته باشد؛ با توجه به اصل مشترك بين آن دو براى وى مسجّل شد كه زبانشناسان، قرآن را به عنوان بزرگترين كتاب عربى و بيان معجزه آساى وى مورد بررسى قرار مىدهند و ممكن است وجوه و نظاير را در کتابهاى إعراب قرآن يا زبان قرائتها يا بلاغت بررسى كنند، درحالىكه نوشتههاى علوم قرآنى، عنوان «الوجوه و النظاير» به خود گرفت؛ چه در نوشتههاى واژگان مفرد در وجوه و نظاير، مثل كتاب [[مقاتل بن سلیمان|مقاتل بن سليمان بلخى]] (ت 150 ه) و چه در الاشباه و الاضداد و مفردات، مثل «[[البرهان في علوم القرآن]]» از زركشى و «الاتقان في علوم القرآن» از سيوطى؛ بعد از آن، اين علم در کتابهاى جامع علوم قرآنى به عنوان فصلى وارد شد. | ||
اين پژوهش وى را به بررسى مكتب زبانشناسان غربى در چند معنايى كشاند كه نزد دانشمندان عرب به وجوه و نظاير مشهور است و اين كار وى را به ارتباط با مباحث زبانشناسى يارى نمود و براى وى روشن گشت كه چند معنايى به نظر معاصران همان است كه به نظر آنها به بافت شناخته مىشود؛ وى در افزودن آن به حوزه تطبيقى وجوه و نظاير ترديد به خود راه نداد تا جايى كه به خاطر توجّه و اهميّت به اين مطلب، بخش سوّم- بحث نظرى- را به آن اختصاص داد. مراجعه به مفهوم و كاركردها و شواهد و مثالهاى آن با توجه به ويژگى روش علماى عرب، از نظرش دور نماند. | اين پژوهش وى را به بررسى مكتب زبانشناسان غربى در چند معنايى كشاند كه نزد دانشمندان عرب به وجوه و نظاير مشهور است و اين كار وى را به ارتباط با مباحث زبانشناسى يارى نمود و براى وى روشن گشت كه چند معنايى به نظر معاصران همان است كه به نظر آنها به بافت شناخته مىشود؛ وى در افزودن آن به حوزه تطبيقى وجوه و نظاير ترديد به خود راه نداد تا جايى كه به خاطر توجّه و اهميّت به اين مطلب، بخش سوّم- بحث نظرى- را به آن اختصاص داد. مراجعه به مفهوم و كاركردها و شواهد و مثالهاى آن با توجه به ويژگى روش علماى عرب، از نظرش دور نماند. | ||
خط ۸۹: | خط ۸۹: | ||
روشى كه قرآن كريم به عنوان اصلى بر آن تكيه دارد و از مفهوم بافت و شواهد قرآنى آن و برداشت دانشمندان غربى كه از متن معجزهآساى ما دورند، خالى نيست. | روشى كه قرآن كريم به عنوان اصلى بر آن تكيه دارد و از مفهوم بافت و شواهد قرآنى آن و برداشت دانشمندان غربى كه از متن معجزهآساى ما دورند، خالى نيست. | ||
اين بررسى وى را به اين مطلب كشاند كه پديده چند معنايى در قرآن براى وجوه و نظاير، در نوشته برخى از دانشمندان ما هم آمده است؛ همچون «الاضداد» و «مشكل القرآن». وى در بررسى توجيه آنچه را كه در اضداد، مشكل يا متشابه يافتند در | اين بررسى وى را به اين مطلب كشاند كه پديده چند معنايى در قرآن براى وجوه و نظاير، در نوشته برخى از دانشمندان ما هم آمده است؛ همچون «الاضداد» و «مشكل القرآن». وى در بررسى توجيه آنچه را كه در اضداد، مشكل يا متشابه يافتند در کتابهاى اساسى زبانشناسان و مفسران و اقوال آنها در تأويل واژگان كوتاهى نورزيد. | ||
در بيان ارزشمند تاريخى نوشتهها در وجوه و نظاير و خاستگاه آنها نزد متأخران به فصلهايى از | در بيان ارزشمند تاريخى نوشتهها در وجوه و نظاير و خاستگاه آنها نزد متأخران به فصلهايى از کتابهاى قرآن پژوهان مثل «البرهان» زركشى در قرن هشتم و «الاتقان» [[سيوطى]] در قرن دهم هجرى، به اصل آن دو از پيامبر(ص) در باب تعدّد وجوه قرآن و به حديث على(ع) علاقه وافر نشان مىدهد. | ||
صبر و شكيبايى وى را به مطالعه منابع و استقراى آراى دانشمندان و تكيه بر دليل كشاند و به قرينه، با نياز به آنها، به ضرورت روشى تكيه نكرد؛ چنانكه «اشارههايى» را با اصطلاح مكتب زبانشناسى نوين پيگيرى كرد و شايد اگر اصطلاح دانشمندان عرب را در سبک و اسلوب برمىگرفت، به روش آنها در بررسیهاى زبانشناختى قرآن نزدیک تر بود. | صبر و شكيبايى وى را به مطالعه منابع و استقراى آراى دانشمندان و تكيه بر دليل كشاند و به قرينه، با نياز به آنها، به ضرورت روشى تكيه نكرد؛ چنانكه «اشارههايى» را با اصطلاح مكتب زبانشناسى نوين پيگيرى كرد و شايد اگر اصطلاح دانشمندان عرب را در سبک و اسلوب برمىگرفت، به روش آنها در بررسیهاى زبانشناختى قرآن نزدیک تر بود. | ||
خط ۱۱۳: | خط ۱۱۳: | ||
تاريخ نخستين نوشتهها در اين باره به قرن اول و دوم بازمىگردد و آنگاه در قرن چهارم و پنجم گسترش يافت و مطالب آن فراوان گشت و شيوههاى تأليف وضع بهترى به خود گرفت. سپس در قرنهاى اخير به صورت بخشهايى در دائرۀ المعارفهاى جامع علوم قرآنى به ما رسيد. | تاريخ نخستين نوشتهها در اين باره به قرن اول و دوم بازمىگردد و آنگاه در قرن چهارم و پنجم گسترش يافت و مطالب آن فراوان گشت و شيوههاى تأليف وضع بهترى به خود گرفت. سپس در قرنهاى اخير به صورت بخشهايى در دائرۀ المعارفهاى جامع علوم قرآنى به ما رسيد. | ||
اين | اين کتابها ما را با علم وجوه و نظاير آشنا گرداند؛ دانشى كه به ظهور لفظ واحد با معانى متعدّد در قرآن مىپردازد و از سياق اين گونه از واژگان، نمونههايى براى اين معانى متفاوت به نام وجوه واژه برگرفت و واژه در يكى از سياقها، نظيرى در سياقهاى ديگرى كه آن واژه آمده است، به شمار مىرود. | ||
چگونه رويكرد معنا و تعيين دلالت در هر موضع يا سياق تعيين مىگردد كه اين معنا- نه ديگر معانى- از وجوه احتمالى آن مىباشد؟ پاسخ اين پرسش را | چگونه رويكرد معنا و تعيين دلالت در هر موضع يا سياق تعيين مىگردد كه اين معنا- نه ديگر معانى- از وجوه احتمالى آن مىباشد؟ پاسخ اين پرسش را کتابهاى وجوه و نظاير ندادهاند؛ آن کتابها تنها به گردآورى واژگان و ذكر معانى گوناگون و سياقهاى آن بسنده كردهاند. | ||
امّا | امّا کتابهاى تفسيرى پر است از اختلافنظرهايى پيرامون توجيه بسيارى از اين واژگان متعدّد المعنى. | ||
در اوقات بسيارى، «اشارههاى سياقى كلام و دلايل آن» نقش زيادى در توجيه نمودن انديشه مفسّر داشت كه بيان صريحى از آن دارد و يا به آن اشاره مىكند؛ امّا تأثير آن در نهايت روشن و واضح است. زبانشناسان اين نوع از واژگان زبان را مشترك لفظى مىنامند؛ چون لفظ، ميان چند معنا مشترك است و گاهى بين آنها رابطه معنايى روشنى هست و گاهى نيست. | در اوقات بسيارى، «اشارههاى سياقى كلام و دلايل آن» نقش زيادى در توجيه نمودن انديشه مفسّر داشت كه بيان صريحى از آن دارد و يا به آن اشاره مىكند؛ امّا تأثير آن در نهايت روشن و واضح است. زبانشناسان اين نوع از واژگان زبان را مشترك لفظى مىنامند؛ چون لفظ، ميان چند معنا مشترك است و گاهى بين آنها رابطه معنايى روشنى هست و گاهى نيست. | ||
خط ۱۲۳: | خط ۱۲۳: | ||
هر آنچه كه به دلالتهاى اين واژگان استدلال مىشود، شيوه استعمال عرب در آن موارد است. واژگان وجوه قرآنى- چنانكه از خلال اين كار روشن خواهد شد- همان واژگان «مشترك» نيستند، امّا گاهى چنين مىباشند. | هر آنچه كه به دلالتهاى اين واژگان استدلال مىشود، شيوه استعمال عرب در آن موارد است. واژگان وجوه قرآنى- چنانكه از خلال اين كار روشن خواهد شد- همان واژگان «مشترك» نيستند، امّا گاهى چنين مىباشند. | ||
در بسيارى از اوقات، علّت بيان تعدّد دلالتها، همان كاربرد قرآنى است كه آنها را در بافتهاى فكرى و اجتماعى- كه با آنچه درگذشته بود، متفاوت است- قرار مىدهد و لذا صبغه جديدى را با خود مىآورد كه حوزههاى معانى را يا گسترش مىدهد يا محدود مىسازد و يا تغيير ايجاد مىكند و بدين ترتيب واژگان وجوه پديد مىآيد نه آنچه را كه زبانشناسان اشتراك لفظى مىنامند. اين واژگان معانى تازهاى را وارد مىسازند و تفسير و علوم اسلامى با بحثهاى متفاوتى كه دارند، نوشته مىشوند؛ اختلاف معانى، سرچشمه اشكال يا موضوع آن در بسيارى از مسائل | در بسيارى از اوقات، علّت بيان تعدّد دلالتها، همان كاربرد قرآنى است كه آنها را در بافتهاى فكرى و اجتماعى- كه با آنچه درگذشته بود، متفاوت است- قرار مىدهد و لذا صبغه جديدى را با خود مىآورد كه حوزههاى معانى را يا گسترش مىدهد يا محدود مىسازد و يا تغيير ايجاد مىكند و بدين ترتيب واژگان وجوه پديد مىآيد نه آنچه را كه زبانشناسان اشتراك لفظى مىنامند. اين واژگان معانى تازهاى را وارد مىسازند و تفسير و علوم اسلامى با بحثهاى متفاوتى كه دارند، نوشته مىشوند؛ اختلاف معانى، سرچشمه اشكال يا موضوع آن در بسيارى از مسائل کتابهايى كه به اين امور مىپردازند مىباشد؛ مانند: فقه، انواع قرائت و ديگر علوم عربى همچنين تعدد دلالت همان موضوع اشكال در بسيارى از مباحث زبانشناسى و نوشتههايى در اين باب مثل مباحث اشتراك لفظى، اضداد، ترادف و ديگر شاخههاى زبانشناسى بوده است. | ||
واژگان وجوه قرآنى- واژگان مشكل- به تدريج به متون زبانى راه يافت كه اين واژگان به طور يكسان با بار معنايىشان در بافت قرآنى و كاربرد عرب نخستين، عرضه شدهاند. | واژگان وجوه قرآنى- واژگان مشكل- به تدريج به متون زبانى راه يافت كه اين واژگان به طور يكسان با بار معنايىشان در بافت قرآنى و كاربرد عرب نخستين، عرضه شدهاند. | ||
خط ۱۵۱: | خط ۱۵۱: | ||
مبحث 1- چند معنايى در كتاب «الاضداد» [[ابنانباری، عبدالرحمن بن محمد|ابن انبارى]]: وى رابطه بين «واژگان مشترك» و «واژگان اضداد» را در مقدمهاش چنين شرح مىكند: «حروف (واژگان) اضداد همچون حروفى هستند كه بر معانى مختلف واقع مىشوند، هرچند كه متضاد نيستند». زبانشناسان عرب بهطور كلى آنهايى را كه بر معانى مختلف واقع مىشوند، مشترك لفظى مىشناسند چون لفظ آن «حرف واحد» (واژگان واحد) داراى اشتراك معنايى هستند. بنابراين حروف اضداد نوعى مشترك ميباشند. | مبحث 1- چند معنايى در كتاب «الاضداد» [[ابنانباری، عبدالرحمن بن محمد|ابن انبارى]]: وى رابطه بين «واژگان مشترك» و «واژگان اضداد» را در مقدمهاش چنين شرح مىكند: «حروف (واژگان) اضداد همچون حروفى هستند كه بر معانى مختلف واقع مىشوند، هرچند كه متضاد نيستند». زبانشناسان عرب بهطور كلى آنهايى را كه بر معانى مختلف واقع مىشوند، مشترك لفظى مىشناسند چون لفظ آن «حرف واحد» (واژگان واحد) داراى اشتراك معنايى هستند. بنابراين حروف اضداد نوعى مشترك ميباشند. | ||
2- نمونهاى از واژگان وجوه در | 2- نمونهاى از واژگان وجوه در کتابهاى الاضداد، بعد از بررسى مختصر روش [[ابنانباری، عبدالرحمن بن محمد|ابن انبارى]] در كتاب «الاضداد» و تلاش در تبيين مهمترين ویژگیهاى قابل توجّه در آن، در اين قسمت به بررسى بافتهاى تعدادى از واژگان برگزيده شامل كلمات 1- ظنّ، كه به معانى تهمت، دروغ، يقين و شك بكار رفته است. 2- رجاء 3- خوف، پرداخته تا به شناخت تأثير بافت در تعيين دلالت- مطابق آراى زبانشناسان و مفسّران پيشين-پرداخته شود؛ چنانكه نويسنده هم درپى پديدههاى زبانى است كه معناى زبانى در فهم مفسّران و فهم ما از آن نتيجه بخش مىباشد. | ||
در اين ميان تفاوت بين ديدگاه زبانشناسان و ديدگاه دانشمندان وجوه، بافتها و دلالتها و تفاوت ميان بررسى هر يك از آنها نيز تبيين مىشود. | در اين ميان تفاوت بين ديدگاه زبانشناسان و ديدگاه دانشمندان وجوه، بافتها و دلالتها و تفاوت ميان بررسى هر يك از آنها نيز تبيين مىشود. | ||
خط ۱۵۷: | خط ۱۵۷: | ||
فصل سوم: وجه مشكل قرآن | فصل سوم: وجه مشكل قرآن | ||
از جمله دانشهايى كه در همان آغاز در تمدّن اسلامى به وجود آمد، دانشى است به نام «مشكل القرآن». اين دانش در | از جمله دانشهايى كه در همان آغاز در تمدّن اسلامى به وجود آمد، دانشى است به نام «مشكل القرآن». اين دانش در کتابهايى كه به جمعآورى انواع علوم قرآنى پرداختهاند، نامهاى ديگرى هم دارد. زركشى در البرهان آن را «موهم الاختلاف» ناميده است و [[سيوطى]] در نوع چهل و هشتم «مشكل القرآن و موهم الاختلاف و التناقض». قديمىترين اثر در اين موضوع كتاب «الرّد على الملحدين في تشابه القرآن» از قطرب، زبانشناس معروف عرب مىباشد. درحالىكه نام «مشكل القرآن» شهرت يافت و كاربرد آن در نوشتههايى چون «تأويل مشكل القرآن» از [[ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم|ابن قتيبه]] و «الفوائد في مشكل القرآن» از عزّ بن عبدالسّلام (ت 66 ه) فراوان رواج يافت. | ||
حدّ مشترك ميان دو كلمه «متشابه» و «مشكل» همان اشتباه كردن است. سپس نوعى «انتقال» يا «انتقال معنايى» رخ داده است و بر هرچه كه مبهم يا موجب اشتباه مىشود به واسطه گسترش دلالت از أصل وضع آن، اطلاق مىگردد. | حدّ مشترك ميان دو كلمه «متشابه» و «مشكل» همان اشتباه كردن است. سپس نوعى «انتقال» يا «انتقال معنايى» رخ داده است و بر هرچه كه مبهم يا موجب اشتباه مىشود به واسطه گسترش دلالت از أصل وضع آن، اطلاق مىگردد. | ||
خط ۱۶۳: | خط ۱۶۳: | ||
اما مفاهيم «اختلاف» و «تعارض» و «تناقض» كه از اجزاى نامهاى متضادى است كه بر اين نوع اطلاق كردهاند، خاستگاه همه به نوعى خاص از مشكلاتى است كه اين دانش به بررسى آن مىپردازد؛ و گاهى به همين نام ناميده مىشود. شايد از قبيل اطلاق جزء بر كل باشد. | اما مفاهيم «اختلاف» و «تعارض» و «تناقض» كه از اجزاى نامهاى متضادى است كه بر اين نوع اطلاق كردهاند، خاستگاه همه به نوعى خاص از مشكلاتى است كه اين دانش به بررسى آن مىپردازد؛ و گاهى به همين نام ناميده مىشود. شايد از قبيل اطلاق جزء بر كل باشد. | ||
مبحث 1- مشكل زبانى در | مبحث 1- مشكل زبانى در کتابهاى مشكل القرآن با بررسى دو كتاب «تأويل مشكل القرآن» از [[ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم|ابن قتيبه]] و مشكل القرآن در بررسى زركشى | ||
2- بررسى برخى بافتهايى كه [[ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم|ابن قتيبه]] در كتابش به آن پرداخته است و إشكال در آنها ناشى از چند معنا بودن لفظ مىباشد؛ براى روشن شدن دو امر زير، از ميان آنچه كه در | 2- بررسى برخى بافتهايى كه [[ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم|ابن قتيبه]] در كتابش به آن پرداخته است و إشكال در آنها ناشى از چند معنا بودن لفظ مىباشد؛ براى روشن شدن دو امر زير، از ميان آنچه كه در کتابهاى وجوه آمده است، به بررسى واژگانى مىپردازيم: | ||
#چگونه واژگان وجوه، بخش زيادى از مسائل علوم قرآنى را نشان مىدهند؟ | #چگونه واژگان وجوه، بخش زيادى از مسائل علوم قرآنى را نشان مىدهند؟ | ||
خط ۱۸۸: | خط ۱۸۸: | ||
بعد از يك تجربه طولانى و رنج خواندن و نوشتن و دقّت و بازسازى و مراجعه مكرر و صبر پشتكارى نويسنده، اين بررسى تطبيقى به بررسیهاى فراوانى در ارتباط با زبان و علوم زبانى و متن قرآن و تفسير آن منجر شد كه خلاصه آن به شرح زير مىباشد: | بعد از يك تجربه طولانى و رنج خواندن و نوشتن و دقّت و بازسازى و مراجعه مكرر و صبر پشتكارى نويسنده، اين بررسى تطبيقى به بررسیهاى فراوانى در ارتباط با زبان و علوم زبانى و متن قرآن و تفسير آن منجر شد كه خلاصه آن به شرح زير مىباشد: | ||
#ارتباط بين علوم قرآنى و بررسى زبانى تنگاتنگ است كه از بررسى عميق إشكالات و نمونههايى كه از | #ارتباط بين علوم قرآنى و بررسى زبانى تنگاتنگ است كه از بررسى عميق إشكالات و نمونههايى كه از کتابهاى علوم قرآنى برگرفته شده و تقسيمبندى اشكال و بررسى در اصول و منابع آن آشكار مىگردد. | ||
#يكى از نمونههاى مهم در تأثير انديشه زبانى در علوم قرآن، علم وجوه و نظاير است. | #يكى از نمونههاى مهم در تأثير انديشه زبانى در علوم قرآن، علم وجوه و نظاير است. | ||
#يكى از مهمترين روشهاى تحليل دلالت الفاظ، بررسى بافت آنهاست؛ بلكه بافت گاهى خود تعيين كننده اصلى يا تنها عامل تعيين كننده معناست كه محقّق بدون توجه به آن در زبان به نتايج نادرستى خواهد رسيد. | #يكى از مهمترين روشهاى تحليل دلالت الفاظ، بررسى بافت آنهاست؛ بلكه بافت گاهى خود تعيين كننده اصلى يا تنها عامل تعيين كننده معناست كه محقّق بدون توجه به آن در زبان به نتايج نادرستى خواهد رسيد. |
ویرایش