پرش به محتوا

عنقا مغرب في ختم الأولياء و شمس المغرب: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '==گزارش محتوا== ' به '==گزارش محتوا== '
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - '==گزارش محتوا== ' به '==گزارش محتوا== ')
خط ۳۷: خط ۳۷:


==گزارش محتوا==
==گزارش محتوا==
مطالب مرجانه‌ى دوّم كه شامل 10 لؤلؤ است، به قرار زير مى‌باشد: 1 - انسان وقتى از حقيقت مجرّده خود منسخ شده، براى او حظّى پيدا شده و به علوم كلى تقريرى احاطه پيدا مى‌كند. صاحب اين مقام ديگر وجود و عدم، عابد و معبود، را مشاهده نمى‌كند و در اين مقام غير از علم مجرد و تحقيق قديم و مجرد چيز ديگرى وجود ندارد. 2 - در اين مقام بعضى از خواطر اوليه كه ملحق به ازل بودند، هيچ گونه اتّصافى به وجود و عدم پيدا نمى‌كنند. 3 - وقتى انسان در ذاتش در برزخ برازخ به مقام مجد شامخ و عزّ بازخ رسيد، در اين صورت به مقام ليله قدر رسيده و مسائلى از قبيل: تمييز اشياء، تفصيل بين اموات و احياء، اطّلاع بر اهل بلا و نعم، مشاهده اصحاب يمين و شمال بر وى منكشف مى‌گردد. 5 - در اين مقام تمامى اشياء به انسان نيازمند مى‌شوند؛ در حالى كه وى به چيزى نيازمند نمى‌شود. 6 - انسان وقتى در مقام مجاهده و عدم قرار است، عنصرش نارى است و زمانى كه درونش به سبب كشف ايمان تلطيف شده و از تأثير ارادات و سلطان هوا فانى مى‌شود، عنصر هوايى است و در مقام حق به اسماء بعد از اسرار و نزول از آسمان عنصرش مايى و زمانى كه سكوت است. در حالى كه متكلّم است و از علم تبرى كرد؛ در حالى كه معلّم است، در اين صورت عنصرش ترابى است. 7 - وقتى انسان علم پيدا كرد كه وجودش در قبال وجود وهّاب سراب است. پس بر اساس ارتقاء وجودى سراب، وى همان مثل مى‌شود. 8 - خداوند متعال وقتى قلب شخصى را وسعت مى‌دهد، براى او شهادت و غيب را مساوى قرار مى‌دهد، چون حق در همه‌ى اين‌ها بر اساس رحمتش بر بنده سريان دارد و در اين جا فرق بين نبى و ولى آشكار مى‌شود، چون نبى سريان دارد به سوى حق تعالى در حالى كه حق تعالى بر ولى سارى است. 9 - در اين مقام عالم شهادت تمام عوالم و مجتمع اسرار و مطالع انوار مى‌شود. 10 - وقتى عارف به مقام قطبيت مى‌رسد و بر اسرار و انوار اطلاع حاصل مى‌كند، در اين صورت است كه نور وى به اكوان تعلّق مى‌گيرد. [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] در بخش بعدى كتاب امامت را به طور مطلق اثبات مى‌كند به طورى كه هيچ گونه اختلافى در آن وجود نداشته باشد. سپس در قالب «النكتة الموخّرة» فصولى را ارائه مى‌دهد كه هر كدام از آن‌ها در مسأله امامت نقش بسزايى را ايفاء مى‌كند. محى‌الدين ملاك تمامى انبياء در تعيين ختم اولياء را بيان كرده و در پايان رساله تحت عنوان «افصاح الكتاب» به احوال و مشخصات حضرت مهدى(عجّ) اشاره كرده و به بيان آيات الهى درباره وى مى‌پردازد. وى همچنين لولويى را به آخر كتاب ملحق نموده و در آن به علائم ظهور مى‌پردازد كه حائز اهميت است.
مطالب مرجانه‌ى دوّم كه شامل 10 لؤلؤ است، به قرار زير مى‌باشد: 1 - انسان وقتى از حقيقت مجرّده خود منسخ شده، براى او حظّى پيدا شده و به علوم كلى تقريرى احاطه پيدا مى‌كند. صاحب اين مقام ديگر وجود و عدم، عابد و معبود، را مشاهده نمى‌كند و در اين مقام غير از علم مجرد و تحقيق قديم و مجرد چيز ديگرى وجود ندارد. 2 - در اين مقام بعضى از خواطر اوليه كه ملحق به ازل بودند، هيچ گونه اتّصافى به وجود و عدم پيدا نمى‌كنند. 3 - وقتى انسان در ذاتش در برزخ برازخ به مقام مجد شامخ و عزّ بازخ رسيد، در اين صورت به مقام ليله قدر رسيده و مسائلى از قبيل: تمييز اشياء، تفصيل بين اموات و احياء، اطّلاع بر اهل بلا و نعم، مشاهده اصحاب يمين و شمال بر وى منكشف مى‌گردد. 5 - در اين مقام تمامى اشياء به انسان نيازمند مى‌شوند؛ در حالى كه وى به چيزى نيازمند نمى‌شود. 6 - انسان وقتى در مقام مجاهده و عدم قرار است، عنصرش نارى است و زمانى كه درونش به سبب كشف ايمان تلطيف شده و از تأثير ارادات و سلطان هوا فانى مى‌شود، عنصر هوايى است و در مقام حق به اسماء بعد از اسرار و نزول از آسمان عنصرش مايى و زمانى كه سكوت است. در حالى كه متكلّم است و از علم تبرى كرد؛ در حالى كه معلّم است، در اين صورت عنصرش ترابى است. 7 - وقتى انسان علم پيدا كرد كه وجودش در قبال وجود وهّاب سراب است. پس بر اساس ارتقاء وجودى سراب، وى همان مثل مى‌شود. 8 - خداوند متعال وقتى قلب شخصى را وسعت مى‌دهد، براى او شهادت و غيب را مساوى قرار مى‌دهد، چون حق در همه‌ى اين‌ها بر اساس رحمتش بر بنده سريان دارد و در اين جا فرق بين نبى و ولى آشكار مى‌شود، چون نبى سريان دارد به سوى حق تعالى در حالى كه حق تعالى بر ولى سارى است. 9 - در اين مقام عالم شهادت تمام عوالم و مجتمع اسرار و مطالع انوار مى‌شود. 10 - وقتى عارف به مقام قطبيت مى‌رسد و بر اسرار و انوار اطلاع حاصل مى‌كند، در اين صورت است كه نور وى به اكوان تعلّق مى‌گيرد. [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] در بخش بعدى كتاب امامت را به طور مطلق اثبات مى‌كند به طورى كه هيچ گونه اختلافى در آن وجود نداشته باشد. سپس در قالب «النكتة الموخّرة» فصولى را ارائه مى‌دهد كه هر كدام از آن‌ها در مسأله امامت نقش بسزايى را ايفاء مى‌كند. محى‌الدين ملاك تمامى انبياء در تعيين ختم اولياء را بيان كرده و در پايان رساله تحت عنوان «افصاح الكتاب» به احوال و مشخصات حضرت مهدى(عجّ) اشاره كرده و به بيان آيات الهى درباره وى مى‌پردازد. وى همچنين لولويى را به آخر كتاب ملحق نموده و در آن به علائم ظهور مى‌پردازد كه حائز اهميت است.


۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش