پرش به محتوا

صفی‌علی‌شاه، محمدحسن بن محمدباقر: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' ،' به '،'
جز (جایگزینی متن - 'صفی‌علی‌شاه، محمد حسن بن محمد باقر' به 'صفی‌علی‌شاه، محمدحسن بن محمدباقر')
جز (جایگزینی متن - ' ،' به '،')
خط ۴۷: خط ۴۷:
وی در سن ۲۱ سالگی، و به سال ۱۲۷۲ هجری قمری به شیراز رفت و به میرزاکوچک رحمت علیشاه سر سپرد و جزو مریدان او گردید و به اصطلاح دراویش، به شرف توبه و تلقین از حضرتش مشرف گردید. وی همچنین در اوایل امر، علاوه بر شیراز، مدتی در کرمان و یزد  اقامت نمود و سپس به هندوستان رفت و برای چند سال در آن دیار اقامت نمود.
وی در سن ۲۱ سالگی، و به سال ۱۲۷۲ هجری قمری به شیراز رفت و به میرزاکوچک رحمت علیشاه سر سپرد و جزو مریدان او گردید و به اصطلاح دراویش، به شرف توبه و تلقین از حضرتش مشرف گردید. وی همچنین در اوایل امر، علاوه بر شیراز، مدتی در کرمان و یزد  اقامت نمود و سپس به هندوستان رفت و برای چند سال در آن دیار اقامت نمود.


شرح حال او را برادرش، رضا، ملقب به حضورعلى نعمت‎اللهى، در رساله‎اى به نام «تعرفة‎ الأولياء»، از قول خود صفی‎علی‎شاه ، به نظم درآورده است. گزارشى از این رساله را مسعود همایونى در کتاب «تاریخ سلسله‎هاى طریقه نعمة‎اللهية در ایران» به نثر نوشته است<ref>ر.ک: اسفندیار، محمدرضا</ref>.
شرح حال او را برادرش، رضا، ملقب به حضورعلى نعمت‎اللهى، در رساله‎اى به نام «تعرفة‎ الأولياء»، از قول خود صفی‎علی‎شاه، به نظم درآورده است. گزارشى از این رساله را مسعود همایونى در کتاب «تاریخ سلسله‎هاى طریقه نعمة‎اللهية در ایران» به نثر نوشته است<ref>ر.ک: اسفندیار، محمدرضا</ref>.


صفى همراه با رحمت‎علی‎شاه به کرمان رفت و به اشاره وی سرودن کتاب «زبدة الأسرار» را آغاز کرد. پس از وفات رحمت‎علی‎شاه، وی دست ارادت به منورعلی‎شاه داد که عموى رحمت‎علی‎شاه و مدعى جانشینی او بود. صفی در حمایت از او و نفى مخالفانش کوشید؛ از جمله گویا مقالاتى نوشت در برترى وی بر سعادت‎علی‎شاه، که ارادتمندانش وی را جانشین برحق رحمت‎علی‎شاه می‎دانستند. همچنین در «زبدة الأسرار» اشعارى دارد که متضمن تعریضات تند نسبت به سعادت‎علی‎شاه و دفاع از منورعلی‎شاه است<ref>ر.ک: همان</ref>.
صفى همراه با رحمت‎علی‎شاه به کرمان رفت و به اشاره وی سرودن کتاب «زبدة الأسرار» را آغاز کرد. پس از وفات رحمت‎علی‎شاه، وی دست ارادت به منورعلی‎شاه داد که عموى رحمت‎علی‎شاه و مدعى جانشینی او بود. صفی در حمایت از او و نفى مخالفانش کوشید؛ از جمله گویا مقالاتى نوشت در برترى وی بر سعادت‎علی‎شاه، که ارادتمندانش وی را جانشین برحق رحمت‎علی‎شاه می‎دانستند. همچنین در «زبدة الأسرار» اشعارى دارد که متضمن تعریضات تند نسبت به سعادت‎علی‎شاه و دفاع از منورعلی‎شاه است<ref>ر.ک: همان</ref>.
خط ۵۵: خط ۵۵:
صفی سپس به ایران آمد و به یزد رفت. در این ایام بر سر جانشینى رحمت‎علی‎شاه، میان سعادت‎علی‎شاه و منورعلی‎شاه نزاع بالا گرفته بود. صفى بااینکه قبلاً دست ارادت به منورعلی‎شاه داده بود، براى دورى از منازعات، عزم هندوستان کرد تا باقى عمر را در دکن بماند، اما پس از دو سال اقامت، مشکلاتی پیش آمد که موجب شد به عزم مشهد رهسپار ایران شود. گویا این سال مصادف با وقوع قحطى بود و صفى موفق به سفر مشهد نشد و ناچار در تهران اقامت گزید<ref>ر.ک: همان</ref>.
صفی سپس به ایران آمد و به یزد رفت. در این ایام بر سر جانشینى رحمت‎علی‎شاه، میان سعادت‎علی‎شاه و منورعلی‎شاه نزاع بالا گرفته بود. صفى بااینکه قبلاً دست ارادت به منورعلی‎شاه داده بود، براى دورى از منازعات، عزم هندوستان کرد تا باقى عمر را در دکن بماند، اما پس از دو سال اقامت، مشکلاتی پیش آمد که موجب شد به عزم مشهد رهسپار ایران شود. گویا این سال مصادف با وقوع قحطى بود و صفى موفق به سفر مشهد نشد و ناچار در تهران اقامت گزید<ref>ر.ک: همان</ref>.


در تهران عبدعلی‎شاه کاشانى، از مشایخ منورعلی‎شاه، با صفی بناى مخالفت گذاشت و چنین استدلال کرد که چون صفی ، شیخ سیار است، توقف بیش از شش ماه او در تهران جایز نیست. گویا اقبال اهالى تهران و صاحب‎منصبان دربارى به صفی‎علی‎شاه در بالاگرفتن این مخالفت‎ها بی‎تأثیر نبوده است. صفی‎علی‎شاه نیز که از مدت‎ها پیش خود را مستقل از منورعلی‎شاه می‎دانست، پیوند روحانى خود را به رحمت‎علی‎شاه پشتوانه معنوى و سلوکى خود ‎دانست و بلاواسطه خود را به رحمت‎علی‎شاه متصل ‎کرد. یکی از دلایل استقلال صفی‎علی‎شاه از منورعلی‎شاه آن بود که به اعتقاد وی، اعتبار اجازه‎نامه سعادت‎علی‎شاه بیش از اجازه‎نامه مورد ادعاى منورعلی‎شاه است. درعین‎حال، صفى به سعادت‎علی‎شاه نیز انتقاداتی داشت و او را شایسته جانشینی نمی‎دانست. صفى با طرح این موضوع که «سند فقر، ترک هنگامه است نه کاغذ ارشادنامه»، مناط اعتبار ادعاى شیخی را به تهذیب اخلاق، زهد از دنیا و انقطاع از ماسوی‎الله، توکل بر خدا و ذخیره نکردن مال، پوشیدن عیب مردم، حفظ زبان از لغو، به‎خصوص دروغ و غیبت و تهمت و پاک داشتن دل از کینه و خصومت می‎دانست<ref>ر.ک: همان</ref>.
در تهران عبدعلی‎شاه کاشانى، از مشایخ منورعلی‎شاه، با صفی بناى مخالفت گذاشت و چنین استدلال کرد که چون صفی، شیخ سیار است، توقف بیش از شش ماه او در تهران جایز نیست. گویا اقبال اهالى تهران و صاحب‎منصبان دربارى به صفی‎علی‎شاه در بالاگرفتن این مخالفت‎ها بی‎تأثیر نبوده است. صفی‎علی‎شاه نیز که از مدت‎ها پیش خود را مستقل از منورعلی‎شاه می‎دانست، پیوند روحانى خود را به رحمت‎علی‎شاه پشتوانه معنوى و سلوکى خود ‎دانست و بلاواسطه خود را به رحمت‎علی‎شاه متصل ‎کرد. یکی از دلایل استقلال صفی‎علی‎شاه از منورعلی‎شاه آن بود که به اعتقاد وی، اعتبار اجازه‎نامه سعادت‎علی‎شاه بیش از اجازه‎نامه مورد ادعاى منورعلی‎شاه است. درعین‎حال، صفى به سعادت‎علی‎شاه نیز انتقاداتی داشت و او را شایسته جانشینی نمی‎دانست. صفى با طرح این موضوع که «سند فقر، ترک هنگامه است نه کاغذ ارشادنامه»، مناط اعتبار ادعاى شیخی را به تهذیب اخلاق، زهد از دنیا و انقطاع از ماسوی‎الله، توکل بر خدا و ذخیره نکردن مال، پوشیدن عیب مردم، حفظ زبان از لغو، به‎خصوص دروغ و غیبت و تهمت و پاک داشتن دل از کینه و خصومت می‎دانست<ref>ر.ک: همان</ref>.


صفى به‎‎واسطه برخوردارى از دانش وسیع عرفانى و کمالات معنوى و همچنین بیان گرم و گیرا، در اواخر دوره ناصرى شمارى از ارباب حرف و صاحب‎منصبان دربارى را مجذوب خود کرد؛ از آن جمله‎اند: سلطان محمدمیرزا نوه فتحعلی شاه، میرزا نصرالله ‎خان دبیرالملک و ظهیرالدوله که وزیر تشریفات و داماد ناصرالدین ‎شاه بود. کیوان قزوینی نیز مدتی مرید صفی‎علی‎شاه بود، ولی بعد به سلطان‎علی‎شاه گنابادی پیوست.
صفى به‎‎واسطه برخوردارى از دانش وسیع عرفانى و کمالات معنوى و همچنین بیان گرم و گیرا، در اواخر دوره ناصرى شمارى از ارباب حرف و صاحب‎منصبان دربارى را مجذوب خود کرد؛ از آن جمله‎اند: سلطان محمدمیرزا نوه فتحعلی شاه، میرزا نصرالله ‎خان دبیرالملک و ظهیرالدوله که وزیر تشریفات و داماد ناصرالدین ‎شاه بود. کیوان قزوینی نیز مدتی مرید صفی‎علی‎شاه بود، ولی بعد به سلطان‎علی‎شاه گنابادی پیوست.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش