پرش به محتوا

كنت أميريا: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۱۲ اوت ۲۰۱۸
جز
جایگزینی متن - 'زندگي' به 'زندگی'
جز (جایگزینی متن - ' {{جعبه' به '{{جعبه')
جز (جایگزینی متن - 'زندگي' به 'زندگی')
خط ۳۳: خط ۳۳:
اين كتاب، داستان يك پزشک اطفال است كه مدتى به آيين وهابيت وفادار بوده، اما پس از چندى به فساد عقيده اين گروه پى برده و ماجراى زندگى خود را قبل و بعد از هدايت يافتنش، در آن منعكس ساخته است تا عبرتى براى جوانانى شود كه بر ادعاهاى باطل خويش در مذهب سلفى پاى مى‌فشارند.
اين كتاب، داستان يك پزشک اطفال است كه مدتى به آيين وهابيت وفادار بوده، اما پس از چندى به فساد عقيده اين گروه پى برده و ماجراى زندگى خود را قبل و بعد از هدايت يافتنش، در آن منعكس ساخته است تا عبرتى براى جوانانى شود كه بر ادعاهاى باطل خويش در مذهب سلفى پاى مى‌فشارند.


وى در آغاز كتاب چنين مى‌گويد: قبل از نگارش داستان زندگى خويش، مدتى به خاطر ترس از اينكه مرا به سياسى‌كارى متهم سازند، از نوشتن آن خوددارى نمودم اما پس از آن تصميم به نگارش داستان زندگى خويش گرفتم تا كسانى كه راه و روش مرا پيموده‌اند، با خواندن داستان زندگيم عبرت گرفته و از خرافات و بدعت‌ها دورى گزينند و از ظلمت به نور راه يافته و از لغزش‌گاه‌ها بپرهيزند.
وى در آغاز كتاب چنين مى‌گويد: قبل از نگارش داستان زندگى خويش، مدتى به خاطر ترس از اينكه مرا به سياسى‌كارى متهم سازند، از نوشتن آن خوددارى نمودم اما پس از آن تصميم به نگارش داستان زندگى خويش گرفتم تا كسانى كه راه و روش مرا پيموده‌اند، با خواندن داستان زندگیم عبرت گرفته و از خرافات و بدعت‌ها دورى گزينند و از ظلمت به نور راه يافته و از لغزش‌گاه‌ها بپرهيزند.


به گفته خود وى، او مدتى سخت طرف‌دار بزرگداشت امرا و حاكمان بلاد اسلامى بوده و ايشان را به عنوان اولى الامر، واجب الاطاعة مى‌دانسته و آنان را همچون پيامبر و خلفا و صحابه تقديس مى‌نموده است و خلاصه از هيچ‌گونه تعظيم و احترامى در حق آنان فروگذار نمى‌كرده است. هم‌چنين تمام تلاش خود را براى نشر اين انديشه به كار مى‌بسته است. در مقابل مخالفان عقيده خويش نيز موضعى سرسختانه اتخاذ كرده و كسانى را كه متعرض واليان و حكام مى‌شدند، زنديق و خارجى مى‌خوانده كه دشمنى اسلام و دين و نيز امت اسلامى و سرزمين اسلام را در انديشه دارند. اما پس از حادثه‌اى كه براى وى و خانواده‌اش در اثر هجوم وحشيانه نيروهاى آمريكايى روى مى‌دهد و در جريان آن جوانى شيعه كه همسايه نويسنده بوده و او همواره با او و عقايدش دشمنى مى‌ورزيده، زبان اعتراض به وضع موجود گشوده و وضعيت اسفناك كشور را معلول حكومت حاكمان نالايق و فاسد مى‌داند، به خود آمده و با مطالعه منابع مختلف، در عقايد خويش تجديد نظر نموده است.
به گفته خود وى، او مدتى سخت طرف‌دار بزرگداشت امرا و حاكمان بلاد اسلامى بوده و ايشان را به عنوان اولى الامر، واجب الاطاعة مى‌دانسته و آنان را همچون پيامبر و خلفا و صحابه تقديس مى‌نموده است و خلاصه از هيچ‌گونه تعظيم و احترامى در حق آنان فروگذار نمى‌كرده است. هم‌چنين تمام تلاش خود را براى نشر اين انديشه به كار مى‌بسته است. در مقابل مخالفان عقيده خويش نيز موضعى سرسختانه اتخاذ كرده و كسانى را كه متعرض واليان و حكام مى‌شدند، زنديق و خارجى مى‌خوانده كه دشمنى اسلام و دين و نيز امت اسلامى و سرزمين اسلام را در انديشه دارند. اما پس از حادثه‌اى كه براى وى و خانواده‌اش در اثر هجوم وحشيانه نيروهاى آمريكايى روى مى‌دهد و در جريان آن جوانى شيعه كه همسايه نويسنده بوده و او همواره با او و عقايدش دشمنى مى‌ورزيده، زبان اعتراض به وضع موجود گشوده و وضعيت اسفناك كشور را معلول حكومت حاكمان نالايق و فاسد مى‌داند، به خود آمده و با مطالعه منابع مختلف، در عقايد خويش تجديد نظر نموده است.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش