۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '== ساختار == ' به '== ساختار == ') |
جز (جایگزینی متن - 'اهل بيت' به 'اهلبيت') |
||
خط ۶۴: | خط ۶۴: | ||
شگفت از [[شاطبی، ابراهیم بن موسی|شاطبى]] و امثال اوست كه در كتاب قطورى كه اساساً درباره ضرورت تمسّك و اعتصام به كتاب، سنّت و پرهيز از بدعت نوشته شده است، حتّى يك سطر درباره حديث ثقلين كه بيش از بيست صحابى آن را نقل كردهاند، نمىنويسد و به هر دليل از بزرگترين بدعتهاى گذشتگان كه همان مخالفت با نصوص است ياد نمىكند؛ امّا درباره حجيت تمسّك به خلفاى راشدين كه روايات آن فقط از طريق عرباض بن ساريه شامى و به واسطه راويان شامى ديگر از پيامبر(ص) نقل شده است، به تفصيل بحث كرده و مضمون حديث را از مسلّمات اصول فقه تلقى مىكند. وى سپس با طرح روايات تفرقه كه از طريق چند صحابه با مضامين متضاد، مضطرب و مبهم نقل شدهاند، بيش از صد صفحه در اين باره بحث مىكند و در آخر به اين نتيجه مىرسد كه چون علائم پيشنهادى در اين روايات، مبهم و ناشناخته است، پس چارهاى جز تلاش و اجتهاد در راه شناخت صراط مستقيم از راه دلايل ظنّى نيست! | شگفت از [[شاطبی، ابراهیم بن موسی|شاطبى]] و امثال اوست كه در كتاب قطورى كه اساساً درباره ضرورت تمسّك و اعتصام به كتاب، سنّت و پرهيز از بدعت نوشته شده است، حتّى يك سطر درباره حديث ثقلين كه بيش از بيست صحابى آن را نقل كردهاند، نمىنويسد و به هر دليل از بزرگترين بدعتهاى گذشتگان كه همان مخالفت با نصوص است ياد نمىكند؛ امّا درباره حجيت تمسّك به خلفاى راشدين كه روايات آن فقط از طريق عرباض بن ساريه شامى و به واسطه راويان شامى ديگر از پيامبر(ص) نقل شده است، به تفصيل بحث كرده و مضمون حديث را از مسلّمات اصول فقه تلقى مىكند. وى سپس با طرح روايات تفرقه كه از طريق چند صحابه با مضامين متضاد، مضطرب و مبهم نقل شدهاند، بيش از صد صفحه در اين باره بحث مىكند و در آخر به اين نتيجه مىرسد كه چون علائم پيشنهادى در اين روايات، مبهم و ناشناخته است، پس چارهاى جز تلاش و اجتهاد در راه شناخت صراط مستقيم از راه دلايل ظنّى نيست! | ||
شگفتآورتر آن كه وى با استناد به روايت عرباض بن ساريه، سنت و سيره صحابه را مانند سنّت و سيرۀ پيامبر لازم الاتباع مىداند، امّا شيعه | شگفتآورتر آن كه وى با استناد به روايت عرباض بن ساريه، سنت و سيره صحابه را مانند سنّت و سيرۀ پيامبر لازم الاتباع مىداند، امّا شيعه اهلبيت(ع) را كه با تمسّك به حديث متواتر ثقلين و امثال آن، خود را ملزم به پيروى از على(ع) و خاندان او مىدانند و به پيروى از همين خاندان، معتقدند كه هر چيزى كه در تعارض با بيّنات كتاب و سنّت باشد، بايد به ديوار زده شود و هيچ ارزشى ندارد، به تقليد از رجال و تقديم آراى آنان بر قرآن و سنّت متّهم مىكند. شايد منظور وى از رجال همان كسانى باشد كه مشمول عنوان (عترت) در حديث پيامبر هستند. | ||
به نظر مىرسد، وى ناخواسته بر طبل اختلاف زده و با غفلت از توصيههايى كه براى تقريب مذاهب و كشف صراط مستقيم كرده بود، در تحليلها و داورىهاى خود، از مقاصد كتاب و سنّت باز مانده و به جاى حلّ تعارض نصوص مهمّ و راهبردىِ كتاب و سنّت و تمسّك به بيّنات مشهور و مورد اتفاق، از ظنون نقلى پيروى كرده است. | به نظر مىرسد، وى ناخواسته بر طبل اختلاف زده و با غفلت از توصيههايى كه براى تقريب مذاهب و كشف صراط مستقيم كرده بود، در تحليلها و داورىهاى خود، از مقاصد كتاب و سنّت باز مانده و به جاى حلّ تعارض نصوص مهمّ و راهبردىِ كتاب و سنّت و تمسّك به بيّنات مشهور و مورد اتفاق، از ظنون نقلى پيروى كرده است. | ||
خط ۷۰: | خط ۷۰: | ||
دو- اگر او از همان اتّهامى كه به شيعه زده پرهيز مىكرد و دچار شخصيّت زدگى و تقليد نمىشد و به پيروى از سلف، باب مطالعه و تدبّر درباره صحابه را نمىبست و آن گونه كه به مخالفت عمر با وصيّت پيامبر اشاره كرده، از ديگر موارد مخالفت صحابه با نصوص كتاب و سنت غافل نمىشد و در اين ميان بيّنات كتاب و سنّت متواتر يا مشهور را بر گفتار و كردار ديگران حاكم مىكرد، تا حدّ زيادى ابهام موجود در شناخت صراط مستقيم بر طرف مىشد. او خود در جايى از كتابش وجود شبهه و تقليد از شبههداران را دو عامل گمراهى و انحراف از جادّه حق مىداند. | دو- اگر او از همان اتّهامى كه به شيعه زده پرهيز مىكرد و دچار شخصيّت زدگى و تقليد نمىشد و به پيروى از سلف، باب مطالعه و تدبّر درباره صحابه را نمىبست و آن گونه كه به مخالفت عمر با وصيّت پيامبر اشاره كرده، از ديگر موارد مخالفت صحابه با نصوص كتاب و سنت غافل نمىشد و در اين ميان بيّنات كتاب و سنّت متواتر يا مشهور را بر گفتار و كردار ديگران حاكم مىكرد، تا حدّ زيادى ابهام موجود در شناخت صراط مستقيم بر طرف مىشد. او خود در جايى از كتابش وجود شبهه و تقليد از شبههداران را دو عامل گمراهى و انحراف از جادّه حق مىداند. | ||
سه- يكى ديگر از كاستىهاى سخن ايشان، غفلت يا تغافل وى از ديگر روايات مربوط به تفرقه است. در برخى از اين روايات، بدون ترديد، رأى و قياس نكوهش و اهل رأى و قياس از گروههاى گمراه معرفى شدهاند. اين ويژگى، به هر معنا و با هر توجيهى كه باشد، در كدام فرقه از فرقههاى شناخته شده، شايع و معمول بوده است؟ پرواضح است كه | سه- يكى ديگر از كاستىهاى سخن ايشان، غفلت يا تغافل وى از ديگر روايات مربوط به تفرقه است. در برخى از اين روايات، بدون ترديد، رأى و قياس نكوهش و اهل رأى و قياس از گروههاى گمراه معرفى شدهاند. اين ويژگى، به هر معنا و با هر توجيهى كه باشد، در كدام فرقه از فرقههاى شناخته شده، شايع و معمول بوده است؟ پرواضح است كه اهلبيت(ع) با هر شكل از قياس و رأى مخالف بودهاند. | ||
از ديگر روايات مربوط به اين مسئله روايت معتبر عبدالله بن مسعود از رسول خدا است. در اين روايت، كسانى كه با پادشاهان در افتاده و در تنهايى و ناامنى مىزيستهاند، به عنوان اهل نجات و رستگارى و از پيروان عيسى(ع) معرفى شدهاند. به راستى در ميان امت پيامبر(ص) كدام فرقه را مىتوان يافت كه از آغاز تاكنون در برابر پادشاهان ايستاده و حيات تاريخى كدام فرقه با حيات سياسى پادشاهان به هم آميخته است. | از ديگر روايات مربوط به اين مسئله روايت معتبر عبدالله بن مسعود از رسول خدا است. در اين روايت، كسانى كه با پادشاهان در افتاده و در تنهايى و ناامنى مىزيستهاند، به عنوان اهل نجات و رستگارى و از پيروان عيسى(ع) معرفى شدهاند. به راستى در ميان امت پيامبر(ص) كدام فرقه را مىتوان يافت كه از آغاز تاكنون در برابر پادشاهان ايستاده و حيات تاريخى كدام فرقه با حيات سياسى پادشاهان به هم آميخته است. |
ویرایش