۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '== گزارش محتوا== ' به '== گزارش محتوا== ') |
جز (جایگزینی متن - 'اهل بيت' به 'اهلبيت') |
||
خط ۳۵: | خط ۳۵: | ||
#نويسنده در مورد قلمرو موضوع مورد بحثش يادآور شده است كه شايد با توجه به عنوان كتاب، پنداشته شود كه در اين اثر همه ابعاد مباحث مورد تحقيق قرار گرفته است ولى بايد تأكيد كنم كه من در اين كتاب همه جوانب بحث و تمامى ريشهها و ويژگىهاى تشيع را مورد بررسى قرار ندادهام بلكه به مسائلى پرداختهام كه به نظرم در بين مسلمانان مصر و ساير كشورهاى سنىنشين بسته مورد غفلت واقع شده و اين مطلب به خاطر روابط تيره و تارى است كه بر روابط بين اين كشورها و ايران سايه افكنده و اختلافى كه در طول تاريخ بين شيعه و سنى ثبت شده است.<ref>همان، ص7- 8</ref> | #نويسنده در مورد قلمرو موضوع مورد بحثش يادآور شده است كه شايد با توجه به عنوان كتاب، پنداشته شود كه در اين اثر همه ابعاد مباحث مورد تحقيق قرار گرفته است ولى بايد تأكيد كنم كه من در اين كتاب همه جوانب بحث و تمامى ريشهها و ويژگىهاى تشيع را مورد بررسى قرار ندادهام بلكه به مسائلى پرداختهام كه به نظرم در بين مسلمانان مصر و ساير كشورهاى سنىنشين بسته مورد غفلت واقع شده و اين مطلب به خاطر روابط تيره و تارى است كه بر روابط بين اين كشورها و ايران سايه افكنده و اختلافى كه در طول تاريخ بين شيعه و سنى ثبت شده است.<ref>همان، ص7- 8</ref> | ||
#نويسنده تأكيد كرده است كه هدفش هرگز تفرقهافكنى نيست و به هيچ وجه نمىخواهد فرقهاى را بر فرقهاى ديگر ترجيح دهد بلكه در راه ايجاد وحدت در بين امت اسلامى مىكوشد و انديشهاى مشهور را با انديشهاى مستند پاسخ مى دهد. اگر كسانى خود را تنها فرقه ناجيه مىدانند و ادعاهايى دارند؛ شيعه نيز نظر خود و دليلش را از كتاب خدا و سنت رسولش بيان مىكند.<ref>همان، ص9-10</ref> | #نويسنده تأكيد كرده است كه هدفش هرگز تفرقهافكنى نيست و به هيچ وجه نمىخواهد فرقهاى را بر فرقهاى ديگر ترجيح دهد بلكه در راه ايجاد وحدت در بين امت اسلامى مىكوشد و انديشهاى مشهور را با انديشهاى مستند پاسخ مى دهد. اگر كسانى خود را تنها فرقه ناجيه مىدانند و ادعاهايى دارند؛ شيعه نيز نظر خود و دليلش را از كتاب خدا و سنت رسولش بيان مىكند.<ref>همان، ص9-10</ref> | ||
#نويسنده بر اين نظر تأكيد كرده است كه اختلاف بين شيعه و سنى ريشه در اصول و اركان دين اسلام ندارد بلكه در زمانى پديد آمد كه بنىاميه و بعد بنىعباس با | #نويسنده بر اين نظر تأكيد كرده است كه اختلاف بين شيعه و سنى ريشه در اصول و اركان دين اسلام ندارد بلكه در زمانى پديد آمد كه بنىاميه و بعد بنىعباس با اهلبيت(ع) مىجنگيدند و به تدريج به اختلافات فقهى و كلامى انجاميد.<ref>متن كتاب، ص49</ref> | ||
#نويسنده با طرح اين پرسش كه تشيع از چه زمانى آغاز شد؟ چنين پاسخ داده است كه برخى مانند [[ابن خلدون]] و احمد امين مصرى گفتهاند كه تشيع بعد از رحلت پيامبر(ص) شروع شد. ولى چنين سخنى صحيح نيست و همانطور كه مورخانى ديگر مطرح كردهاند پيدايش تشيع در زمان خود پيامبر(ص) بود در زمانى كه ايشان مأمور به انذار خاندانش شد و آيه ''' "وَ أَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ" '''.<ref>شعراء/ 214</ref>بر او نازل گرديد. شيعيان و ديگر محققان از ساير مذاهب بر آن هستند كه تشيع در زمان پيامبر(ص) متولد شد و رسول اكرم(ص) خودش نهال تشيع را از راه احاديثى كه درباره منزلت على(ع) بيان كرد، در قلب يارانش كاشت.<ref>همان، ص65-66</ref> | #نويسنده با طرح اين پرسش كه تشيع از چه زمانى آغاز شد؟ چنين پاسخ داده است كه برخى مانند [[ابن خلدون]] و احمد امين مصرى گفتهاند كه تشيع بعد از رحلت پيامبر(ص) شروع شد. ولى چنين سخنى صحيح نيست و همانطور كه مورخانى ديگر مطرح كردهاند پيدايش تشيع در زمان خود پيامبر(ص) بود در زمانى كه ايشان مأمور به انذار خاندانش شد و آيه ''' "وَ أَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ" '''.<ref>شعراء/ 214</ref>بر او نازل گرديد. شيعيان و ديگر محققان از ساير مذاهب بر آن هستند كه تشيع در زمان پيامبر(ص) متولد شد و رسول اكرم(ص) خودش نهال تشيع را از راه احاديثى كه درباره منزلت على(ع) بيان كرد، در قلب يارانش كاشت.<ref>همان، ص65-66</ref> | ||
#نويسنده در مورد بحث فارسى و ايرانى بودن تشيع، اين نكته را مطرح كرده است كه اين نسبت در زمانهاى بعد و به خاطر عوامل سياسى رخ داده است. امويان به جهت حفظ قدرت خودشان اقدام به مقابله با همه كسانى كردند كه در برابرشان ايستادگى مىكردند و آنان عبارت بودند از علويان و عباسيان از بنىهاشم و همه مسلمانانى كه بنىاميه را غاصب حكومت مىدانستند و از جمله كسانى كه به آنان پيوستند عبارت از موالى بودند كه بعد از آن غالب شدند و سزاوارتر بودن | #نويسنده در مورد بحث فارسى و ايرانى بودن تشيع، اين نكته را مطرح كرده است كه اين نسبت در زمانهاى بعد و به خاطر عوامل سياسى رخ داده است. امويان به جهت حفظ قدرت خودشان اقدام به مقابله با همه كسانى كردند كه در برابرشان ايستادگى مىكردند و آنان عبارت بودند از علويان و عباسيان از بنىهاشم و همه مسلمانانى كه بنىاميه را غاصب حكومت مىدانستند و از جمله كسانى كه به آنان پيوستند عبارت از موالى بودند كه بعد از آن غالب شدند و سزاوارتر بودن اهلبيت(ع) نسبت به امامت را تبليغ كردند. همين نكته، عامل وارد شدن ايرانيان در يارى اهلبيت(ع) و پيوستنشان به ايشان بود.<ref>همان، ص118</ref> | ||
#نويسنده در مورد بحث عبدالله بن سبأ و نقش او در مورد پيدايش تشيع نوشته است كه علىرغم حضور فعال شيعيان در فعاليتهاى فرهنگى و دينى و اجتماعى به صورتهاى گوناگون مانند تأسيس و اداره مساجد و مدارس و مؤسسات و... در جهان اسلام؛ متأسفانه برخى از نويسندگان در مورد شيعيان مطالبى مىنويسند كه خيالاتشان ساخته و يا جهل و سوءنيت و كينه آنان، برايشان بافته و زينت داده است! و اين افراد مغرض ادعا مىكنند كه تشيع مذهبى است كه آن را يك يهودى فريبكار تأسيس كرده كه ادعاى اسلام مىكرده است به نام عبدالله بن سبأ! و براى اين فرد يهودى صفات عجيب و غريب و بلكه معجزاتى ساختهاند كه به افسانه شبيهتر است! نويسنده آنگاه به نقل و بعد از آن به بررسى رواياتى پرداخته كه در اين مورد مطرح شده و سپس شرححال رجالى را كه در سند آمده؛ ذكر كرده است. وى افزوده است علىرغم فساد منابع روايات عبدالله بن سبأ و مضطرب بودن روايات و مشتمل بودن سند قصه بر كذابان و وضاعان و مجاهيل، با اين همه دكتر على سالوسى در موسوعهاش «مع الشيعة الاثنیعشر ية» تأكيد كرده است كه قصه عبدالله بن سبأ، مشهور و ثابت است! ولى در واقع سخن صحيح چنين است كه داستان مذكور شهرت دارد ولى واقعيت ندارد زيرا نه تنها هيچ دليلى بر صحت اين روايت نيست بلكه دانشمندان رجال و حديث، عبدالله بن سبأ را تكذيب مىكنند.<ref>همان، ص131-159</ref> | #نويسنده در مورد بحث عبدالله بن سبأ و نقش او در مورد پيدايش تشيع نوشته است كه علىرغم حضور فعال شيعيان در فعاليتهاى فرهنگى و دينى و اجتماعى به صورتهاى گوناگون مانند تأسيس و اداره مساجد و مدارس و مؤسسات و... در جهان اسلام؛ متأسفانه برخى از نويسندگان در مورد شيعيان مطالبى مىنويسند كه خيالاتشان ساخته و يا جهل و سوءنيت و كينه آنان، برايشان بافته و زينت داده است! و اين افراد مغرض ادعا مىكنند كه تشيع مذهبى است كه آن را يك يهودى فريبكار تأسيس كرده كه ادعاى اسلام مىكرده است به نام عبدالله بن سبأ! و براى اين فرد يهودى صفات عجيب و غريب و بلكه معجزاتى ساختهاند كه به افسانه شبيهتر است! نويسنده آنگاه به نقل و بعد از آن به بررسى رواياتى پرداخته كه در اين مورد مطرح شده و سپس شرححال رجالى را كه در سند آمده؛ ذكر كرده است. وى افزوده است علىرغم فساد منابع روايات عبدالله بن سبأ و مضطرب بودن روايات و مشتمل بودن سند قصه بر كذابان و وضاعان و مجاهيل، با اين همه دكتر على سالوسى در موسوعهاش «مع الشيعة الاثنیعشر ية» تأكيد كرده است كه قصه عبدالله بن سبأ، مشهور و ثابت است! ولى در واقع سخن صحيح چنين است كه داستان مذكور شهرت دارد ولى واقعيت ندارد زيرا نه تنها هيچ دليلى بر صحت اين روايت نيست بلكه دانشمندان رجال و حديث، عبدالله بن سبأ را تكذيب مىكنند.<ref>همان، ص131-159</ref> | ||
ویرایش