۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '==منابع مقاله== ' به '==منابع مقاله== ') |
جز (جایگزینی متن - 'روحاني' به 'روحانی') |
||
خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
جلد يكم از اين كتاب چهار جلدى كه به فارسى نوشته شده است، شرح روزگار جوانى و دوران علم آموزى نويسنده را در بر دارد و جلدهاى دوم تا چهارم آن، به تاريخ معاصر ايران و پيدايى فرهنگ تازه در اين كشور مىپردازند. بخش نخست اين اثر، از روزگار جوانى و دوران تحصيل نويسنده گزارش مىدهد. | جلد يكم از اين كتاب چهار جلدى كه به فارسى نوشته شده است، شرح روزگار جوانى و دوران علم آموزى نويسنده را در بر دارد و جلدهاى دوم تا چهارم آن، به تاريخ معاصر ايران و پيدايى فرهنگ تازه در اين كشور مىپردازند. بخش نخست اين اثر، از روزگار جوانى و دوران تحصيل نويسنده گزارش مىدهد. | ||
وى كه فرزند مرحوم حاج ميرزا هادى از | وى كه فرزند مرحوم حاج ميرزا هادى از روحانیون برجسته و دانشمند اصفهان بود، در 1241 خورشيدى در اين شهر زاده شد و فقه و اصول و ادبيات فارسى و عربى را در همان جا فرا گرفت و زبان خارجى را آموخت و شايد به دليل فراگيرى همين زبان، توانست به مطبوعات و كتابهاى خارجى بپيوندد و نگرشى تازهتر درباره فرهنگ و ايجاد دموكراسى بيابد. | ||
وى عمرش را در خدمت به ملت و مملكت گذراند و حيات خود را در راه نشر معارف و روشن ساختن افكار عمومى و دفاع از منافع وطن و مبارزه با بيگانگان و بيگانه پرستان سپرى كرد. او به دليل وجود زمينههاى فراهمتر، به تهران رفت و در آنجا مدرسه سادات را بنياد نهاد و تا پايان عمرش بيشتر در آنجا روزگار مىگذراند و آموزگاران را به وظيفه مهمشان متوجه مىساخت و در اين باره آموزش مىداد. وى همچنين مىخواست آن مدرسه را براى كودكان بىبضاعت، به مركز آموزشى شبانهروزى بدل كند. او در نهضت مشروطه به آزادى خواهان نزدیک بود و با كارها و نوشتههايش آنان را همراهى مىكرد. | وى عمرش را در خدمت به ملت و مملكت گذراند و حيات خود را در راه نشر معارف و روشن ساختن افكار عمومى و دفاع از منافع وطن و مبارزه با بيگانگان و بيگانه پرستان سپرى كرد. او به دليل وجود زمينههاى فراهمتر، به تهران رفت و در آنجا مدرسه سادات را بنياد نهاد و تا پايان عمرش بيشتر در آنجا روزگار مىگذراند و آموزگاران را به وظيفه مهمشان متوجه مىساخت و در اين باره آموزش مىداد. وى همچنين مىخواست آن مدرسه را براى كودكان بىبضاعت، به مركز آموزشى شبانهروزى بدل كند. او در نهضت مشروطه به آزادى خواهان نزدیک بود و با كارها و نوشتههايش آنان را همراهى مىكرد. | ||
خط ۶۰: | خط ۶۰: | ||
مشيرالدوله در چند ماه رياست خود به جنگ با متجاسران (شورشيان / گردنكشان) مىپردازد و بيگانگان با سياست بازى خود موجب انحلال قزاقخانه مىشوند. نويسنده پس از اين گزارشها به شرح حال خود و پيروان سازمان ملل (جامعه ملل) مىپردازد و از رياست فتحالله خان سپهدار اعظم گيلانى و اوضاع دربار و سياست بازى بيگانه در آنجا و بر هم خوردن مجلس عالى دربار و دسيسه كارىهاى موجود در آن خبر مىدهد. | مشيرالدوله در چند ماه رياست خود به جنگ با متجاسران (شورشيان / گردنكشان) مىپردازد و بيگانگان با سياست بازى خود موجب انحلال قزاقخانه مىشوند. نويسنده پس از اين گزارشها به شرح حال خود و پيروان سازمان ملل (جامعه ملل) مىپردازد و از رياست فتحالله خان سپهدار اعظم گيلانى و اوضاع دربار و سياست بازى بيگانه در آنجا و بر هم خوردن مجلس عالى دربار و دسيسه كارىهاى موجود در آن خبر مىدهد. | ||
وى همچنين درباره اجرا شدن سياستهاى پنهانى و فراهم آمدن زمينههاى براندازى حكومت با حمله نظامى (كودتا) و رياست سه ماهه ضيايى و اوضاع سياست داخلى و خارجى سردار سپه و رويداد كشته شدن ايمبرى امريكايى گزارشهايى عرضه مىكند و آنگاه به نفوذ روحانى نمايان و رويكردهاى | وى همچنين درباره اجرا شدن سياستهاى پنهانى و فراهم آمدن زمينههاى براندازى حكومت با حمله نظامى (كودتا) و رياست سه ماهه ضيايى و اوضاع سياست داخلى و خارجى سردار سپه و رويداد كشته شدن ايمبرى امريكايى گزارشهايى عرضه مىكند و آنگاه به نفوذ روحانى نمايان و رويكردهاى روحانیان قم، نجف و اصفهان بدين اوضاع و برپايى مجلس پنجم و زمزمههاى موجود براى برپايى جمهوريت و لغو كردن قانون اساسى و آخرين كارهاى دودمان قجر و پا گرفتن پادشاهى رضا شاه پهلوى مىپردازد و اخبار مجلس پنجم را پى مىگيرد و سرانجام از آخرين احوال خود و دوستانش و اوضاع عمومى ايران و رويدادهاى مهمش در آن سالها گزارش مىدهد. | ||
درونمايه آخرين جلد از كتاب يحيى دولتآبادى، به روزهاى اقامت وى در اروپا انجاميد و او آن را به دليل وضع ويژه آن دوران در يكى از بانكهاى بروكسل به امانت سپرد و به ايران رفت تا به آرزويش؛ يعنى مردن در وطن برسد. وى مىخواست فصلى به نام «پايان حيات» بر اين كتاب بيفزايد كه مرگش دررسيد و از اين رو، فصل كوتاهى با همين عنوان به قلم فروغ دولتآبادى، فرزند او درباره روزهاى پايانى عمر پدرش و وصيتنامه ادبى وى در پايان جلد چهارم اين نسخه از حيات يحيى آمده است. | درونمايه آخرين جلد از كتاب يحيى دولتآبادى، به روزهاى اقامت وى در اروپا انجاميد و او آن را به دليل وضع ويژه آن دوران در يكى از بانكهاى بروكسل به امانت سپرد و به ايران رفت تا به آرزويش؛ يعنى مردن در وطن برسد. وى مىخواست فصلى به نام «پايان حيات» بر اين كتاب بيفزايد كه مرگش دررسيد و از اين رو، فصل كوتاهى با همين عنوان به قلم فروغ دولتآبادى، فرزند او درباره روزهاى پايانى عمر پدرش و وصيتنامه ادبى وى در پايان جلد چهارم اين نسخه از حيات يحيى آمده است. |
ویرایش