پرش به محتوا

هدایتی، احمد: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۱۱ اوت ۲۰۱۸
جز
جایگزینی متن - 'روستاي' به 'روستای'
جز (جایگزینی متن - '</div> «' به '</div> «')
جز (جایگزینی متن - 'روستاي' به 'روستای')
خط ۵۴: خط ۵۴:
مادر سيد احمد، صبيه مرحوم «آيت‌الله آقاى حاج ملا على كنى» بوده كه از مرحوم «سيد هدايت‌الله هدايتى»، 5 فرزند به دنيا مى‌آورد. ايشان همسر ديگرى نيز داشته‌اند كه دختر مرحوم «آقاى حاج شيخ مهدى لاريجانى» - پدربزرگ كنى‌هاى شهر رى - بوده و از او نيز سه فرزند پيدا كرده است<ref>همان، ص18</ref>
مادر سيد احمد، صبيه مرحوم «آيت‌الله آقاى حاج ملا على كنى» بوده كه از مرحوم «سيد هدايت‌الله هدايتى»، 5 فرزند به دنيا مى‌آورد. ايشان همسر ديگرى نيز داشته‌اند كه دختر مرحوم «آقاى حاج شيخ مهدى لاريجانى» - پدربزرگ كنى‌هاى شهر رى - بوده و از او نيز سه فرزند پيدا كرده است<ref>همان، ص18</ref>


«آقاى مؤذنى» مسئول كتابخانه حضرت عبدالعظيم(ع) كه خود، سيد احمد را ديده و با وى از نزديك آشنا بوده است، درباره ويژگى‌هاى او چنين مى‌گويد: «وى فردى باتقوا، متين، مؤدب و در كارها بسيار منظم و دقيق بود. يك‌شنبه‌ها و پنج‌شنبه‌ها بعد از ظهر يكى دو ساعت زودتر در محل كتابخانه آن روز حاضر مى‌شد و سپس به دفتر رفته، به حل و فصل امور آستانه مى‌پرداخت. وى به مسئول امور مالى وقت سپرده بود تا حق‌التوليه اختصاصى وى را جمع نموده، سپس در چند نوبت مثل شب عيد، ماه رمضان و زمستان براى خاکه ذغال و... ميان خانواده‌هاى فقير و آبرومند ساكن در محله‌هاى فقيرنشين شهر رى تقسيم كند و خود آن را مصرف نمى‌كرد. نظم و دقت او به شكلى بود كه يك وقتى مى‌خواستند براى چاه آب موتور تهيه كنند، گفت: برويد، خوب‌ترين آنها را بخريد و نگوييد حضرت عبدالعظيم(ع) ندارد و در مضيقه مالى قرار داريم. فقط به فروشنده بگوييد جنس خوب و ماندگار بدهد كه به اين زودى معيوب نگردد. نمونه ديگر اينكه: داماد ايشان آقاى سيد مهدى معينى، برادرش را فرستاده بود تا در دفتر آستانه مشغول به كار شود. مرحوم هدايتى گفت: ما نياز نداريم. آقاى معينى گفت: ايشان بيكار است. پاسخ داد گرچه بيكار است، ولى نمى‌توان او را به موقوفه تحميل كرد. اگر حقوق نمى‌خواهد، بيايد مشغول به كار شود. ايشان مدتى نيز رئيس يكى از شعبه‌هاى ديوان عالى كشور بود. در آن زمان پرونده‌اى در آن شعبه وجود داشته كه يك طرف آن رضاخان و طرف ديگر تعدادى از روستاييان مازندران بوده‌اند و اين پرونده سال‌ها متوقّف مانده بود. وقتى وى رئيس آن شعبه مى‌شود به اين پرونده برخورد مى‌كند. رسيدى نوشته در آنجا مى‌گذارد و پرونده را به مدت يك هفته به خانه مى‌برد و آن را با دقت تمام مطالعه مى‌كند و سرانجام به ضرر رضا شاه و به نفع روستاييان حكم صادر مى‌كند. خبر به رضاخان كه مى‌رسد، وى را احضار مى‌كند و مى‌گويد: وقتى پرونده را ديدى و مشاهده كردى كه يك طرف نزاع من هستم، چگونه آن را بررسى و حكم صادر كردى؟ ايشان پاسخ مى‌دهد: بگذاريد گفته شود كه در ايران قانون براى شاه و گدا يكى است!
«آقاى مؤذنى» مسئول كتابخانه حضرت عبدالعظيم(ع) كه خود، سيد احمد را ديده و با وى از نزديك آشنا بوده است، درباره ويژگى‌هاى او چنين مى‌گويد: «وى فردى باتقوا، متين، مؤدب و در كارها بسيار منظم و دقيق بود. يك‌شنبه‌ها و پنج‌شنبه‌ها بعد از ظهر يكى دو ساعت زودتر در محل كتابخانه آن روز حاضر مى‌شد و سپس به دفتر رفته، به حل و فصل امور آستانه مى‌پرداخت. وى به مسئول امور مالى وقت سپرده بود تا حق‌التوليه اختصاصى وى را جمع نموده، سپس در چند نوبت مثل شب عيد، ماه رمضان و زمستان براى خاکه ذغال و... ميان خانواده‌هاى فقير و آبرومند ساكن در محله‌هاى فقيرنشين شهر رى تقسيم كند و خود آن را مصرف نمى‌كرد. نظم و دقت او به شكلى بود كه يك وقتى مى‌خواستند براى چاه آب موتور تهيه كنند، گفت: برويد، خوب‌ترين آنها را بخريد و نگوييد حضرت عبدالعظيم(ع) ندارد و در مضيقه مالى قرار داريم. فقط به فروشنده بگوييد جنس خوب و ماندگار بدهد كه به اين زودى معيوب نگردد. نمونه ديگر اينكه: داماد ايشان آقاى سيد مهدى معينى، برادرش را فرستاده بود تا در دفتر آستانه مشغول به كار شود. مرحوم هدايتى گفت: ما نياز نداريم. آقاى معينى گفت: ايشان بيكار است. پاسخ داد گرچه بيكار است، ولى نمى‌توان او را به موقوفه تحميل كرد. اگر حقوق نمى‌خواهد، بيايد مشغول به كار شود. ايشان مدتى نيز رئيس يكى از شعبه‌هاى ديوان عالى كشور بود. در آن زمان پرونده‌اى در آن شعبه وجود داشته كه يك طرف آن رضاخان و طرف ديگر تعدادى از روستایيان مازندران بوده‌اند و اين پرونده سال‌ها متوقّف مانده بود. وقتى وى رئيس آن شعبه مى‌شود به اين پرونده برخورد مى‌كند. رسيدى نوشته در آنجا مى‌گذارد و پرونده را به مدت يك هفته به خانه مى‌برد و آن را با دقت تمام مطالعه مى‌كند و سرانجام به ضرر رضا شاه و به نفع روستایيان حكم صادر مى‌كند. خبر به رضاخان كه مى‌رسد، وى را احضار مى‌كند و مى‌گويد: وقتى پرونده را ديدى و مشاهده كردى كه يك طرف نزاع من هستم، چگونه آن را بررسى و حكم صادر كردى؟ ايشان پاسخ مى‌دهد: بگذاريد گفته شود كه در ايران قانون براى شاه و گدا يكى است!


پدر ايشان مرحوم ميرزا هدايت نيز ويژگى‌هاى جالبى داشت. پدرم مى‌گفت: در چهارده سالگى اولين حقوقى كه گرفتم بردم نزد ميرزا هدايت‌الله و به ايشان گفتم: اجازه مى‌دهيد من از اين پول استفاده كنم؟ گفت: به سه شرط مى‌توانى از اين حقوق استفاده كنى: درون و برونت اسلامی‌باشد؛ كار تو براى آستانه مفيد باشد نه آستانه براى تو و اينكه يازده قران كار كنى، نُه قِران بگيرى، نه اينكه نُه قِران كار كنى يازده قران بگيرى. اگر اين شرايط در تو جمع است، اين حقوق براى تو حلال است. از مجموع آنچه درباره اين خاندان گفته شد، نتيجه مى‌گيريم كه ايشان و پدرشان افرادى متدين، منظم و وارسته بودند»<ref>همان، ص18-20</ref>
پدر ايشان مرحوم ميرزا هدايت نيز ويژگى‌هاى جالبى داشت. پدرم مى‌گفت: در چهارده سالگى اولين حقوقى كه گرفتم بردم نزد ميرزا هدايت‌الله و به ايشان گفتم: اجازه مى‌دهيد من از اين پول استفاده كنم؟ گفت: به سه شرط مى‌توانى از اين حقوق استفاده كنى: درون و برونت اسلامی‌باشد؛ كار تو براى آستانه مفيد باشد نه آستانه براى تو و اينكه يازده قران كار كنى، نُه قِران بگيرى، نه اينكه نُه قِران كار كنى يازده قران بگيرى. اگر اين شرايط در تو جمع است، اين حقوق براى تو حلال است. از مجموع آنچه درباره اين خاندان گفته شد، نتيجه مى‌گيريم كه ايشان و پدرشان افرادى متدين، منظم و وارسته بودند»<ref>همان، ص18-20</ref>
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش