دیوان رایج سیالکوتی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' {{' به '{{'
جز (جایگزینی متن - ' {{' به '{{')
خط ۴۷: خط ۴۷:


نانبا = نانوا:
نانبا = نانوا:
 
{{شعر}}{{ب|''گرسنه بود و داخل شد به بازار ''|2='' بدیدش نانبا و شد خریدار''}}{{ب|''جهودی، ارمنی‎، جلفایی اینجاست ''|2=''کبابی، نانبا، حلوایی اینجاست''}}{{پایان شعر}}
{{شعر}}
{{ب|''گرسنه بود و داخل شد به بازار ''|2='' بدیدش نانبا و شد خریدار''}}
{{ب|''جهودی، ارمنی‎، جلفایی اینجاست ''|2=''کبابی، نانبا، حلوایی اینجاست''}}
{{پایان شعر}}


دکان، تخته‎ کردن:
دکان، تخته‎ کردن:
 
{{شعر}}{{ب|''در سیه‎بختی مگو [از] ارزش جنس هنر ''|2='' مشتری‎ کو؟ تخته‎ کن غافل دکان در وقت شام''}}{{پایان شعر}}
{{شعر}}
{{ب|''در سیه‎بختی مگو [از] ارزش جنس هنر ''|2='' مشتری‎ کو؟ تخته‎ کن غافل دکان در وقت شام''}}
{{پایان شعر}}




رشته بر پا بودن:
رشته بر پا بودن:
 
{{شعر}}{{ب|''رشته‎ بر‎ پایم‎ در این باغ از رگ گل‎کرده‎اند ''|2='' بلبلم اما دهان غنچه منقار من است''}}{{پایان شعر}}
{{شعر}}
{{ب|''رشته‎ بر‎ پایم‎ در این باغ از رگ گل‎کرده‎اند ''|2='' بلبلم اما دهان غنچه منقار من است''}}
{{پایان شعر}}


زهره ریختن:
زهره ریختن:
 
{{شعر}}{{ب|''ز آشوب ‎‎حوادث‎ زهره مردان نمی‎ریزد ''|2=''  بود دارالامان اهل تمکین بی‎پناهی‎ها''}}{{پایان شعر}}
{{شعر}}
{{ب|''ز آشوب ‎‎حوادث‎ زهره مردان نمی‎ریزد ''|2=''  بود دارالامان اهل تمکین بی‎پناهی‎ها''}}
{{پایان شعر}}




سوهان آه:
سوهان آه:
 
{{شعر}}{{ب|''تا چه‎ اندامم‎ دهد‎ یارب که از سوهان آه ''|2=''  عشق هر شب تا سحر همواره می‎سازد مرا''}}{{پایان شعر}}
{{شعر}}
{{ب|''تا چه‎ اندامم‎ دهد‎ یارب که از سوهان آه ''|2=''  عشق هر شب تا سحر همواره می‎سازد مرا''}}
{{پایان شعر}}




غربال‎ فلک:
غربال‎ فلک:
 
{{شعر}}{{ب|''رزق چون آب ز غربال فلک می‎ریزد ''|2=''  عدل ز فکر کم و اندیشه بیشش بردار''}}{{پایان شعر}}
{{شعر}}
{{ب|''رزق چون آب ز غربال فلک می‎ریزد ''|2=''  عدل ز فکر کم و اندیشه بیشش بردار''}}
{{پایان شعر}}




قند قناعت یافتن‎:
قند قناعت یافتن‎:
 
{{شعر}}{{ب|''هیچ‎ کس شیرینی قند قناعت را نیافت ''|2=''  تلخ‎کام حرص جمع مال و اسبابند خلق''}}{{پایان شعر}}
{{شعر}}
{{ب|''هیچ‎ کس شیرینی قند قناعت را نیافت ''|2=''  تلخ‎کام حرص جمع مال و اسبابند خلق''}}
{{پایان شعر}}


کمان‎دار ناز:
کمان‎دار ناز:
 
{{شعر}}{{ب|''رم کن آفت‎هاست در قرب کمان‎داران ناز ''|2=''  ناوک اینجا بیشتر بر وحشی رام افگنند''}}{{پایان شعر}}
{{شعر}}
{{ب|''رم کن آفت‎هاست در قرب کمان‎داران ناز ''|2=''  ناوک اینجا بیشتر بر وحشی رام افگنند''}}
{{پایان شعر}}




لب‎ تیغ مکیدن:
لب‎ تیغ مکیدن:
 
{{شعر}}{{ب|''نغمه بی‎وصل رخت نوحه شنیدن باشد ''|2=''  بوسه جام لب تیغ مکیدن باشد''}}{{پایان شعر}}
{{شعر}}
{{ب|''نغمه بی‎وصل رخت نوحه شنیدن باشد ''|2=''  بوسه جام لب تیغ مکیدن باشد''}}
{{پایان شعر}}




نعل وارون زدن:
نعل وارون زدن:
 
{{شعر}}{{ب|''نعل وارون زدن یار نمی‎دانی آه ''|2=''  رهزن اینجاست که خضر ره حق باید‎ کرد''}}{{پایان شعر}}
{{شعر}}
{{ب|''نعل وارون زدن یار نمی‎دانی آه ''|2=''  رهزن اینجاست که خضر ره حق باید‎ کرد''}}
{{پایان شعر}}


هواگیر شدن:
هواگیر شدن:
 
{{شعر}}{{ب|''هر سحر در چمن شوق توام چون طاووس  ''|2=''  داغ‎های دل بی‎تاب هواگیر شود''}}{{پایان شعر}}<ref>ر.ک: همان</ref>.
{{شعر}}
{{ب|''هر سحر در چمن شوق توام چون طاووس  ''|2=''  داغ‎های دل بی‎تاب هواگیر شود''}}{{پایان شعر}}<ref>ر.ک: همان</ref>.


سبک شعر رایج، پیچیده و پرابهام است و دارای همه خصوصیات و صناعات ادبی می‎باشد که در آن زمان در شعر فارسی متداول بوده است؛ به‎عنوان مثال، به نمونه‎هایی از صناعات ادبی در شعر او اشاره می‎شود:
سبک شعر رایج، پیچیده و پرابهام است و دارای همه خصوصیات و صناعات ادبی می‎باشد که در آن زمان در شعر فارسی متداول بوده است؛ به‎عنوان مثال، به نمونه‎هایی از صناعات ادبی در شعر او اشاره می‎شود:
خط ۱۴۷: خط ۱۱۴:
#:{{ب|''به معنی وارس و طرز کلامش بین و تحسین کن''|2=''که رایج در سخن‎سازان سراپا افتخار افتد''}}
#:{{ب|''به معنی وارس و طرز کلامش بین و تحسین کن''|2=''که رایج در سخن‎سازان سراپا افتخار افتد''}}
#:{{ب|''شه معنی سپاهم شهرتم تخت روان باشد''|2=''به هر محفل که می‎خوانند شعرم غلغل کوس است''}}
#:{{ب|''شه معنی سپاهم شهرتم تخت روان باشد''|2=''به هر محفل که می‎خوانند شعرم غلغل کوس است''}}
#:{{ب|''کهنه‎پیرم رایج اما از توانایی فکر''|2=''زین کلام تازه و تر نوجوانی گشته‎ام''}}
#:{{ب|''کهنه‎پیرم رایج اما از توانایی فکر''|2=''زین کلام تازه و تر نوجوانی گشته‎ام''}}{{پایان شعر}}<ref>ر.ک: مقدمه مصحح، صفحه بیست‎وهشت - ‎سی</ref>.
{{پایان شعر}}<ref>ر.ک: مقدمه مصحح، صفحه بیست‎وهشت - ‎سی</ref>.
در دیوان رایج، اشعار عرفانی نیز وجود دارد. وی ادعا می‎کند که هرچه می‎گوید، از زبان مولوی رومی است، اما نمی‎خواهد بگوید که من چون مولوی روم هستم:{{شعر}}{{ب|''در نکته‎های وحدت من سرسری مبین''|2=''حرف از زبان مولوی روم می‎رود''}}{{پایان شعر}}<ref>ر.ک: همان، صفحه سی‎ویک - ‎سی‎وسه</ref>.
در دیوان رایج، اشعار عرفانی نیز وجود دارد. وی ادعا می‎کند که هرچه می‎گوید، از زبان مولوی رومی است، اما نمی‎خواهد بگوید که من چون مولوی روم هستم:{{شعر}}
{{ب|''در نکته‎های وحدت من سرسری مبین''|2=''حرف از زبان مولوی روم می‎رود''}}
{{پایان شعر}}<ref>ر.ک: همان، صفحه سی‎ویک - ‎سی‎وسه</ref>.


==وضعیت کتاب==
==وضعیت کتاب==
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش