۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '== گزارش محتوا== ' به '== گزارش محتوا== ') |
جز (جایگزینی متن - ' {{' به '{{') |
||
خط ۴۶: | خط ۴۶: | ||
[[سعدی، مصلح بن عبدالله|سعدى]] دست يافتن به چنين عشقى والا و معنوى- نه عشق صورى و از پى رنگ را- كه رمز تكامل روحى آدمى در آن است- چونان عارفان صاحبدل روشن ضمير، در تهذيب نفس و زدودن زنگارهاى درونى و صفاى قلب مىشناسد و با توجه به اهميت چنين عشقى است كه عقيده دارد: | [[سعدی، مصلح بن عبدالله|سعدى]] دست يافتن به چنين عشقى والا و معنوى- نه عشق صورى و از پى رنگ را- كه رمز تكامل روحى آدمى در آن است- چونان عارفان صاحبدل روشن ضمير، در تهذيب نفس و زدودن زنگارهاى درونى و صفاى قلب مىشناسد و با توجه به اهميت چنين عشقى است كه عقيده دارد: | ||
{{شعر}}{{ب|''هركو شراب عشق نخوردست و درد درد''|2=''آن است كز حيات جهانش نصيب نيست ''}}{{پایان شعر}} | |||
{{شعر}} | |||
{{ب|''هركو شراب عشق نخوردست و درد درد''|2=''آن است كز حيات جهانش نصيب نيست ''}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
خط ۶۶: | خط ۶۳: | ||
وى در بهرهگيرى از آرايههاى ادبى، برخلاف بسيارى ديگر از سخنسرايان، اندازه نگه داشته است و با آگاهى از تمام امكانات و ظرفيتهاى زبانى و با شناخت دقيقى كه از ويژگىهاى روانشناسى واژهها و تركيبها دارد، دست به آفرينش زده و تقليدپذيرترين شعرها را مىسرايد كه به درستى «سهل ممتنع» ناميده شده است.يكى از شگردهاى شيرين سعدى، بهگزينى واژهها و تركيبهاست. ذوق سليم او در عين آنكه حكايتها را به روانى و شيوايى مىپردازد، شايستهترين واژهها را نيز در پيوند با هم برمىگزيند و آنها را چون مرواريدهاى مناسبى در رشته سخن مىكشد. در داستان حاتم طايى (باب دوم) مىخوانيم: | وى در بهرهگيرى از آرايههاى ادبى، برخلاف بسيارى ديگر از سخنسرايان، اندازه نگه داشته است و با آگاهى از تمام امكانات و ظرفيتهاى زبانى و با شناخت دقيقى كه از ويژگىهاى روانشناسى واژهها و تركيبها دارد، دست به آفرينش زده و تقليدپذيرترين شعرها را مىسرايد كه به درستى «سهل ممتنع» ناميده شده است.يكى از شگردهاى شيرين سعدى، بهگزينى واژهها و تركيبهاست. ذوق سليم او در عين آنكه حكايتها را به روانى و شيوايى مىپردازد، شايستهترين واژهها را نيز در پيوند با هم برمىگزيند و آنها را چون مرواريدهاى مناسبى در رشته سخن مىكشد. در داستان حاتم طايى (باب دوم) مىخوانيم: | ||
{{شعر}}{{ب|''زمين مرده و ابر گريان بر او''|2=''صبا كرده بار دگر جان در او ''}}{{ب|''به منزلگه حاتم آمد فرود''|2=''برآسود چون تشنه بر زندهرود''}}{{پایان شعر}} | |||
{{شعر}} | |||
{{ب|''زمين مرده و ابر گريان بر او''|2=''صبا كرده بار دگر جان در او ''}} | |||
{{ب|''به منزلگه حاتم آمد فرود''|2=''برآسود چون تشنه بر زندهرود''}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
خط ۸۰: | خط ۷۳: | ||
در دو بيت زير (از باب چهارم) هيچ كدام از واژههاى «شيرين، تند، تلخ و ترش» در معناى واقعى خود به كار نرفته است، اما سعدى با ايهام تناسب يا ايهام تضاد، آنها را به هم در پيوسته است تا سخن خود را بيارايد: | در دو بيت زير (از باب چهارم) هيچ كدام از واژههاى «شيرين، تند، تلخ و ترش» در معناى واقعى خود به كار نرفته است، اما سعدى با ايهام تناسب يا ايهام تضاد، آنها را به هم در پيوسته است تا سخن خود را بيارايد: | ||
{{شعر}}{{ب|''به شيرين زبانى توان برد گوى''|2=''كه پيوسته تلخى برد تند خوى ''}}{{ب|''تو شيرين زبانى زسعدى بگير ''|2=''ترش روى را گو به تلخى بمير ''}}{{پایان شعر}} | |||
{{شعر}} | |||
{{ب|''به شيرين زبانى توان برد گوى''|2=''كه پيوسته تلخى برد تند خوى ''}} | |||
{{ب|''تو شيرين زبانى زسعدى بگير ''|2=''ترش روى را گو به تلخى بمير ''}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
به گزينى واژهها را در بوستان از ديدگاهى ديگر نيز مىتوان تشخيص داد و آن وجه موسيقيايى كلام بوده كه هم حروفى واژهها، از آن جمله است. به عنوان مثال، هم حرفى «ش» در: «چنان صبرش از شير خامش كند/ كه پستان شيرش فرامش كند» و هم حرفى «ك» در: «از اين خاکدان بندهاى پاك شد/ كه در پاى كمتر كسى خاک شد».سعدى در بوستان، همچنان سرايندهاى چيره دست و شاعرى شيرين كار است، برخلاف نظر برخى كه بوستان را تنها منظومهاى اخلاقى پنداشته و آن را از جلوههاى شاعرانه خالى مىدانند. نگاهى گذرا به صورتهاى شاعرانه خيال در اين كتاب، به سادگى اين سخن را از اعتبار مىاندازد. | به گزينى واژهها را در بوستان از ديدگاهى ديگر نيز مىتوان تشخيص داد و آن وجه موسيقيايى كلام بوده كه هم حروفى واژهها، از آن جمله است. به عنوان مثال، هم حرفى «ش» در: «چنان صبرش از شير خامش كند/ كه پستان شيرش فرامش كند» و هم حرفى «ك» در: «از اين خاکدان بندهاى پاك شد/ كه در پاى كمتر كسى خاک شد».سعدى در بوستان، همچنان سرايندهاى چيره دست و شاعرى شيرين كار است، برخلاف نظر برخى كه بوستان را تنها منظومهاى اخلاقى پنداشته و آن را از جلوههاى شاعرانه خالى مىدانند. نگاهى گذرا به صورتهاى شاعرانه خيال در اين كتاب، به سادگى اين سخن را از اعتبار مىاندازد. | ||
يكى از گونههاى زنده استعمار، جاندارانگارى (صنعت تشخيص) است. بهويژه هنگامى كه براى مفاهيم انتزاعى مانند سكون، غضب، ذكر، عزم و دهشت جاندارانگارى مىشود، اين آرايه هنرىتر جلوه مىكند. در اين كتاب، از اين آرايه نيز فراوان ديده مىشود، به عنوان مثال: «غضب دست در خون درويش داشت».از ويژگىهاى اين كتاب، ساخت جملههاى كوتاه و تراكم افعال در يك بيت است، كه خود گونهاى از گونههاى ايجاز در سخن است؛ نمونه: | يكى از گونههاى زنده استعمار، جاندارانگارى (صنعت تشخيص) است. بهويژه هنگامى كه براى مفاهيم انتزاعى مانند سكون، غضب، ذكر، عزم و دهشت جاندارانگارى مىشود، اين آرايه هنرىتر جلوه مىكند. در اين كتاب، از اين آرايه نيز فراوان ديده مىشود، به عنوان مثال: «غضب دست در خون درويش داشت».از ويژگىهاى اين كتاب، ساخت جملههاى كوتاه و تراكم افعال در يك بيت است، كه خود گونهاى از گونههاى ايجاز در سخن است؛ نمونه: | ||
{{شعر}}{{ب|''بفرمود و جستند و بستند سخت ''|2=''به خوارى فكندند در پاى تخت''}}{{ب|''قبا بست و چابك نورديد دست ''|2=''قبايش دريدند و دستش شكست''}}{{ب|''روان هر دو كس را فرستاد و خواند ''|2=''به هيبت نشست و به حرمت نشاند ''}}{{پایان شعر}} | |||
{{شعر}} | |||
{{ب|''بفرمود و جستند و بستند سخت ''|2=''به خوارى فكندند در پاى تخت''}} | |||
{{ب|''قبا بست و چابك نورديد دست ''|2=''قبايش دريدند و دستش شكست''}} | |||
{{ب|''روان هر دو كس را فرستاد و خواند ''|2=''به هيبت نشست و به حرمت نشاند ''}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
در پايان مىتوان چنين نتيجهگيرى نموده كه چنانچه از منظر زيبايىشناسى، نگاهى باريكبينانه به زيبايىهاى لفظى و شگردهاى شاعرانه [[سعدی، مصلح بن عبدالله|سعدى]]، در اين اثر بيفكنيم، به روشنى درمىيابيم كه او در اين كتاب گرانسنگ، افزون بر آنكه ارزشهاى اخلاقى و اجتماعى را، به شيرينى، باز نموده است، كلام خود را نيز با آرايههاى مناسب، به شيوايى و فريبايى، آراسته و با ترفندهاى شايسته ادبى، در سخن خود رستاخيز ادبى برپا كرده است. اما زبان ساده و روان سعدى، آنگونه كمال يافته كه آرايههاى ادبى را زير سايه خود درآورده و از خودنمايى آنها پيشگيرى كرده است. از همين روى است كه ويژگی «سهل ممتنع» براى سخن سعدى، آوازه جاوادنه يافته است. | در پايان مىتوان چنين نتيجهگيرى نموده كه چنانچه از منظر زيبايىشناسى، نگاهى باريكبينانه به زيبايىهاى لفظى و شگردهاى شاعرانه [[سعدی، مصلح بن عبدالله|سعدى]]، در اين اثر بيفكنيم، به روشنى درمىيابيم كه او در اين كتاب گرانسنگ، افزون بر آنكه ارزشهاى اخلاقى و اجتماعى را، به شيرينى، باز نموده است، كلام خود را نيز با آرايههاى مناسب، به شيوايى و فريبايى، آراسته و با ترفندهاى شايسته ادبى، در سخن خود رستاخيز ادبى برپا كرده است. اما زبان ساده و روان سعدى، آنگونه كمال يافته كه آرايههاى ادبى را زير سايه خود درآورده و از خودنمايى آنها پيشگيرى كرده است. از همين روى است كه ويژگی «سهل ممتنع» براى سخن سعدى، آوازه جاوادنه يافته است. | ||
خط ۱۱۱: | خط ۹۵: | ||
# حسن لى، كاووس، «رستاخيز سخن در بوستان»، مجله شعر، نيمه دوم زمستان 1383، شماره 40، صفحه 24 تا 31. | # حسن لى، كاووس، «رستاخيز سخن در بوستان»، مجله شعر، نيمه دوم زمستان 1383، شماره 40، صفحه 24 تا 31. | ||
== وابستهها == | == وابستهها =={{وابستهها}} | ||
{{وابستهها}} | |||
[[شرح بوستان]] | [[شرح بوستان]] |
ویرایش