۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
(لینک درون متنی) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
== ساختار == | == ساختار == | ||
كتاب، شامل يك مقدمه، هشت روضه و يك خاتمه بوده و به شيوه گلستان سعدى و به تقليد از آن تأليف شده است. | كتاب، شامل يك مقدمه، هشت روضه و يك خاتمه بوده و به شيوه گلستان سعدى و به تقليد از آن تأليف شده است. | ||
خط ۴۹: | خط ۴۷: | ||
== گزارش محتوا == | == گزارش محتوا == | ||
مقدمه، به بيان انگيزه مؤلف از نگارش كتاب اختصاص يافته است. هشت روضه بهارستان، به تقليد از هشت باب گلستان، به ترتيب زير مىباشند: | مقدمه، به بيان انگيزه مؤلف از نگارش كتاب اختصاص يافته است. هشت روضه بهارستان، به تقليد از هشت باب گلستان، به ترتيب زير مىباشند: | ||
خط ۶۳: | خط ۶۰: | ||
عبارات كتاب، روىهمرفته، ساده و شيرين است و در ميان آثار منثور، مقامى شامخ دارد. اين كتاب غالبا مشتمل بر مطالب اخلاقى عالى و دستورهاى سودمند براى زندگانى است. قطعههاى تاريخى آن نيز قسمتهاى مفيدى دارد كه به روشن شدن احوال شعرا و عرفا كمك مىكند. در مقام مقايسه بهارستان با گلستان سعدى، سخن منظوم بهارستان بيشتر است و سجع و تكلّف بهوفور در آن راه يافته و در روضه ششم آن، پارهاى از مطايبات فراهم آمده است كه خواننده را از سليقه تربيتى نويسنده به شگفتى و شك مىآورد.<ref>همان، ص3</ref> | عبارات كتاب، روىهمرفته، ساده و شيرين است و در ميان آثار منثور، مقامى شامخ دارد. اين كتاب غالبا مشتمل بر مطالب اخلاقى عالى و دستورهاى سودمند براى زندگانى است. قطعههاى تاريخى آن نيز قسمتهاى مفيدى دارد كه به روشن شدن احوال شعرا و عرفا كمك مىكند. در مقام مقايسه بهارستان با گلستان سعدى، سخن منظوم بهارستان بيشتر است و سجع و تكلّف بهوفور در آن راه يافته و در روضه ششم آن، پارهاى از مطايبات فراهم آمده است كه خواننده را از سليقه تربيتى نويسنده به شگفتى و شك مىآورد.<ref>همان، ص3</ref> | ||
در خاتمه كتاب، [[جامی، عبدالرحمن|جامى]] را مقالتى است كه در آنجا پس از اعتذار از طول كلام باز به تقليد از سعدى اشاره به اين نكته كرده است كه اشعار و منظومات وارده در كتاب، همه از خود اوست و مستعار نيست و اين رباعى را نظم كرده است: | در خاتمه كتاب، [[جامی، عبدالرحمن|جامى]] را مقالتى است كه در آنجا پس از اعتذار از طول كلام باز به تقليد از سعدى اشاره به اين نكته كرده است كه اشعار و منظومات وارده در كتاب، همه از خود اوست و مستعار نيست و اين رباعى را نظم كرده است:{{شعر}} | ||
{{ب|''جامى هر جا كه نامه انشا آراست''|2=''از گفته كس به عاريت هيچ نخواست''}} | |||
{| | {{ب|''آن را كه وضع خود دكان پركالاست''|2=''دلالى كالاى كسانش نه سزاست ''}}{{پایان شعر}}<ref>همان، ص3</ref>برخى از ويژگىهاى ادبى بهارستان بهاختصار از اين قرار است: | ||
{| | |||
- كاربرد مصدر «ماندن» در معنى متعدى: | #استشهاد به آيات قرآن كريم، مانند:''' «و كلاّ نقصّ عليك من انباء الرسل نثبّت به فؤادك...» '''.<ref>سوره هود، آيه 121</ref> | ||
#استفاده از احاديث و مأثورات مذهبى، مانند: «قيمة كلّ امرئ ما يحسنه»، «من عشق و عفّ و كتم فمات مات شهيدا». | |||
{| | #استفاده از امثال و حكم، مانند:{{شعر}} | ||
#:{{ب|''دلا گر آيدت روزى غمى پيش''|2=''چو يارى باشدت غمخوار غم نيست''}} | |||
#:{{ب|''براى روز محنت يار بايد''|2=''وگرنه روز راحت يار كم نيست ''}}{{پایان شعر}} | |||
#:«مردان، بار را به نيروى همت و بازوى حميّت كشند، نه به قوّت تن و ضخامت بدن». | |||
#استفاده از صنايع بديعى گوناگون از قبيل: | |||
- تقديم صفت بر موصوف: | #:- جناس: «هركه را خلق با خلق نه نكوست، پوست بر بدن زندان اوست». | ||
#:- تشبيه: «افريدون كه در زمين شفقت جز تخم نصيحت نكشت، به فرزندان خود اين توقيع نوشت». | |||
{| | #:- تضادّ (طباق): «بسيار بود كه در دوستى خلل افتد و به دشمنى بدل گردد». | ||
#:- مراعات النظير (تناسب): «گفت در اين بيابان با جمعى از سرهنگان از گرگان و پلنگان آشنايى دارم، احرام زيارت ايشان بستهام». | |||
#ويژگىهاى دستورى، از قبيل: | |||
#:- كاربرد مصدر «ماندن» در معنى متعدى:{{شعر}} | |||
#:{{ب|''آنچه اندوخت سفله مرد لئيم''|2=''بعد مرگ از براى دشمن ماند ''}}{{پایان شعر}} | |||
#:- تقديم صفت بر موصوف:{{شعر}} | |||
#:{{ب|''از سرّ سربهمهر پشيمان نشد كسى''|2=''بس فاشگشته سرّ كه پشيمانى آورد''}}{{پایان شعر}} | |||
#حذف فعل به قرينه: «مرا دهان خاموش، تو را زبان پرخروش». | |||
#استناد به اشعار فارسى و عربى به جهت تأكيد:{{شعر}} | |||
{| | #:{{ب|''أبكى و ما يدريك ما يبكينى''|2=''أبكى حذار ان تفارقينى''}} | ||
#:{{ب|''چو ميزبان بنهد خوان مكرمت آن به''|2=''كه از ملاحظه ميهمان كنار كند ''}}{{پایان شعر}} | |||
#آوردن لغات و اصطلاحات عرفان و تصوّف، مانند: «مريد، صوفى، دلق، خرقه، پير، خانقاه، فقر، مقامات، وصول و...». | |||
#آوردن لغات و اصطلاحات زيباى فارسى، مانند: افسوسپيشه، بزهمند، جفاكيش، ستيزهسنج، گرانجان، بارگى و...: | |||
{| | |||
- «جز علمى را فرانگيرى كه به ترك آن بزهمندى ميرى». | - «جز علمى را فرانگيرى كه به ترك آن بزهمندى ميرى». | ||
خط ۱۴۹: | خط ۹۷: | ||
وى در ديباچه بهارستان، درباره آن كتاب چنين آورده است: | وى در ديباچه بهارستان، درباره آن كتاب چنين آورده است: | ||
{ | {{شعر}} | ||
| | {{ب|''گذرى كن بر اين بهارستان''|2=''تا ببينى در او گلستانها ''}} | ||
{{ب|''وز لطافت به هر گلستانى''|2=''رسته گلها، دميده ريحانها ''}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
{| | |||
و ترتيب اين بهارستان بر هشت روضه اتّفاق افتادست، هر روضه بهشتآيين مشتمل بر رنگ ديگر از شقايق و بوى ديگر از رياحين؛ نه شقايقش را از پايمال باد خزان پژمردگى و نه رياحينش را از دستبرد برد دى افسردگى... التماس از تماشائيان اين رياض خالى از خار ملاحظه اغراض و خاشاك مطالبه اعواض، آنكه چون به قدم اهتمام بر اينان بگذرند و به نظر اعتبار در اينها بنگرند، باغبان را كه در تربيتشان خون جگر خورده است و در تنميتشان جان شيرين بر لب آورده به دعايى ياد كنند و به ثنايى شاد گردانند...». | و ترتيب اين بهارستان بر هشت روضه اتّفاق افتادست، هر روضه بهشتآيين مشتمل بر رنگ ديگر از شقايق و بوى ديگر از رياحين؛ نه شقايقش را از پايمال باد خزان پژمردگى و نه رياحينش را از دستبرد برد دى افسردگى... التماس از تماشائيان اين رياض خالى از خار ملاحظه اغراض و خاشاك مطالبه اعواض، آنكه چون به قدم اهتمام بر اينان بگذرند و به نظر اعتبار در اينها بنگرند، باغبان را كه در تربيتشان خون جگر خورده است و در تنميتشان جان شيرين بر لب آورده به دعايى ياد كنند و به ثنايى شاد گردانند...». | ||
خط ۱۶۷: | خط ۱۱۰: | ||
«روباهبچهاى با مادر خود گفت: مرا حيلهاى بياموز كه چون به كشاكش سگ درمانم خود را از او برهانم. گفت: آن را حيله فراوان است، اما بهترين همه آن است كه در خانه خود بنشينى، نه او تو را بيند و نه تو او را بينى؛ قطعه: | «روباهبچهاى با مادر خود گفت: مرا حيلهاى بياموز كه چون به كشاكش سگ درمانم خود را از او برهانم. گفت: آن را حيله فراوان است، اما بهترين همه آن است كه در خانه خود بنشينى، نه او تو را بيند و نه تو او را بينى؛ قطعه: | ||
{ | {{شعر}} | ||
| | {{ب|''چو با تو خصم شود سفلهاى نه از خرد است''|2=''كه در خصومت او مكر و حيله ساز كنى ''}} | ||
{{ب|''هزار حيله توان ساخت وز همه آن به''|2=''كه هم ز صلح و هم از جنگش احتراز كنى ''}}{{پایان شعر}}<ref>همان، ص6</ref> | |||
{| | |||
خاتمه كتاب، شامل سال تأليف اثر و ذكر اين نكته از سوى [[جامی، عبدالرحمن|جامى]] است كه تمامى محتويات كتاب از خود اوست و از منبع ديگرى به عاريت گرفته نشده است. | خاتمه كتاب، شامل سال تأليف اثر و ذكر اين نكته از سوى [[جامی، عبدالرحمن|جامى]] است كه تمامى محتويات كتاب از خود اوست و از منبع ديگرى به عاريت گرفته نشده است. | ||
خط ۲۰۱: | خط ۱۳۶: | ||
== منابع مقاله == | == منابع مقاله == | ||
#مقدمه و متن كتاب. | |||
#بجنوردى، سيد كاظم و همكاران (1377)، دائرةالمعارف بزرگ اسلامى (چاپ دوم)، تهران: مركز دائرةالمعارف بزرگ اسلامى، ج 13، ص94، نويسنده مقاله: على ميرانصارى. | |||
#حدادعادل، غلامعلى و همكاران (1377)، دانشنامه جهان اسلام (چاپ اول)، تهران: بنياد دايرةالمعارف اسلامى، ج 4، ص705، نويسنده مقاله: اسماعيل حاكمى. | |||
#حاكمى، اسماعيل، «نكاتى درباره سبک كتاب بهارستان جامى»، مجله دانشكده ادبيات و علوم اسلامى دانشگاه تهران، زمستان 1377 و بهار 1378، شماره 148 و 149 (از صفحه 1 تا 6). | |||
[[رده:کتابشناسی]] | |||
[[رده: | [[رده:25 تیر الی 24 مرداد]] |
ویرایش