پرش به محتوا

بهارستان: تفاوت میان نسخه‌ها

۲۰ بایت حذف‌شده ،  ‏۳۱ ژوئیهٔ ۲۰۱۸
بدون خلاصۀ ویرایش
(لینک درون متنی)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۰: خط ۳۰:


== ساختار ==
== ساختار ==
كتاب، شامل يك مقدمه، هشت روضه و يك خاتمه بوده و به شيوه گلستان سعدى و به تقليد از آن تأليف شده است.
كتاب، شامل يك مقدمه، هشت روضه و يك خاتمه بوده و به شيوه گلستان سعدى و به تقليد از آن تأليف شده است.


خط ۴۹: خط ۴۷:


== گزارش محتوا ==
== گزارش محتوا ==


مقدمه، به بيان انگيزه مؤلف از نگارش كتاب اختصاص يافته است. هشت روضه بهارستان، به تقليد از هشت باب گلستان، به ترتيب زير مى‌باشند:
مقدمه، به بيان انگيزه مؤلف از نگارش كتاب اختصاص يافته است. هشت روضه بهارستان، به تقليد از هشت باب گلستان، به ترتيب زير مى‌باشند:
خط ۶۳: خط ۶۰:
عبارات كتاب، روى‌هم‌رفته، ساده و شيرين است و در ميان آثار منثور، مقامى شامخ دارد. اين كتاب غالبا مشتمل بر مطالب اخلاقى عالى و دستورهاى سودمند براى زندگانى است. قطعه‌هاى تاريخى آن نيز قسمت‌هاى مفيدى دارد كه به روشن شدن احوال شعرا و عرفا كمك مى‌كند. در مقام مقايسه بهارستان با گلستان سعدى، سخن منظوم بهارستان بيشتر است و سجع و تكلّف به‌وفور در آن راه يافته و در روضه ششم آن، پاره‌اى از مطايبات فراهم آمده است كه خواننده را از سليقه تربيتى نويسنده به شگفتى و شك مى‌آورد.<ref>همان، ص3</ref>
عبارات كتاب، روى‌هم‌رفته، ساده و شيرين است و در ميان آثار منثور، مقامى شامخ دارد. اين كتاب غالبا مشتمل بر مطالب اخلاقى عالى و دستورهاى سودمند براى زندگانى است. قطعه‌هاى تاريخى آن نيز قسمت‌هاى مفيدى دارد كه به روشن شدن احوال شعرا و عرفا كمك مى‌كند. در مقام مقايسه بهارستان با گلستان سعدى، سخن منظوم بهارستان بيشتر است و سجع و تكلّف به‌وفور در آن راه يافته و در روضه ششم آن، پاره‌اى از مطايبات فراهم آمده است كه خواننده را از سليقه تربيتى نويسنده به شگفتى و شك مى‌آورد.<ref>همان، ص3</ref>


در خاتمه كتاب، [[جامی، عبدالرحمن|جامى]] را مقالتى است كه در آنجا پس از اعتذار از طول كلام باز به تقليد از سعدى اشاره به اين نكته كرده است كه اشعار و منظومات وارده در كتاب، همه از خود اوست و مستعار نيست و اين رباعى را نظم كرده است:
در خاتمه كتاب، [[جامی، عبدالرحمن|جامى]] را مقالتى است كه در آنجا پس از اعتذار از طول كلام باز به تقليد از سعدى اشاره به اين نكته كرده است كه اشعار و منظومات وارده در كتاب، همه از خود اوست و مستعار نيست و اين رباعى را نظم كرده است:{{شعر}}
 
{|''جامى هر جا كه نامه انشا آراست''|2=''از گفته كس به عاريت هيچ نخواست''}}
{| class="wikitable poem"
{|''آن را كه وضع خود دكان پركالاست''|2=''دلالى كالاى كسانش نه سزاست ''}}{{پایان شعر}}<ref>همان، ص3</ref>برخى از ويژگى‌هاى ادبى بهارستان به‌اختصار از اين قرار است:
|-
! جامى هر جا كه نامه انشا آراست !! از گفته كس به عاريت هيچ نخواست  
|}
 
{| class="wikitable poem"
|-
! آن را كه وضع خود دكان پركالاست !! دلالى كالاى كسانش نه سزاست  
|}
 
.<ref>همان، ص3</ref>برخى از ويژگى‌هاى ادبى بهارستان به‌اختصار از اين قرار است:
 
1. استشهاد به آيات قرآن كريم، مانند:''' «و كلاّ نقصّ عليك من انباء الرسل نثبّت به فؤادك...» '''.<ref>سوره هود، آيه 121</ref>
 
2. استفاده از احاديث و مأثورات مذهبى، مانند: «قيمة كلّ امرئ ما يحسنه»، «من عشق و عفّ و كتم فمات مات شهيدا».
 
3. استفاده از امثال و حكم، مانند:
 
{| class="wikitable poem"
|-
! دلا گر آيدت روزى غمى پيش !! چو يارى باشدت غمخوار غم نيست
|}
 
{| class="wikitable poem"
|-
! براى روز محنت يار بايد !! وگرنه روز راحت يار كم نيست
|}
 
«مردان، بار را به نيروى همت و بازوى حميّت كشند، نه به قوّت تن و ضخامت بدن».
 
4. استفاده از صنايع بديعى گوناگون از قبيل:
 
- جناس: «هركه را خلق با خلق نه نكوست، پوست بر بدن زندان اوست».
 
- تشبيه: «افريدون كه در زمين شفقت جز تخم نصيحت نكشت، به فرزندان خود اين توقيع نوشت».
 
- تضادّ (طباق): «بسيار بود كه در دوستى خلل افتد و به دشمنى بدل گردد».
 
- مراعات النظير (تناسب): «گفت در اين بيابان با جمعى از سرهنگان از گرگان و پلنگان آشنايى دارم، احرام زيارت ايشان بسته‌ام».
 
5. ويژگى‌هاى دستورى، از قبيل:


- كاربرد مصدر «ماندن» در معنى متعدى:
#استشهاد به آيات قرآن كريم، مانند:''' «و كلاّ نقصّ عليك من انباء الرسل نثبّت به فؤادك...» '''.<ref>سوره هود، آيه 121</ref>
 
#استفاده از احاديث و مأثورات مذهبى، مانند: «قيمة كلّ امرئ ما يحسنه»، «من عشق و عفّ و كتم فمات مات شهيدا».
{| class="wikitable poem"
#استفاده از امثال و حكم، مانند:{{شعر}}
|-
#:{{ب|''دلا گر آيدت روزى غمى پيش''|2=''چو يارى باشدت غمخوار غم نيست''}}
! آنچه اندوخت سفله مرد لئيم !! بعد مرگ از براى دشمن ماند  
#:{{ب|''براى روز محنت يار بايد''|2=''وگرنه روز راحت يار كم نيست ''}}{{پایان شعر}}
|}
#:«مردان، بار را به نيروى همت و بازوى حميّت كشند، نه به قوّت تن و ضخامت بدن».
 
#استفاده از صنايع بديعى گوناگون از قبيل:
- تقديم صفت بر موصوف:
#:- جناس: «هركه را خلق با خلق نه نكوست، پوست بر بدن زندان اوست».
 
#:- تشبيه: «افريدون كه در زمين شفقت جز تخم نصيحت نكشت، به فرزندان خود اين توقيع نوشت».
{| class="wikitable poem"
#:- تضادّ (طباق): «بسيار بود كه در دوستى خلل افتد و به دشمنى بدل گردد».
|-
#:- مراعات النظير (تناسب): «گفت در اين بيابان با جمعى از سرهنگان از گرگان و پلنگان آشنايى دارم، احرام زيارت ايشان بسته‌ام».
! از سرّ سربه‌مهر پشيمان نشد كسى !! بس فاش‌گشته سرّ كه پشيمانى آورد  
#ويژگى‌هاى دستورى، از قبيل:
|}
#:- كاربرد مصدر «ماندن» در معنى متعدى:{{شعر}}
 
#:{{ب|''آنچه اندوخت سفله مرد لئيم''|2=''بعد مرگ از براى دشمن ماند ''}}{{پایان شعر}}
6. حذف فعل به قرينه: «مرا دهان خاموش، تو را زبان پرخروش».
#:- تقديم صفت بر موصوف:{{شعر}}
 
#:{{ب|''از سرّ سربه‌مهر پشيمان نشد كسى''|2=''بس فاش‌گشته سرّ كه پشيمانى آورد''}}{{پایان شعر}}
7. استناد به اشعار فارسى و عربى به جهت تأكيد:
#حذف فعل به قرينه: «مرا دهان خاموش، تو را زبان پرخروش».
 
#استناد به اشعار فارسى و عربى به جهت تأكيد:{{شعر}}
{| class="wikitable poem"
#:{{ب|''أبكى و ما يدريك ما يبكينى''|2=''أبكى حذار ان تفارقينى''}}
|-
#:{{ب|''چو ميزبان بنهد خوان مكرمت آن به''|2=''كه از ملاحظه ميهمان كنار كند ''}}{{پایان شعر}}
! أبكى و ما يدريك ما يبكينى !! أبكى حذار ان تفارقينى  
#آوردن لغات و اصطلاحات عرفان و تصوّف، مانند: «مريد، صوفى، دلق، خرقه، پير، خانقاه، فقر، مقامات، وصول و...».
|}
#آوردن لغات و اصطلاحات زيباى فارسى، مانند: افسوس‌پيشه، بزه‌مند، جفاكيش، ستيزه‌سنج، گران‌جان، بارگى و...:
 
{| class="wikitable poem"
|-
! چو ميزبان بنهد خوان مكرمت آن به !! كه از ملاحظه ميهمان كنار كند  
|}
 
8. آوردن لغات و اصطلاحات عرفان و تصوّف، مانند: «مريد، صوفى، دلق، خرقه، پير، خانقاه، فقر، مقامات، وصول و...».
 
9. آوردن لغات و اصطلاحات زيباى فارسى، مانند: افسوس‌پيشه، بزه‌مند، جفاكيش، ستيزه‌سنج، گران‌جان، بارگى و...:


- «جز علمى را فرانگيرى كه به ترك آن بزه‌مندى ميرى».
- «جز علمى را فرانگيرى كه به ترك آن بزه‌مندى ميرى».
خط ۱۴۹: خط ۹۷:
وى در ديباچه بهارستان، درباره آن كتاب چنين آورده است:
وى در ديباچه بهارستان، درباره آن كتاب چنين آورده است:


{| class="wikitable poem"
{{شعر}}
|-
{{ب|''گذرى كن بر اين بهارستان''|2=''تا ببينى در او گلستان‌ها ''}}
! گذرى كن بر اين بهارستان !! تا ببينى در او گلستان‌ها  
{|''وز لطافت به هر گلستانى''|2=''رسته گل‌ها، دميده ريحان‌ها ''}}
|}
{{پایان شعر}}
 
{| class="wikitable poem"
|-
! وز لطافت به هر گلستانى !! رسته گل‌ها، دميده ريحان‌ها  
|}


و ترتيب اين بهارستان بر هشت روضه اتّفاق افتادست، هر روضه بهشت‌آيين مشتمل بر رنگ ديگر از شقايق و بوى ديگر از رياحين؛ نه شقايقش را از پايمال باد خزان پژمردگى و نه رياحينش را از دستبرد برد دى افسردگى... التماس از تماشائيان اين رياض خالى از خار ملاحظه اغراض و خاشاك مطالبه اعواض، آنكه چون به قدم اهتمام بر اينان بگذرند و به نظر اعتبار در اين‌ها بنگرند، باغبان را كه در تربيتشان خون جگر خورده است و در تنميتشان جان شيرين بر لب آورده به دعايى ياد كنند و به ثنايى شاد گردانند...».
و ترتيب اين بهارستان بر هشت روضه اتّفاق افتادست، هر روضه بهشت‌آيين مشتمل بر رنگ ديگر از شقايق و بوى ديگر از رياحين؛ نه شقايقش را از پايمال باد خزان پژمردگى و نه رياحينش را از دستبرد برد دى افسردگى... التماس از تماشائيان اين رياض خالى از خار ملاحظه اغراض و خاشاك مطالبه اعواض، آنكه چون به قدم اهتمام بر اينان بگذرند و به نظر اعتبار در اين‌ها بنگرند، باغبان را كه در تربيتشان خون جگر خورده است و در تنميتشان جان شيرين بر لب آورده به دعايى ياد كنند و به ثنايى شاد گردانند...».
خط ۱۶۷: خط ۱۱۰:
«روباه‌بچه‌اى با مادر خود گفت: مرا حيله‌اى بياموز كه چون به كشاكش سگ درمانم خود را از او برهانم. گفت: آن را حيله فراوان است، اما بهترين همه آن است كه در خانه خود بنشينى، نه او تو را بيند و نه تو او را بينى؛ قطعه:
«روباه‌بچه‌اى با مادر خود گفت: مرا حيله‌اى بياموز كه چون به كشاكش سگ درمانم خود را از او برهانم. گفت: آن را حيله فراوان است، اما بهترين همه آن است كه در خانه خود بنشينى، نه او تو را بيند و نه تو او را بينى؛ قطعه:


{| class="wikitable poem"
{{شعر}}
|-
{{ب|''چو با تو خصم شود سفله‌اى نه از خرد است''|2=''كه در خصومت او مكر و حيله ساز كنى ''}}
! چو با تو خصم شود سفله‌اى نه از خرد است !! كه در خصومت او مكر و حيله ساز كنى  
{|''هزار حيله توان ساخت وز همه آن به''|2=''كه هم ز صلح و هم از جنگش احتراز كنى ''}}{{پایان شعر}}<ref>همان، ص6</ref>
|}
 
{| class="wikitable poem"
|-
! هزار حيله توان ساخت وز همه آن به !! كه هم ز صلح و هم از جنگش احتراز كنى  
|}»
 
.<ref>همان، ص6</ref>


خاتمه كتاب، شامل سال تأليف اثر و ذكر اين نكته از سوى [[جامی، عبدالرحمن|جامى]] است كه تمامى محتويات كتاب از خود اوست و از منبع ديگرى به عاريت گرفته نشده است.
خاتمه كتاب، شامل سال تأليف اثر و ذكر اين نكته از سوى [[جامی، عبدالرحمن|جامى]] است كه تمامى محتويات كتاب از خود اوست و از منبع ديگرى به عاريت گرفته نشده است.
خط ۲۰۱: خط ۱۳۶:
== منابع مقاله ==
== منابع مقاله ==


1. مقدمه و متن كتاب.
#مقدمه و متن كتاب.
#بجنوردى، سيد كاظم و همكاران (1377)، دائرةالمعارف بزرگ اسلامى (چاپ دوم)، تهران: مركز دائرةالمعارف بزرگ اسلامى، ج 13، ص94، نويسنده مقاله: على ميرانصارى.
#حدادعادل، غلامعلى و همكاران (1377)، دانش‌نامه جهان اسلام (چاپ اول)، تهران: بنياد دايرةالمعارف اسلامى، ج 4، ص705، نويسنده مقاله: اسماعيل حاكمى.
#حاكمى، اسماعيل، «نكاتى درباره سبک  كتاب بهارستان جامى»، مجله دانشكده ادبيات و علوم اسلامى دانشگاه تهران، زمستان 1377 و بهار 1378، شماره 148 و 149 (از صفحه 1 تا 6).


2. بجنوردى، سيد كاظم و همكاران (1377)، دائرةالمعارف بزرگ اسلامى (چاپ دوم)، تهران: مركز دائرةالمعارف بزرگ اسلامى، ج 13، ص94، نويسنده مقاله: على ميرانصارى.
[[رده:کتاب‌شناسی]]
 
3. حدادعادل، غلامعلى و همكاران (1377)، دانش‌نامه جهان اسلام (چاپ اول)، تهران: بنياد دايرةالمعارف اسلامى، ج 4، ص705، نويسنده مقاله: اسماعيل حاكمى.
 
4. حاكمى، اسماعيل، «نكاتى درباره سبک  كتاب بهارستان جامى»، مجله دانشكده ادبيات و علوم اسلامى دانشگاه تهران، زمستان 1377 و بهار 1378، شماره 148 و 149 (از صفحه 1 تا 6).


[[رده:کتاب‌شناسی]]
[[رده:25 تیر الی 24 مرداد]]
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش