۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - 'سبك' به 'سبک ') |
||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
[[موتسکی، هارالد|هارالد موتسكى]]، در مقدمه بلند خود، تاريخ حديثپژوهى در غرب را به تفصيل همراه با سير تحول در مسئلهها، روشها و دستاوردهايش بررسى كرده و در مقدمه كوتاه خود براى خواننده فارسى زبان نيز به برخى مسائل كلى در اين باب پرداخته است. ازاينرو، متن فارسى از مقدمه تفصيلى ديگر در اين موضوع مستغنى است<ref>همان، ص8</ref> | [[موتسکی، هارالد|هارالد موتسكى]]، در مقدمه بلند خود، تاريخ حديثپژوهى در غرب را به تفصيل همراه با سير تحول در مسئلهها، روشها و دستاوردهايش بررسى كرده و در مقدمه كوتاه خود براى خواننده فارسى زبان نيز به برخى مسائل كلى در اين باب پرداخته است. ازاينرو، متن فارسى از مقدمه تفصيلى ديگر در اين موضوع مستغنى است<ref>همان، ص8</ref> | ||
در مقاله اول به قلم يوهان فوك و ترجمه احمد نمايى، اهميت حديثگرايى در اسلام بررسى شده است. نويسنده معتقد است يكپارچگى فرهنگ اسلامى، معرف يكى از دلانگيزترين مسائلى است كه با گسترش اسلام از آغاز آن در مكه تا جهان دينى امروز، با بيش از 250 ميليون مسلمان، پيوندى ناگسستنى داشته است. وى اين پرسش را مطرح نموده كه بهرغم تمام تغييرات مكانى و زمانى كه در نتيجه تأثير مداوم فرهنگها و مذاهب كهن و بر اثر عادات، رسوم و نگرشهاى دنياى امروز پديد آمدهاند، چه شده است كه در جهان گسترده اسلام، فرهنگى متمايز ظهور كرده است؟ وى اين پرسش را مطرح كرده است كه اين فرهنگ همگون اسلامى، چگونه توانسته است در سرزمينهايى استقرار يابد كه هر يك از مناطق آن در زمانهاى مختلف و به شكلهاى گوناگون تحت تأثير اسلام قرار گرفتند: گاه از طريق پيروزى سپاه اسلام، روزگارى در نتيجه قرارداد صلح، زمانى به واسطه تبليغ آگاهانه فرقههاى مذهبى و زمانى ديگر به علت تأثير ناخواسته بازرگانان مسلمان بر سرزمينهايى كه فرهنگى فقيرتر داشتند. به نظر وى به اين پرسشها نمىتوان با استناد به وحدت عقيده پاسخ داد، زيرا يكپارچگى اين فرهنگ محدود به تشابه اعتقادى نيست؛ چه اين ويژگى خود را بيشتر در طرز تلقى يكسان و | در مقاله اول به قلم يوهان فوك و ترجمه احمد نمايى، اهميت حديثگرايى در اسلام بررسى شده است. نويسنده معتقد است يكپارچگى فرهنگ اسلامى، معرف يكى از دلانگيزترين مسائلى است كه با گسترش اسلام از آغاز آن در مكه تا جهان دينى امروز، با بيش از 250 ميليون مسلمان، پيوندى ناگسستنى داشته است. وى اين پرسش را مطرح نموده كه بهرغم تمام تغييرات مكانى و زمانى كه در نتيجه تأثير مداوم فرهنگها و مذاهب كهن و بر اثر عادات، رسوم و نگرشهاى دنياى امروز پديد آمدهاند، چه شده است كه در جهان گسترده اسلام، فرهنگى متمايز ظهور كرده است؟ وى اين پرسش را مطرح كرده است كه اين فرهنگ همگون اسلامى، چگونه توانسته است در سرزمينهايى استقرار يابد كه هر يك از مناطق آن در زمانهاى مختلف و به شكلهاى گوناگون تحت تأثير اسلام قرار گرفتند: گاه از طريق پيروزى سپاه اسلام، روزگارى در نتيجه قرارداد صلح، زمانى به واسطه تبليغ آگاهانه فرقههاى مذهبى و زمانى ديگر به علت تأثير ناخواسته بازرگانان مسلمان بر سرزمينهايى كه فرهنگى فقيرتر داشتند. به نظر وى به اين پرسشها نمىتوان با استناد به وحدت عقيده پاسخ داد، زيرا يكپارچگى اين فرهنگ محدود به تشابه اعتقادى نيست؛ چه اين ويژگى خود را بيشتر در طرز تلقى يكسان و سبک مشابه زندگى بازنموده است كه بر همه سطوح حيات فردى و اجتماعى سايه افكنده است و در نتيجه به فراسوى مرزهاى دين، آنگونه كه در غرب شناخته شده، رسيده است. به عقيده وى، همچنين در وهله نخست نمىتوان قرآن را عامل اين دستاورد شناخت؛ زيرا تاريخ تفسير قرآن نشان مىدهد كه تفسير كلام خدا چگونه به شدت تحت تأثير ذهنيات غالب زمان و مكان قرار داشته است. برعكس، سنت اسوه پيامبر(ص) و تأثير مداوم آن بر زندگى مسلمانان در طول قرون متمادى، عامل اصلى اين وحدت فرهنگى اسلامى بوده است. اين سنت عميقاً در اسلام پايدار مانده و ويژگىهايى به آن بخشيده است كه ما امروز در سراسر اسلام شاهد آن هستيم<ref>متن كتاب، ص81</ref> | ||
در مقاله دوم، نوشته يوزف شاخت با ترجمه محمدحسن محمدى مظفر، روايات اسلامى مورد ارزيابى مجدد قرار گرفته است. نويسنده معتقد است نمىتوان مجموعههاى روايات اسلامى را چونان تودهاى از آراى متناقض و تدوين يافته در زمانى نامشخص و به دست افرادى نامعلوم دانست؛ لذا كوشيده است در اين مقاله بديلى عملى و نتيجهبخش براى اين رأى نشان دهد كه گرچه راهنمايى نمىيابد كه از ميان اين توده روايات به پيش رود، اما با حدس و گمان فردى مىكوشد تا تصويرى به ظاهر تاريخى، از برخى ابعاد دوران نخست اسلام بسازد<ref>همان، ص112</ref> | در مقاله دوم، نوشته يوزف شاخت با ترجمه محمدحسن محمدى مظفر، روايات اسلامى مورد ارزيابى مجدد قرار گرفته است. نويسنده معتقد است نمىتوان مجموعههاى روايات اسلامى را چونان تودهاى از آراى متناقض و تدوين يافته در زمانى نامشخص و به دست افرادى نامعلوم دانست؛ لذا كوشيده است در اين مقاله بديلى عملى و نتيجهبخش براى اين رأى نشان دهد كه گرچه راهنمايى نمىيابد كه از ميان اين توده روايات به پيش رود، اما با حدس و گمان فردى مىكوشد تا تصويرى به ظاهر تاريخى، از برخى ابعاد دوران نخست اسلام بسازد<ref>همان، ص112</ref> |
ویرایش