عدة العقول و عمدة المعقول في إيضاح مباني الأصول: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'نیافته‏اند' به 'نیافته‏‌اند'
جز (جایگزینی متن - 'مى‏نویسد' به 'می‎نویسد')
جز (جایگزینی متن - 'نیافته‏اند' به 'نیافته‏‌اند')
خط ۴۱: خط ۴۱:
اولین رساله کتاب پاسخ به دو مسئله در موضوع حدوث نفس با جسم و نسبت لذات حسی با لذات عقلی است<ref>ر.ک: متن کتاب، ص7-4</ref>‏. ‏  
اولین رساله کتاب پاسخ به دو مسئله در موضوع حدوث نفس با جسم و نسبت لذات حسی با لذات عقلی است<ref>ر.ک: متن کتاب، ص7-4</ref>‏. ‏  


مقاله سوم نیز در پاسخ به تردید سوفسطائیان است که بیرون از عوالم معقول و محسوس عالمى دیگر اثبات مى‎کنند: «و هر که دعوى کند به‎جز این عالم محسوس از بعد عالم معقول، عالمى دیگر هست سوفسطائى باشد یا مغالطه و مخادعه مى‎کند... از بهر آنکه عقلاى عالم مجموع این جمله علوم و قوانین عقلیه و براهین واضحه و ارصاد صحیحه که آلات تحقّق معلومات‏ است در سال‎هاى فراوان رنج‎ها برده‏اند و نظرها کرده و تجارب و بحث را استعمال تمام به‎جاى آورده، به استقصاى تمام شافى و خلف از سلف صنعت و تصانیف ایشان به میراث یافته و فروگرفته و به‎قدر طرق و وسع خویش امتحان و تصفّح کرده، موجودات محسوس بیش از این نیافته‏اند البته»<ref>ر.ک: پیشگفتار، صفحه بیست‎وسه و بیست‎وچهار؛ متن کتاب، ص13</ref>‏. ‏
مقاله سوم نیز در پاسخ به تردید سوفسطائیان است که بیرون از عوالم معقول و محسوس عالمى دیگر اثبات مى‎کنند: «و هر که دعوى کند به‎جز این عالم محسوس از بعد عالم معقول، عالمى دیگر هست سوفسطائى باشد یا مغالطه و مخادعه مى‎کند... از بهر آنکه عقلاى عالم مجموع این جمله علوم و قوانین عقلیه و براهین واضحه و ارصاد صحیحه که آلات تحقّق معلومات‏ است در سال‎هاى فراوان رنج‎ها برده‏اند و نظرها کرده و تجارب و بحث را استعمال تمام به‎جاى آورده، به استقصاى تمام شافى و خلف از سلف صنعت و تصانیف ایشان به میراث یافته و فروگرفته و به‎قدر طرق و وسع خویش امتحان و تصفّح کرده، موجودات محسوس بیش از این نیافته‏‌اند البته»<ref>ر.ک: پیشگفتار، صفحه بیست‎وسه و بیست‎وچهار؛ متن کتاب، ص13</ref>‏. ‏


در چهارمین مقاله، نظریه ابوسهل مسیحى (در گذشته اوائل قرن پنجم) را که نور را نه عرض دانسته است و نه جوهر، نقد و تعریض مى‎کند و به استناد ادّله عقلى عرض بودن نور را به‎گونه‏اى مسلّم مى‏دارد که مى‏توان گفت این انکار و اثبات فضل بن احمد یکى از نمونه‎‏هاى بارز در تاریخ انتقادهاى علمى است. امّا با وجود آنکه فضل یکى از حکیمان و متکلّمان منقّد است، در نقد و ردّ رأى و نظر پیشینیان خود، به فلاسفه‌‏اى همچون ابن سینا که به‎تندى آراى دیگران را نقد و طرد مى‎کرده‏اند، نمى‌‏ماند و جانب حزم و احتیاط را مرعى مى‏داشته است و حتّى پختگی‎هاى پیشینیان را به هنگام نقد نارسایی‎هاى آنان نشان مى‏دهد؛ چنان‎که وقتى نظریه نور ابوسهل مسیحى را نقد مى‎کند، درباره او می‎نویسد: «مردى بوده است که سخن او در حکمت معتبر دارند، اما در باب معرفت نور او را عثرتى افتاده است». همین روحیه احتیاط و بینش نقد علمى است که به او آموخته است تا از یافته‏‎ها، رنج‎ها و تجربه‏‌هاى پیشینیان استقبال کند و نظر جمهور آنان را به‎مثابه دلیلى براى مجاب کردن برخى از دسته‏‌هاى فلسفى تلقى نماید<ref>ر.ک: پیشگفتار، صفحه بیست‎وسه</ref>‏. ‏
در چهارمین مقاله، نظریه ابوسهل مسیحى (در گذشته اوائل قرن پنجم) را که نور را نه عرض دانسته است و نه جوهر، نقد و تعریض مى‎کند و به استناد ادّله عقلى عرض بودن نور را به‎گونه‏اى مسلّم مى‏دارد که مى‏توان گفت این انکار و اثبات فضل بن احمد یکى از نمونه‎‏هاى بارز در تاریخ انتقادهاى علمى است. امّا با وجود آنکه فضل یکى از حکیمان و متکلّمان منقّد است، در نقد و ردّ رأى و نظر پیشینیان خود، به فلاسفه‌‏اى همچون ابن سینا که به‎تندى آراى دیگران را نقد و طرد مى‎کرده‏اند، نمى‌‏ماند و جانب حزم و احتیاط را مرعى مى‏داشته است و حتّى پختگی‎هاى پیشینیان را به هنگام نقد نارسایی‎هاى آنان نشان مى‏دهد؛ چنان‎که وقتى نظریه نور ابوسهل مسیحى را نقد مى‎کند، درباره او می‎نویسد: «مردى بوده است که سخن او در حکمت معتبر دارند، اما در باب معرفت نور او را عثرتى افتاده است». همین روحیه احتیاط و بینش نقد علمى است که به او آموخته است تا از یافته‏‎ها، رنج‎ها و تجربه‏‌هاى پیشینیان استقبال کند و نظر جمهور آنان را به‎مثابه دلیلى براى مجاب کردن برخى از دسته‏‌هاى فلسفى تلقى نماید<ref>ر.ک: پیشگفتار، صفحه بیست‎وسه</ref>‏. ‏
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش