۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' == معرفى اجمالى == ' به '') |
جز (جایگزینی متن - 'نزديك' به 'نزدیک ') |
||
خط ۵۲: | خط ۵۲: | ||
اين مكتوب مربوط به مسائل خصوصى و شرح انگيزه خود از نگارش سفرنامه است. | اين مكتوب مربوط به مسائل خصوصى و شرح انگيزه خود از نگارش سفرنامه است. | ||
مكتوب سوم؛ -از اصفهان 18 دسامپر 1617م، اين گزارش داراى مطالبى از هندىهاى مقيم اصفهان، مشركين و بتپرستان ايران(گبرها)، خسوف كامل، ملاقات با يكى از اقوام | مكتوب سوم؛ -از اصفهان 18 دسامپر 1617م، اين گزارش داراى مطالبى از هندىهاى مقيم اصفهان، مشركين و بتپرستان ايران(گبرها)، خسوف كامل، ملاقات با يكى از اقوام نزدیک شاه (حسينقلى ميرزا)، مراسم شهادت [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين(ع)]] در 21 رمضان، مراسم جشن گل سرخ، انگيزه از ديدن شاه ايران، شتر قربان(عيد قربان) | ||
مكتوب چهارم؛ -از نرخ آباد روزهاى ماه مه و از قزوين 25 ژوئيه 1618م (اول محرم 1027ق) كه گزارش سفر حركت از اصفهان تا مازندران و ديدار شاه عباس در اشراف سارى و حركت به سوى قزوين مىباشد. | مكتوب چهارم؛ -از نرخ آباد روزهاى ماه مه و از قزوين 25 ژوئيه 1618م (اول محرم 1027ق) كه گزارش سفر حركت از اصفهان تا مازندران و ديدار شاه عباس در اشراف سارى و حركت به سوى قزوين مىباشد. | ||
خط ۸۵: | خط ۸۵: | ||
مكتوب سوم: در اين مكتوب آنچه كه در مكتوب اول به اختصار اشاره كرده بود، در اينجا كه اطلاعات دقيقترى به خاطر اقامت طولانى در اصفهان از آنها بدست آورده، را بيان مىكند. موضوع اول در مورد خارجيانى است كه براى تجارت به اين سرزمين آمدهاند كه بيش از همه هندىها هستند، به خصوص عدهاى كه به آنها (بانيان) مىگويند و غالبا از گجرات مهاجرت كردهاند، سپس در مورد گبرها؛ يعنى مشركين و بتپرستان(زرتشتيان) سخن مىراند و از محله زندگى آنان و مشخصات ايشان و شغل مردم كه بيشتر بزرگتران و دهقانان هستند و از نحوه پوشش مردان و زنان كه برعكس زنهاى مسلمان با سر و روى باز به كوچه و خيابان مىروند و پس از بعضى از اعتقادات و رسوم آنان من جمله مردگان خود را نه مىسوزانند و نه مدفون مىكنند. بلكه به كمك چوببست با چشم باز سرپا نگه مىدارند، گزارش مىهد. | مكتوب سوم: در اين مكتوب آنچه كه در مكتوب اول به اختصار اشاره كرده بود، در اينجا كه اطلاعات دقيقترى به خاطر اقامت طولانى در اصفهان از آنها بدست آورده، را بيان مىكند. موضوع اول در مورد خارجيانى است كه براى تجارت به اين سرزمين آمدهاند كه بيش از همه هندىها هستند، به خصوص عدهاى كه به آنها (بانيان) مىگويند و غالبا از گجرات مهاجرت كردهاند، سپس در مورد گبرها؛ يعنى مشركين و بتپرستان(زرتشتيان) سخن مىراند و از محله زندگى آنان و مشخصات ايشان و شغل مردم كه بيشتر بزرگتران و دهقانان هستند و از نحوه پوشش مردان و زنان كه برعكس زنهاى مسلمان با سر و روى باز به كوچه و خيابان مىروند و پس از بعضى از اعتقادات و رسوم آنان من جمله مردگان خود را نه مىسوزانند و نه مدفون مىكنند. بلكه به كمك چوببست با چشم باز سرپا نگه مىدارند، گزارش مىهد. | ||
پس بعد از ذكر اين دو مطلب، چهار موضوع كه در مدّت اقامت توجه را جلب كرده بود، سخن مىگويد، يكى شرح خسوف كامل، و موضوع ديگر زمانى كه به ملاقات يكى از | پس بعد از ذكر اين دو مطلب، چهار موضوع كه در مدّت اقامت توجه را جلب كرده بود، سخن مىگويد، يكى شرح خسوف كامل، و موضوع ديگر زمانى كه به ملاقات يكى از نزدیک ان شاه (حسينعلى ميرزا) مىرود، متوجه شود كه در خانه بزرگان و رجال ايران حتى در خانه خود شاه، محل تهيّه غذا در داخل اتاق پذيرايى كه به آن ديوانخانه مىگويد، شرح كامل و مبسوط در مورد آن مىدهد. مطلب سوم در مورد مراسم 21 رمضان كه روز شهارت [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين(ع)]] است، صحبت و آن را به طور مفصل شرح مىدهد و مطلب چهارم، در مورد مراسم جشن گل سرخ كه در فصل بهار انجام مىشود، گزارش و اطلاعات خوبى مىدهد و در ادامه در مورد لفظ جرم و از عادت مشرق زمينها كه چهرههاى زنان خود را مىپوشند و علتهاى آن صحت مىكند و در ادامه در مورد بعضى از آداب و رسوم؛ من جمله قربانى نمودن در روز عيد قربان و توزيع نمودن گوشت آن، مراسم عيد نوروز، مراسم عيد برادرى و...اطلاعاتى و سخنانى بازگو مىكنند. | ||
مكتوب چهارم: جهانگردان ايتاليايى، پس از ورود به اصفهان به دليل حضور شاه در فرحآباد مازندران عام اين شهر مىشود. اين سفر كه در ماه محرم 1027ق از اصفهان آغاز و از طريق كاشان، فيروزكوه، ساوه و سارى به فرحآباد مازندران مىرسد. در اين مسير از روستاهاى ابوزرندآباد، علىآباد در يك، بيدگل، دست كند، رشمه، محلهباغ، حيله رود، سرخ رباط، ميان كله، جيرود و تالار پشت نيز سخن آورده است. | مكتوب چهارم: جهانگردان ايتاليايى، پس از ورود به اصفهان به دليل حضور شاه در فرحآباد مازندران عام اين شهر مىشود. اين سفر كه در ماه محرم 1027ق از اصفهان آغاز و از طريق كاشان، فيروزكوه، ساوه و سارى به فرحآباد مازندران مىرسد. در اين مسير از روستاهاى ابوزرندآباد، علىآباد در يك، بيدگل، دست كند، رشمه، محلهباغ، حيله رود، سرخ رباط، ميان كله، جيرود و تالار پشت نيز سخن آورده است. | ||
خط ۱۰۷: | خط ۱۰۷: | ||
مكتوب پنجم: بعد از رسيدن به قزوين و توقف چند روزه در آن همراه شاه براى جنگ و سركوبى عثمانىها راهى اردبيل مىشود. اين سفر كه از طريق سلطانيه، زنجان و خلخال صورت گرفته است. بعد از رسيدن به سلطانيه قواى ايران به دو دسته تقسيم شدند. | مكتوب پنجم: بعد از رسيدن به قزوين و توقف چند روزه در آن همراه شاه براى جنگ و سركوبى عثمانىها راهى اردبيل مىشود. اين سفر كه از طريق سلطانيه، زنجان و خلخال صورت گرفته است. بعد از رسيدن به سلطانيه قواى ايران به دو دسته تقسيم شدند. | ||
عده زيادى از قواى نظامى ايران تحت فرماندهى قرچقاى خان عازم تبريز و عدّه كمترى ماندند تا با شاه به اردبيل بروند. با ورود شاه به اردبيل در آخر ماه اوت، شاه سفير عثمانى را به حضور پذيرفت، اين ملاقات كه | عده زيادى از قواى نظامى ايران تحت فرماندهى قرچقاى خان عازم تبريز و عدّه كمترى ماندند تا با شاه به اردبيل بروند. با ورود شاه به اردبيل در آخر ماه اوت، شاه سفير عثمانى را به حضور پذيرفت، اين ملاقات كه نزدیک ترين افراد شاه هم در آن حضور نداشتند و دو به دو انجام گرفته، شرايط صلح در آن مطرح شد كه عبارتند از:اولا شاه همه ساله، دويست تا سيصد بار ابريشم به عنوان هديه بفرستد و در عوض تركها، مقدارى پارچههاى متنوع به ايرانيان هديه بدهند. دوم اينكه شاه همه زمينهايى را كه از تركها گرفته؛(يعنى تبريز، شوماخى و تمام شيروان، نقاطى از آذربايجان، دميرقاپو، نخجوان و تمام ارمنستان) را پس و گرجستان را تخليه كند و ديگر اينكه به عنوان گروگان، يكى از فرزندان خود را به آنها بسپارد. شاه جواب داد كه مايل به جنگ با تركها نيست، بنابراين آنها (تركها) مىتوانند، پيش بيايند و او عقبنشينى خواهد كرد و همه چيز را خواهد سوزانيد و از بين خواهد برد و وقتى آنان خوب پيشروى كردند و موقع لازم فرارسيد، دست به كار خواهد شد و نخواهد گذاشت، حتى يكى نفر از تركها به وطن خود مراجعت كند. و بعد شاه با صدايى بلند به نحوى كه همه؛ از جمله سفير عثمانىها شنيدند، دستور داد كه همه، شهر را (يعنى اردبيل) تخيليه و به جاى امنترى منتقل شوند. به شاه خبر رسيد كه تركها وارد تبريز شدهاند و در روز دوشنبه 10 سپتامبر يكى از جاسوسان براى او خبر آورد كه دسته قواى نظامى تركها به سوى اردبيل روان است تا آنجا را منهدم سازند. بعد از اين شاه دستور داد تا همه فردا با او از اردبيل خارج شوند و به سربازان دستور داد بعد از ترك اردبيل، آن شهر و تمام آبادىهاى اطراف آن را آتش زدند تا به دست دشمن نيفتد. در روز سپتامبر كه ديگر چيزى به آتش زدن شهر نمانده بود، به شاه خبر رسيد كه پيروزى بزرگى عليه عثمانىها بدست آمده است كه گزارش اين مطلب از طرف فرستاده قرچقاى بيگ به شاه رسيد؛ در حالى كه او هنوز در تعقيب تركها بود(ص 299 تا 320). | ||
اين مكتوب علاوه به گزارش اين جنگ، اطلاعاتى از تركيب قشون ايران در زمان صفوى دربر دارد. و آن اينكه قشون ايران مركب از چهار دسته است: تفنگچيان كه شاه اينها را به توصيه آنتونى شرلى انگليسى تشكيل داده است، آنان از نژاد اصيل ايرانى و ساكن شهرها و دهات و در تمام سال حقوق مىگيرند. دسته دوم غلامان شاه هستند كه از نژادهاى مسيحى خود را آزاد كنند. اين عده سوار جنگ مىكنند و اسلحه آنان نيزه، تنفنگ، تبر زرين و شمشير هلالى است. سومين دسته، قزلباشها هستند كه از لحاظ مقام و اصالت بالاتر از غلامان هستند. قزلباشها از 32 طايفه مختلفند. تعداد آنها به 70 هزار نفر مىرسد. قزلباشها سواره به جنگ مىروند، زيرا ايرانيان به پياده نظام توجهى ندارند. چهارمين دسته، كه معتبرترين سپاهيان شاه به شمار مىآيند، قورچىها هستند. نگهبانان مخصوص قصر شاهى و چادرهى خاص سلطنتى از ميان آنان انتخاب مىشود. قورچىها و قزلباشها در اختيار هيچ يك از خانها يا سلطانها يا كسان ديگر نيستند و خدمات خود را منحصرا در اختيار شاه قرار مىدهند، مستقيما از او حقوق و مستمرى مىگيرند.تعداد قورچيان 12 هزار نفر و اسلحه آنها مانند ساير قزلباشىها مىباشد.اين چهار دسته اساس قشون را ايران را تشكيل مىدهند. اطلاعاتى ديگر هم در خصوص حقوق افراد قشون، نحوه پوشش آنها و شيوه جنگ شاه عباس با تركها بدست مىدهد. | اين مكتوب علاوه به گزارش اين جنگ، اطلاعاتى از تركيب قشون ايران در زمان صفوى دربر دارد. و آن اينكه قشون ايران مركب از چهار دسته است: تفنگچيان كه شاه اينها را به توصيه آنتونى شرلى انگليسى تشكيل داده است، آنان از نژاد اصيل ايرانى و ساكن شهرها و دهات و در تمام سال حقوق مىگيرند. دسته دوم غلامان شاه هستند كه از نژادهاى مسيحى خود را آزاد كنند. اين عده سوار جنگ مىكنند و اسلحه آنان نيزه، تنفنگ، تبر زرين و شمشير هلالى است. سومين دسته، قزلباشها هستند كه از لحاظ مقام و اصالت بالاتر از غلامان هستند. قزلباشها از 32 طايفه مختلفند. تعداد آنها به 70 هزار نفر مىرسد. قزلباشها سواره به جنگ مىروند، زيرا ايرانيان به پياده نظام توجهى ندارند. چهارمين دسته، كه معتبرترين سپاهيان شاه به شمار مىآيند، قورچىها هستند. نگهبانان مخصوص قصر شاهى و چادرهى خاص سلطنتى از ميان آنان انتخاب مىشود. قورچىها و قزلباشها در اختيار هيچ يك از خانها يا سلطانها يا كسان ديگر نيستند و خدمات خود را منحصرا در اختيار شاه قرار مىدهند، مستقيما از او حقوق و مستمرى مىگيرند.تعداد قورچيان 12 هزار نفر و اسلحه آنها مانند ساير قزلباشىها مىباشد.اين چهار دسته اساس قشون را ايران را تشكيل مىدهند. اطلاعاتى ديگر هم در خصوص حقوق افراد قشون، نحوه پوشش آنها و شيوه جنگ شاه عباس با تركها بدست مىدهد. |
ویرایش