۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'خاك' به 'خاک ') |
جز (جایگزینی متن - 'نزديك' به 'نزدیک ') |
||
خط ۴۵: | خط ۴۵: | ||
آنچه بيشتر باعث شهرت اسامه شده، جنگآورى و سلحشورى اوست. در روزگار وى سرزمين شام دوران پرآشوبى را مىگذراند. از يكسو، صليبيان و روميان و از سوى ديگر، اسماعيليان و برخى قبايل شورشى پيوسته به شهرهاى مختلف از جمله زادگاه وى، شيزر حمله مىكردند. | آنچه بيشتر باعث شهرت اسامه شده، جنگآورى و سلحشورى اوست. در روزگار وى سرزمين شام دوران پرآشوبى را مىگذراند. از يكسو، صليبيان و روميان و از سوى ديگر، اسماعيليان و برخى قبايل شورشى پيوسته به شهرهاى مختلف از جمله زادگاه وى، شيزر حمله مىكردند. | ||
اسامه كه با فنون جنگآورى بهخوبى آشنا شده بود، در تمام جنگهايى كه در دفاع از قلعه شيزر و يا بهمنظور بيرون راندن صليبيان از دمشق و ديگر شهرها انجام گرفت، در كنار پدر و عمويش بود. بهخصوص ميان سالهاى 514 - 523ق، بهعنوان سردارى مقتدر در نبردهاى مختلفى شركت جست و از خود شجاعت و لياقت بسيار نشان داد. در 523ق، اسامه شيزر را به قصد موصل ترك كرد و به سپاه عمادالدين زنگى، اتابك موصل پيوست و | اسامه كه با فنون جنگآورى بهخوبى آشنا شده بود، در تمام جنگهايى كه در دفاع از قلعه شيزر و يا بهمنظور بيرون راندن صليبيان از دمشق و ديگر شهرها انجام گرفت، در كنار پدر و عمويش بود. بهخصوص ميان سالهاى 514 - 523ق، بهعنوان سردارى مقتدر در نبردهاى مختلفى شركت جست و از خود شجاعت و لياقت بسيار نشان داد. در 523ق، اسامه شيزر را به قصد موصل ترك كرد و به سپاه عمادالدين زنگى، اتابك موصل پيوست و نزدیک به 8 سال در خدمت وى و وزيرش، صلاحالدين محمد بن ايوب غسيانى بسر برد. | ||
اسامه پس از وفات پدر در 531ق، به شيزر بازگشت و تا سال بعد كه يوحنا كمننوس (حك 512 - 538ق)، امپراتور روم شرقى، شيزر را به منجنيق بست، در آنجا بود، تا اينكه به گفته منابع، شجاعت بيش از حد وى، عمويش، عزالدين را بيمناك ساخت و از ترس اينكه مبادا امارت را از چنگ او بهدر آورد، وى را به همراه خانوادهاش از شيزر اخراج كرد. | اسامه پس از وفات پدر در 531ق، به شيزر بازگشت و تا سال بعد كه يوحنا كمننوس (حك 512 - 538ق)، امپراتور روم شرقى، شيزر را به منجنيق بست، در آنجا بود، تا اينكه به گفته منابع، شجاعت بيش از حد وى، عمويش، عزالدين را بيمناك ساخت و از ترس اينكه مبادا امارت را از چنگ او بهدر آورد، وى را به همراه خانوادهاش از شيزر اخراج كرد. | ||
اسامه در 532ق، به دمشق رفت و مورد احترام و استقبال معينالدين انر، وزير شهابالدين محمود بورى (حك 528 - 533ق)، حاكم دمشق قرار گرفت و از ملازمان و همرزمان او شد. وى به همراه معينالدين در جنگهاى بسيارى شركت كرد و چون شجاعت و جنگآورى بسيارى از خود نشان داد، شهابالدينهداياى فراوانى به او بخشيد و او را از | اسامه در 532ق، به دمشق رفت و مورد احترام و استقبال معينالدين انر، وزير شهابالدين محمود بورى (حك 528 - 533ق)، حاكم دمشق قرار گرفت و از ملازمان و همرزمان او شد. وى به همراه معينالدين در جنگهاى بسيارى شركت كرد و چون شجاعت و جنگآورى بسيارى از خود نشان داد، شهابالدينهداياى فراوانى به او بخشيد و او را از نزدیک ان خود گردانيد، اما سرانجام، روابط وى با معينالدين به سردى گراييد و ميان آن دو، نامهها و اشعارى سرزنشآميز مبادله شد؛ ازاينرو، اسامه بهناچار در 538ق، به همراه دو برادرش به مصر رفت. اسامه در اشعارى علت تيرگى روابط خود با معينالدين را دسيسه دشمنان و حسودان دانسته است. وى در مصر مورد توجه و احترام الحافظ لدين الله (د 544ق)، خليفه فاطمى قرار گفت. | ||
در اين روزگار، حكومت مصر دچار بحرانهاى شديدى بود. از يكسو، حملات صليبيان و از ديگر سو، اختلافات داخلى ميان خلفا و وزرا، خلافت فاطميان را به ورطه سقوط كشانده بود. چون خليفه الحافظ لدين الله در 544ق، درگذشت و فرزندش، الظافر بهجاى وى به خلافت رسيد، ابوالحسن على بن سلار، حاكم اسكندريه سر به شورش برداشت و با سپاهيانش به قاهره آمد و «دارالوزاره» را گرفت و چون گروهى از اميران و بزرگان قاهره، از جمله اسامه به وى پيوستند، الظافر بهناچار وى را به وزارت خويش برگماشت و به او لقب الملك العادل داد. ابن سلار، اسامه را احترام بسيار كرد و او را از خواص خود گردانيد و در جنگ با صليبيان از او بهره فراوان برد؛ چنانكه در حدود 546ق، وى را با سپاهى نزد ملك عادل نورالدين زنگى فرستاد تا مانع پيشروى صليبيان شود. | در اين روزگار، حكومت مصر دچار بحرانهاى شديدى بود. از يكسو، حملات صليبيان و از ديگر سو، اختلافات داخلى ميان خلفا و وزرا، خلافت فاطميان را به ورطه سقوط كشانده بود. چون خليفه الحافظ لدين الله در 544ق، درگذشت و فرزندش، الظافر بهجاى وى به خلافت رسيد، ابوالحسن على بن سلار، حاكم اسكندريه سر به شورش برداشت و با سپاهيانش به قاهره آمد و «دارالوزاره» را گرفت و چون گروهى از اميران و بزرگان قاهره، از جمله اسامه به وى پيوستند، الظافر بهناچار وى را به وزارت خويش برگماشت و به او لقب الملك العادل داد. ابن سلار، اسامه را احترام بسيار كرد و او را از خواص خود گردانيد و در جنگ با صليبيان از او بهره فراوان برد؛ چنانكه در حدود 546ق، وى را با سپاهى نزد ملك عادل نورالدين زنگى فرستاد تا مانع پيشروى صليبيان شود. | ||
خط ۶۳: | خط ۶۳: | ||
اسامه در دمشق به نورالدين محمود زنگى پيوست و نورالدين كسانى را به مصر فرستاد تا خانواده وى را به شام آورند، اما در راه صليبيان آنان را اسير و اموالشان را غارت كردند و کتابخانه ارزشمند اسامه را كه به گفته وى شامل 4 هزار جلد کتاب نفيس بود، به غنيمت گرفتند. مورخان مسيحى بعدها در نوشتن تاريخ دولتهاى اسلامى از اين کتابخانه بهره فراوان بردند. | اسامه در دمشق به نورالدين محمود زنگى پيوست و نورالدين كسانى را به مصر فرستاد تا خانواده وى را به شام آورند، اما در راه صليبيان آنان را اسير و اموالشان را غارت كردند و کتابخانه ارزشمند اسامه را كه به گفته وى شامل 4 هزار جلد کتاب نفيس بود، به غنيمت گرفتند. مورخان مسيحى بعدها در نوشتن تاريخ دولتهاى اسلامى از اين کتابخانه بهره فراوان بردند. | ||
اسامه | اسامه نزدیک به 10 سال در دربار نورالدين بسر برد و او را در جنگهاى متعدد، بهخصوص در فلسطين و محاصره قلعه حارم در 557ق، يارى بسيار كرد. وى سرانجام در 559ق، دمشق را ترك كرد و به حصن كيفا در شمال عراق رفت و مورد استقبال حاكم آنجا، فخرالدين قره ارسلان قرار گرفت. | ||
برخى از معاصران درباره علت خروج وى از دمشق برآنند كه چون اسامه براى بازپسگرفتن بيتالمقدس بر اتحاد با فاطميان اصرار مىورزيد و نورالدين از آن سر باز مىزد، دربار وى را ترك گفت. اسامه 10 سال در حصن كيفا به تدريس و تأليف و شكار پرداخت و بيشتر آثار خود را در اين زمان نوشت. وى در اين مدت به موصل و ديار بكر (در 565ق) سفر كرد و با برخى شاعران و بزرگان آن ديار ملاقات كرد و نيز با آنكه حدود 80 سال از عمرش مىگذشت، دست از مبارزه برنداشت و به همراه فخرالدين، حاكم كيفا در چندين جنگ با صليبيان، از جمله حمله به آمِد شركت داشت. | برخى از معاصران درباره علت خروج وى از دمشق برآنند كه چون اسامه براى بازپسگرفتن بيتالمقدس بر اتحاد با فاطميان اصرار مىورزيد و نورالدين از آن سر باز مىزد، دربار وى را ترك گفت. اسامه 10 سال در حصن كيفا به تدريس و تأليف و شكار پرداخت و بيشتر آثار خود را در اين زمان نوشت. وى در اين مدت به موصل و ديار بكر (در 565ق) سفر كرد و با برخى شاعران و بزرگان آن ديار ملاقات كرد و نيز با آنكه حدود 80 سال از عمرش مىگذشت، دست از مبارزه برنداشت و به همراه فخرالدين، حاكم كيفا در چندين جنگ با صليبيان، از جمله حمله به آمِد شركت داشت. | ||
صلاحالدين ايوبى در 570ق، پس از آنكه دمشق را از اتابكان زنگى گرفت، اسامه را نزد خود فراخواند و او را بسيار گرامى داشت. در اين زمان، عضدالدين مرهف، فرزند اسامه كه از اميران و | صلاحالدين ايوبى در 570ق، پس از آنكه دمشق را از اتابكان زنگى گرفت، اسامه را نزد خود فراخواند و او را بسيار گرامى داشت. در اين زمان، عضدالدين مرهف، فرزند اسامه كه از اميران و نزدیک ان صلاحالدين بود، رفاه و آسايش پدر را وجهه همت خود قرار داد و هداياى بسيار از جمله منزلى در دمشق و اقطاعى در معره به او داد. | ||
اسامه كه در اين زمان، دوران كهنسالى (90 سالگى) خود را مىگذراند، جنگ و سياست را رها كرد و بيشتر وقت خود را به تأليف گذراند و دو اثر ارزشمند خود، «الاعتبار» و «لباب الآداب» را در اين زمان نوشت. | اسامه كه در اين زمان، دوران كهنسالى (90 سالگى) خود را مىگذراند، جنگ و سياست را رها كرد و بيشتر وقت خود را به تأليف گذراند و دو اثر ارزشمند خود، «الاعتبار» و «لباب الآداب» را در اين زمان نوشت. |
ویرایش