۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - 'نزديك' به 'نزدیک ') |
||
خط ۳۷: | خط ۳۷: | ||
هدف از نگارش آثارى از اين قبيل دادن آگاهىها و دانستههاى جغرافياى اقتصادى، طبيعى، سياسى و انسانى به مراكز خلافتهاى اسلامى بوده تا سران كشورهاى اسلامى و فرماندهان سپاه و فرمانروايان بلاد و گردآورندگان ماليات بدان راه يابند و در گرداندن كارهاى خويش از آن يارى بگيرند، شمار مردم هر جا را بدانند و زبان و فرهنگشان را بشناسند و.... | هدف از نگارش آثارى از اين قبيل دادن آگاهىها و دانستههاى جغرافياى اقتصادى، طبيعى، سياسى و انسانى به مراكز خلافتهاى اسلامى بوده تا سران كشورهاى اسلامى و فرماندهان سپاه و فرمانروايان بلاد و گردآورندگان ماليات بدان راه يابند و در گرداندن كارهاى خويش از آن يارى بگيرند، شمار مردم هر جا را بدانند و زبان و فرهنگشان را بشناسند و.... | ||
سخن [[ابن ندیم، محمد بن اسحاق|ابن نديم]] درباره اين كتاب مبنى بر اينكه اين كتاب هزار برگ دارد كه از آثار ديگران به ويژه كتاب جيهانى گرفته (سَلْخ) شده است، موجب بروز ترديدهايى در ميان محققان شده است. مشكل عمده در اين مسأله مربوط به تاريخ نگارش البلدان است كه اغلب آن را پس از مرگ معتضد خليفۀ عباسى در 289ق يا 290ق دانستهاند. محمد قزوينى كه بنا را بر صحت نوشته [[ابن ندیم، محمد بن اسحاق|ابن نديم]] گذارده بود با توجه به اين كه تاريخ تأليف كتاب جيهانى حدود 20 تا 30 سال پس از 290ق بوده است، چنين پنداشت كه لابد دخويه در تاريخ تأليف كتاب ابن الفقيه بايد سهو فاحشى كرده باشد، ولى كراچكوفسكى به حمايت از نظر دخويه، نوشته مؤلف الفهرست را قابل ترديد دانسته و متذكر شده است كه در استفاده ابن فقيه از آثار ديگران جاى ترديد نيست؛ اما وى نمىتوانسته از كتاب جيهانى بهره گرفته باشد، زيرا ابن فقيه كتاب خود را پيش از جيهانى نوشته است. | سخن [[ابن ندیم، محمد بن اسحاق|ابن نديم]] درباره اين كتاب مبنى بر اينكه اين كتاب هزار برگ دارد كه از آثار ديگران به ويژه كتاب جيهانى گرفته (سَلْخ) شده است، موجب بروز ترديدهايى در ميان محققان شده است. مشكل عمده در اين مسأله مربوط به تاريخ نگارش البلدان است كه اغلب آن را پس از مرگ معتضد خليفۀ عباسى در 289ق يا 290ق دانستهاند. محمد قزوينى كه بنا را بر صحت نوشته [[ابن ندیم، محمد بن اسحاق|ابن نديم]] گذارده بود با توجه به اين كه تاريخ تأليف كتاب جيهانى حدود 20 تا 30 سال پس از 290ق بوده است، چنين پنداشت كه لابد دخويه در تاريخ تأليف كتاب ابن الفقيه بايد سهو فاحشى كرده باشد، ولى كراچكوفسكى به حمايت از نظر دخويه، نوشته مؤلف الفهرست را قابل ترديد دانسته و متذكر شده است كه در استفاده ابن فقيه از آثار ديگران جاى ترديد نيست؛ اما وى نمىتوانسته از كتاب جيهانى بهره گرفته باشد، زيرا ابن فقيه كتاب خود را پيش از جيهانى نوشته است. نزدیک ى و همانندى در نوشتههاى اين دو تن از لحاظ مضمون و محتوا قطعى است و چه بسا همين نكته سبب بروز چنين گمانى از سوى [[ابن ندیم، محمد بن اسحاق|ابن نديم]] شده باشد. | ||
در اين كه ابن فقيه كتاب خود را در حدود 290ق. نوشته، كمتر ترديد كردهاند، زيرا ابن فقيه از وقايع عهد خلافت معتضد (279 - 289ق) ياد كرده و او را «خليفتنا» ناميده است. وى در ضمن، دوبار از مكتفى (خلافت: 289- 295ق) ذكرى به ميان آورده، ولى به عنوان خليفه از او ياد نكرده است. معلوم مىشود كه به هنگام نگارش كتاب يا مكتفى هنوز به خلافت نرسيده بوده و يا اينكه ابن فقيه از آن آگاهى نداشته است. | در اين كه ابن فقيه كتاب خود را در حدود 290ق. نوشته، كمتر ترديد كردهاند، زيرا ابن فقيه از وقايع عهد خلافت معتضد (279 - 289ق) ياد كرده و او را «خليفتنا» ناميده است. وى در ضمن، دوبار از مكتفى (خلافت: 289- 295ق) ذكرى به ميان آورده، ولى به عنوان خليفه از او ياد نكرده است. معلوم مىشود كه به هنگام نگارش كتاب يا مكتفى هنوز به خلافت نرسيده بوده و يا اينكه ابن فقيه از آن آگاهى نداشته است. | ||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
مطالب اين كتاب تا اندازهاى با نوشتههاى [[جاحظ، عمرو بن بحر|جاحظ]] نيز مرتبط و | مطالب اين كتاب تا اندازهاى با نوشتههاى [[جاحظ، عمرو بن بحر|جاحظ]] نيز مرتبط و نزدیک است. بعضى از مؤلفان چون مقدسى، ابن فقيه را مقلّد [[جاحظ، عمرو بن بحر|جاحظ]] دانستهاند. | ||
البلدان را داراى 5 مجلد و حاوى دو هزار صفحه معرفى كردهاند. مقدسى با احتياط از آن ياد كرده و نوشته است: «كتابى را كه ابن فقيه همدانى مؤلف آن بود در 5 مجلد ديدم». اين كتاب برجا نمانده، ولى ظاهراً در حدود 413ق. شخصى بهنام ابوالحسن على بن جعفر شَزْرى (شَيْزرى) آن را ملخص كرده است. در بعضى نوشتهها نسبت اين شخص شيرازى ذكر شده است. از اين تحرير خلاصه شده 3 نسخه باقى است. در اين نسخهها بسيارى از مطالب حذف شده و بعضى مطالب كه ياقوت از ابن فقيه نقل كرده، به صورتى فشرده آمده است. يكى از اين نسخهها با عنوان مختصر كتاب البلدان، به كوشش دخويه در 1885م انتشار يافت. وجود عنوان «تم الاختصار» در صفحۀ 330 طبع دخويه نشانۀ ملخص بودن نسخهاى است كه توسط ابوالحسن شزرى (شيزرى) صورت گرفته است. | البلدان را داراى 5 مجلد و حاوى دو هزار صفحه معرفى كردهاند. مقدسى با احتياط از آن ياد كرده و نوشته است: «كتابى را كه ابن فقيه همدانى مؤلف آن بود در 5 مجلد ديدم». اين كتاب برجا نمانده، ولى ظاهراً در حدود 413ق. شخصى بهنام ابوالحسن على بن جعفر شَزْرى (شَيْزرى) آن را ملخص كرده است. در بعضى نوشتهها نسبت اين شخص شيرازى ذكر شده است. از اين تحرير خلاصه شده 3 نسخه باقى است. در اين نسخهها بسيارى از مطالب حذف شده و بعضى مطالب كه ياقوت از ابن فقيه نقل كرده، به صورتى فشرده آمده است. يكى از اين نسخهها با عنوان مختصر كتاب البلدان، به كوشش دخويه در 1885م انتشار يافت. وجود عنوان «تم الاختصار» در صفحۀ 330 طبع دخويه نشانۀ ملخص بودن نسخهاى است كه توسط ابوالحسن شزرى (شيزرى) صورت گرفته است. | ||
خط ۵۷: | خط ۵۷: | ||
در اثر ابن فقيه نقل قولهايى از گذشتگان آمده است كه نشانۀ ذوق و سليقۀ اوست. مآخذ كتابِ او متعدد بودهاند و به تقريب از اكثر مؤلفان پيشين به ويژه [[جاحظ، عمرو بن بحر|جاحظ]]، ابن خردادبه و ديگران مطالبى در كتاب وى آمده است. در كتاب از سليمان سيرافى بازرگان دريانورد ايرانى مطالبى آمده كه مورد توجه گابريل فِران قرار گرفته است. مقدسى از فقدان نظم در كتاب ابن فقيه ياد كرده و نوشته است كه وى جز شهرهاى بزرگ را نام نبرده، روستاها و بخشها را مرتب نكرده و چيزهايى در كتاب آورده است كه شايسته نيست. گاه از دنيا پرهيز مىدهد و گاه بدان مىخواند، گاه مىگرياند و گاه بازى مىدهد و مىخنداند. در كتاب او حشو و زوايد نيز كم نيست. ابن فقيه مىگويد كه اينها را براى رفع خستگى خوانندگان آوردهام. هنگامى كه به كتاب ابن فقيه مىنگرم چنان در داستانهايش گم مىشوم كه نمىدانم سخن دربارۀ كدام شهر است. | در اثر ابن فقيه نقل قولهايى از گذشتگان آمده است كه نشانۀ ذوق و سليقۀ اوست. مآخذ كتابِ او متعدد بودهاند و به تقريب از اكثر مؤلفان پيشين به ويژه [[جاحظ، عمرو بن بحر|جاحظ]]، ابن خردادبه و ديگران مطالبى در كتاب وى آمده است. در كتاب از سليمان سيرافى بازرگان دريانورد ايرانى مطالبى آمده كه مورد توجه گابريل فِران قرار گرفته است. مقدسى از فقدان نظم در كتاب ابن فقيه ياد كرده و نوشته است كه وى جز شهرهاى بزرگ را نام نبرده، روستاها و بخشها را مرتب نكرده و چيزهايى در كتاب آورده است كه شايسته نيست. گاه از دنيا پرهيز مىدهد و گاه بدان مىخواند، گاه مىگرياند و گاه بازى مىدهد و مىخنداند. در كتاب او حشو و زوايد نيز كم نيست. ابن فقيه مىگويد كه اينها را براى رفع خستگى خوانندگان آوردهام. هنگامى كه به كتاب ابن فقيه مىنگرم چنان در داستانهايش گم مىشوم كه نمىدانم سخن دربارۀ كدام شهر است. | ||
كراچكوفسكى نيز در اين مورد حق را به مقدسى مىدهد. در تأييد نظر مقدسى كافى است به سرفصلها و موضوعهاى بخش نخستين مختصر كتاب البلدان (در متن عربى) پيرامون آفرينش زمين و درياهايى كه زمين را احاطه كردهاند، شگفتىهاى آن، تفاوت ميان چين و هند، مكه، بيتالله الحرام، طائف، مدينه و مسجد آن، تفاوت ميان تهامه و حجاز، يمامه، بحرين، يمن، جدّى گرفتن هزليات و هزل شمردن مطالب جدى، ستايش خانه بدوشان و آوارگان، مصر و نيل، سرزمينهايى؛ چون نوبه، حبشه، بجا (البُجَۀ)، مغرب، بيتالمقدس، دمشق، جزيره، بيزانس، ستايش و نكوهش بناهاى، كوفه و قصر خورنق (همراه با نقل قولها و تذكرات تاريخى)، بصره، فارس و غيره، توجه شود. به عنوان نمونه هنگام وصف يك چشمۀ | كراچكوفسكى نيز در اين مورد حق را به مقدسى مىدهد. در تأييد نظر مقدسى كافى است به سرفصلها و موضوعهاى بخش نخستين مختصر كتاب البلدان (در متن عربى) پيرامون آفرينش زمين و درياهايى كه زمين را احاطه كردهاند، شگفتىهاى آن، تفاوت ميان چين و هند، مكه، بيتالله الحرام، طائف، مدينه و مسجد آن، تفاوت ميان تهامه و حجاز، يمامه، بحرين، يمن، جدّى گرفتن هزليات و هزل شمردن مطالب جدى، ستايش خانه بدوشان و آوارگان، مصر و نيل، سرزمينهايى؛ چون نوبه، حبشه، بجا (البُجَۀ)، مغرب، بيتالمقدس، دمشق، جزيره، بيزانس، ستايش و نكوهش بناهاى، كوفه و قصر خورنق (همراه با نقل قولها و تذكرات تاريخى)، بصره، فارس و غيره، توجه شود. به عنوان نمونه هنگام وصف يك چشمۀ نزدیک همدان به 3 موضوع اشاره شده است: شرحى در ستايش آب سرد، همنوايى ميان عبدالقاهر و حسين بن ابى سَرْح در ستايش همدان و عراق و نكوهش آنها و سرانجام موضوع ميهن دوستى و حب الاوطان. | ||
صرف نظر از نقايص ياد شده، ابن فقيه به مسائلى اشاره كرده كه گرچه افسانهآميز به نظر مىرسد؛ ولى از ديدگاه تاريخى قابل توجه است. به عنوان نمونه قديمترين شرح پيرامون سمرقند در عهد اسلامى از ابن فقيه است. به نوشتۀ او گرد سمرقند همانند بلخ و بخارا ديوارى به طول 12 فرسنگ با 12 دروازه وجود داشت كه از چوب ساخته شده بودند و هر يك دو لنگه داشت. در پشت هر دروازه، دو در ديگر وجود داشت. ميان اين دو در، جايگاه دروازهبانان بود. چنين به نظر مىرسد كه مساحت شهر سمرقند در آن روزگار 5 هزار و با حومه آن 6 هزار جريب بوده است. | صرف نظر از نقايص ياد شده، ابن فقيه به مسائلى اشاره كرده كه گرچه افسانهآميز به نظر مىرسد؛ ولى از ديدگاه تاريخى قابل توجه است. به عنوان نمونه قديمترين شرح پيرامون سمرقند در عهد اسلامى از ابن فقيه است. به نوشتۀ او گرد سمرقند همانند بلخ و بخارا ديوارى به طول 12 فرسنگ با 12 دروازه وجود داشت كه از چوب ساخته شده بودند و هر يك دو لنگه داشت. در پشت هر دروازه، دو در ديگر وجود داشت. ميان اين دو در، جايگاه دروازهبانان بود. چنين به نظر مىرسد كه مساحت شهر سمرقند در آن روزگار 5 هزار و با حومه آن 6 هزار جريب بوده است. | ||
ابن فقيه از وجود مسجد جامع سمرقند نيز ياد كرده است. وى به نقل از اصمعى مىنويسد كه بر دروازۀ سمرقند با خط حميرى نوشته شده است كه از اين شهر تا صنعا هزار فرسنگ و از بغداد تا افريقيه هزار فرسنگ و از سيستان تا دريا 200 فرسنگ است. ياقوت نيز به اين نكته اشاره كرده است. مطالب ابن فقيه در اين باب مفصلتر از [[اصطخری، ابراهیم بن محمد|اصطخرى]] است. همۀ آنان بر اين عقيده بودهاند كه خط حك شده بر دروازۀ آهنين سمرقند حميرى بوده است. بعضى محققان چنين اظهار نظر كردهاند كه خط مزبور مشابه حروف سنگ نبشتۀ اورخون بوده كه مشابهتهايى با خط حميرى داشته است. عربها معمولاً خطوط بيگانه و ناشناخته را حميرى و يا مسند مىناميدند. ابن فقيه از وجود پرستشگاه بودايى نوبهار در بلخ كه نزد مسلمانان شهرت فراوان داشت، ياد كرده و شرح مبسوطى در اين زمينه آورده است. به نوشتۀ ابن فقيه فرمانروايان چين و كابل به زيارت اين پرستشگاه مىآمدند و زائران بسيار بدان روى مىآوردند. وى مىنويسد زمينهاى اطراف نوبهار با 700 نهر آب و روستاى | ابن فقيه از وجود مسجد جامع سمرقند نيز ياد كرده است. وى به نقل از اصمعى مىنويسد كه بر دروازۀ سمرقند با خط حميرى نوشته شده است كه از اين شهر تا صنعا هزار فرسنگ و از بغداد تا افريقيه هزار فرسنگ و از سيستان تا دريا 200 فرسنگ است. ياقوت نيز به اين نكته اشاره كرده است. مطالب ابن فقيه در اين باب مفصلتر از [[اصطخری، ابراهیم بن محمد|اصطخرى]] است. همۀ آنان بر اين عقيده بودهاند كه خط حك شده بر دروازۀ آهنين سمرقند حميرى بوده است. بعضى محققان چنين اظهار نظر كردهاند كه خط مزبور مشابه حروف سنگ نبشتۀ اورخون بوده كه مشابهتهايى با خط حميرى داشته است. عربها معمولاً خطوط بيگانه و ناشناخته را حميرى و يا مسند مىناميدند. ابن فقيه از وجود پرستشگاه بودايى نوبهار در بلخ كه نزد مسلمانان شهرت فراوان داشت، ياد كرده و شرح مبسوطى در اين زمينه آورده است. به نوشتۀ ابن فقيه فرمانروايان چين و كابل به زيارت اين پرستشگاه مىآمدند و زائران بسيار بدان روى مىآوردند. وى مىنويسد زمينهاى اطراف نوبهار با 700 نهر آب و روستاى نزدیک آن 8 فرسنگ در 4 فرسنگ بود كه برمكيان سرپرستى آن را برعهده داشتند. ابن فقيه ويرانى بلخ و نوبهار را در عهد خلافت عثمان بن عفان نوشته است؛ ولى [[بلاذری، احمد بن یحیی|بلاذرى]] آن را به عهد خلافت معاويه مربوط مىداند. بارتولد نوشتۀ ابن فقيه دربارۀ اين پرستشگاه را تا اندازهاى افسانه آميز دانسته است. به نوشتۀ او دروازۀ اين پرستشگاه در غرب شهر باستانى افراسياب قرار داشت. | ||
از مسائلى كه تاكنون به درستى روشن نشده، اسلام آوردن برمك پدر خالد است. بسيارى از منابع اين نكته را مشخص نكردهاند كه برمك اسلام آورده بوده است يا نه؟ ولى ابن فقيه با صراحت از ورود برمك به مدينه در عهد خلافت عثمان و اسلام آوردن او ياد كرده و نوشته است كه وى پس از مسلمان شدن، نام عبدالله برخود نهاد. مطالبى كه ابن فقيه به نقل از سليمان سيرافى آورده، شايان توجه بسيار است، زيرا از اين بازرگان مشهور ايرانى كه به سفرهاى دريايى پرداخته بود، جز بعضى داستانهاى افسانهآميز، تقريباً هيچ اطلاعى در دست نيست. | از مسائلى كه تاكنون به درستى روشن نشده، اسلام آوردن برمك پدر خالد است. بسيارى از منابع اين نكته را مشخص نكردهاند كه برمك اسلام آورده بوده است يا نه؟ ولى ابن فقيه با صراحت از ورود برمك به مدينه در عهد خلافت عثمان و اسلام آوردن او ياد كرده و نوشته است كه وى پس از مسلمان شدن، نام عبدالله برخود نهاد. مطالبى كه ابن فقيه به نقل از سليمان سيرافى آورده، شايان توجه بسيار است، زيرا از اين بازرگان مشهور ايرانى كه به سفرهاى دريايى پرداخته بود، جز بعضى داستانهاى افسانهآميز، تقريباً هيچ اطلاعى در دست نيست. |
ویرایش