۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'هـ.ق' به 'ق') |
جز (جایگزینی متن - 'نزديك' به 'نزدیک ') |
||
خط ۵۱: | خط ۵۱: | ||
==مناصب حکومتی== | ==مناصب حکومتی== | ||
ابن ابار در خلال سالهايى كه نزد ابوالربيع درس مىخواند، طبق معمول روزگار، به شهرهاى گوناگون اندلس سفر كرد و به كار جمع و نگارش حديث، چه عالى چه نازل، همت گماشت. وى پس از آن به بلنسيه بازگشت و همان جا ماندگار شد. در 643ق، استادش ابوالربيع كه با سپاه اسلام به مقابله مسيحيان شتافته بود، در محل دژ اَنيشَه | ابن ابار در خلال سالهايى كه نزد ابوالربيع درس مىخواند، طبق معمول روزگار، به شهرهاى گوناگون اندلس سفر كرد و به كار جمع و نگارش حديث، چه عالى چه نازل، همت گماشت. وى پس از آن به بلنسيه بازگشت و همان جا ماندگار شد. در 643ق، استادش ابوالربيع كه با سپاه اسلام به مقابله مسيحيان شتافته بود، در محل دژ اَنيشَه نزدیک بَلَنْسيه، به شهادت رسيد. ابن ابار كه تازه به 30 سالگى رسيده بود گويا سر آن داشت كه جاى استاد را بگيرد و مانند او نفوذ سياسى، روحانى و علمى كسب كند. به همين جهت، به خدمت اميران بلنسيه درآمد. وى مناصب دولتى را از دبيرى ابوعبدالله محمد كه از اميران سلسله موحدين بود، آغاز كرد و پس از مرگ وى در 620ق، سمت دبيرى فرزندش امير ابوزيد عبدالرحمان را يافت و چون ابوزيد در 626ق، به اميد حفظ دولت، به اميران مسيحى اندلس كه روزبهروز به قدرتشان افزوده مىشد، پناه برد، وى به بلنسيه بازگشت و به خدمت زيّان بن مَرْدَنيش درآمد. در 633ق، چند ماه در شهر دانيه سمت قضا داشت، اما پس از اندك مدتى، از آن كار استعفا كرد. در همين دوران بود كه جاقمه به شهرهاى اطراف بلنسيه حمله مىبرد و به پيروزىهاى تازهاى دست مىيافت. سرانجام، سپاه مسيحيان، بلنسيه را محاصره كرد. در همان احوال، در ذىقعده 635، ابومحمد عبدالله تُجيبى كه از مشايخ اجازه و اساتيد ابن ابار بود، درگذشت. در رجب سال بعد همراه هيئتى از جانب زيّان بن مردنيش براى طلب يارى به خدمت امير ابوزكريا يحيى از اميران آل ابى حفص كه بر شمال افريقا حكم مىراند، شتافت. ابن ابار تقاضاى خويش و نيز مصائبى را كه بلنسيه به آن دچار شده بود، در «سينيهاى» كه بيش از 100 بيت است، به شيوهاى چنان مؤثّر برخواند كه امير ابوزكريا بىدرنگ فرمان داد، چندين كشتى حامل اسلحه و خوراك و پوشاك - ظاهراً به ارزش 100 هزار دينار - همراه هيئت راهى اندلس گردد. ابن ابار بهسختى خود را به اندلس رساند. | ||
پس از سقوط بلنسيه، ابن ابار بار ديگر همراه زيّان به دانيه رفت و چندى انتظار كشيد و با ديگر امراى مسلمانِ اندلس به نامهنگارى پرداخت، اما نتيجهاى به دست نيامد. وى 42 ساله بود كه از تجديد قواى مسلمين و بازپسگرفتن سرزمينهاى از دسترفته نوميد شد و با خانواده خويش روى به افريقا نهاد. وى نخست در شهر بِجايه مسكن گزيد، اما نظر به سابقهاى كه در دربار تونس داشت، کتابت انشاء و علامت را در ديوان رسائل امير ابوزكريا به عهده گرفت. | پس از سقوط بلنسيه، ابن ابار بار ديگر همراه زيّان به دانيه رفت و چندى انتظار كشيد و با ديگر امراى مسلمانِ اندلس به نامهنگارى پرداخت، اما نتيجهاى به دست نيامد. وى 42 ساله بود كه از تجديد قواى مسلمين و بازپسگرفتن سرزمينهاى از دسترفته نوميد شد و با خانواده خويش روى به افريقا نهاد. وى نخست در شهر بِجايه مسكن گزيد، اما نظر به سابقهاى كه در دربار تونس داشت، کتابت انشاء و علامت را در ديوان رسائل امير ابوزكريا به عهده گرفت. |
ویرایش