۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
(لینک درون متنی) |
|||
خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
| پیش از = | | پیش از = | ||
}} | }} | ||
'''أسرار المعارف'''، آخرین تألیف حاج میرزا حسن | '''أسرار المعارف'''، آخرین تألیف [[صفي علي شاه، محمد حسن بن محمد باقر|حاج میرزا حسن اصفهانی]]، ملقب به [[صفي علي شاه، محمد حسن بن محمد باقر|صفیعلیشاه]]، از مشهورترین مشایخ و بزرگان متصوفه و از جمله فضلا و بزرگان عرفای سلسله نعمتاللهی است که شاعری توانا و عارفی مطلع بوده و سلسله صفیعلیشاهی را بنیان نهاد. | ||
کتاب به دستور هادی مولوی گیلانی (وفاعلی) نوشته شده است. | کتاب به دستور هادی مولوی گیلانی (وفاعلی) نوشته شده است. | ||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
در ادامه، به بیان اوصاف اهل طریقت و انسان کامل پرداخته شده است که از جمله آنها عبارت است از اینکه: خودرو و خودسر نباشد؛ اظهار منیت به داشتن علم و کمال و مقامی نکند؛ با کسی سخن به وقاحت نگوید؛ حرام نخورد؛ گوش به تهمت و غیبت و لغو و کذب ندهد و... <ref>ر.ک: همان، ص21-22</ref>. | در ادامه، به بیان اوصاف اهل طریقت و انسان کامل پرداخته شده است که از جمله آنها عبارت است از اینکه: خودرو و خودسر نباشد؛ اظهار منیت به داشتن علم و کمال و مقامی نکند؛ با کسی سخن به وقاحت نگوید؛ حرام نخورد؛ گوش به تهمت و غیبت و لغو و کذب ندهد و... <ref>ر.ک: همان، ص21-22</ref>. | ||
نویسنده در پایان بخش نخست کتاب (نکته 73)، خواننده را از انکار تصوف برحذر داشته و چنین گفته است: «ای برادر عزیز به اشتباه نیفتی! گفتم هر گردی گردو نیست، نه آنکه گردو گرد نیست؛ گفتم به دعوی شیخی و مرشدی و نوشته تنها قناعت مکن، نه اینکه اینها چیزی نیست» و سپس به کلامی از حضرت علی(ع) اشاره نموده و چنین استنباط کرده است که: | نویسنده در پایان بخش نخست کتاب (نکته 73)، خواننده را از انکار تصوف برحذر داشته و چنین گفته است: «ای برادر عزیز به اشتباه نیفتی! گفتم هر گردی گردو نیست، نه آنکه گردو گرد نیست؛ گفتم به دعوی شیخی و مرشدی و نوشته تنها قناعت مکن، نه اینکه اینها چیزی نیست» و سپس به کلامی از [[امام على(ع)|حضرت علی(ع)]] اشاره نموده و چنین استنباط کرده است که: «[[امام على(ع)|علی(ع)]] فرمود: مبین قرآن منم و بدون امر و اطاعت من در کاغذ و مرکب چیزی نیست؛ نپنداری که او(ع) نفی قرآن کرد، بلکه تعظیم قرآن نمود؛ یعنی در قرآن، اسرار و دقایقی است که باید از من به ظهور رسد و بدون ولایت من، به آن اسرار نتوان رسید»<ref>ر.ک: همان، ص72</ref>. | ||
بخش دوم کتاب، دربردارنده رساله «ميزان المعرفة و برهان الحقيقة» است. نویسنده در این رساله، به بیان نکاتی اخلاقی و مطالبی مربوط به سیر و سلوک پرداخته است؛ از جمله اینکه انسانیت موقوف به آداب ظاهری و سلوک باطنی است. نویسنده، معتقد است که رفع نقصان و رسیدن به کمال عرفان، حق انسان و ادراک آدمیت، فایده اصلی از خلقت عالم و امکان و تحصیل این مرتبه عظمی، منحصر در دو چیز است: رعایت آداب ظاهر که آن را شریعت گویند و دیگری تنزیه باطن که آن را تصوف خوانند<ref>ر.ک: همان، ص81</ref>. | بخش دوم کتاب، دربردارنده رساله «ميزان المعرفة و برهان الحقيقة» است. نویسنده در این رساله، به بیان نکاتی اخلاقی و مطالبی مربوط به سیر و سلوک پرداخته است؛ از جمله اینکه انسانیت موقوف به آداب ظاهری و سلوک باطنی است. نویسنده، معتقد است که رفع نقصان و رسیدن به کمال عرفان، حق انسان و ادراک آدمیت، فایده اصلی از خلقت عالم و امکان و تحصیل این مرتبه عظمی، منحصر در دو چیز است: رعایت آداب ظاهر که آن را شریعت گویند و دیگری تنزیه باطن که آن را تصوف خوانند<ref>ر.ک: همان، ص81</ref>. |
ویرایش