۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'مکدرموت، مارتين' به 'مکدرموت، مارتین') |
(لینک درون متنی) |
||
خط ۲۸: | خط ۲۸: | ||
| پیش از = | | پیش از = | ||
}} | }} | ||
'''كتاب المعتمد في أصول الدين'''، اثر محمود بن محمد ملاحمی | '''كتاب المعتمد في أصول الدين'''، اثر [[ملاحمي خوارزمي، محمود بن محمد|محمود بن محمد ملاحمی خوارزمی]]، کتابی است به زبان عربی با موضوع کلام معتزلی که به تحقیق [[مادلونگ، ویلفرد|ویلفرد مادلونگ]] و [[مکدرموت، مارتین|مارتین مکدرموت]]، رسیده است. قصد [[ملاحمي خوارزمي، محمود بن محمد|ابن ملاحمی]] در این کتاب، مناقشه در مبادی فرقههای (مسلمان یا غیر مسلمان) مخالف با توحید، مانند ثنویان، نصاری و مجوس و رد استدلالهای آنان در همان قالب و به همان اندازهای است که مشایخ معتزله در کتابهای مختصر و متوسطشان، انجام میدهند. | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
خط ۳۴: | خط ۳۴: | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
ابن ملاحمی در مقدمه قصد دارد بزرگترین تألیفات ابوالحسین بصری در علم کلام، یعنی کتاب تصفح الأدلة را خلاصه کرده و درعینحال نواقصش را تکمیل کند و در برخی مباحثش تجدید نظر نماید. بصری در این کتاب، ادله معتزله و همچنین مخالفان آنان را تصفّح کرده؛ یعنی مورد نقد و بررسی قرار داده است. ابن ملاحمی تلاش کرده که کتابی جامع ارائه دهد که اشکالات ابوالحسین را در آن تکرار نکند. ابوالحسین بصری در کتابش بسیاری از ادله ضعیف و مسائل بدیهی را هم ذکر کرده که حذف آنها از کتاب، هیچ آسیبی به مطلب نمیرساند. ابن ملاحمی | [[ملاحمي خوارزمي، محمود بن محمد|ابن ملاحمی]] در مقدمه قصد دارد بزرگترین تألیفات ابوالحسین بصری در علم کلام، یعنی کتاب تصفح الأدلة را خلاصه کرده و درعینحال نواقصش را تکمیل کند و در برخی مباحثش تجدید نظر نماید. بصری در این کتاب، ادله معتزله و همچنین مخالفان آنان را تصفّح کرده؛ یعنی مورد نقد و بررسی قرار داده است. [[ملاحمي خوارزمي، محمود بن محمد|ابن ملاحمی]] تلاش کرده که کتابی جامع ارائه دهد که اشکالات ابوالحسین را در آن تکرار نکند. ابوالحسین بصری در کتابش بسیاری از ادله ضعیف و مسائل بدیهی را هم ذکر کرده که حذف آنها از کتاب، هیچ آسیبی به مطلب نمیرساند. [[ملاحمي خوارزمي، محمود بن محمد|ابن ملاحمی خوارزمی]]، میگوید استدلالات جدیدی را در این نوشتار، ارائه نموده و به مسائلی که در آن با ابوالحسین بصری، اختلاف نظر دارد اشاره کرده است. البته وی تأکید میکند که مسائل اختلافیاش با بصری کم است<ref>ر.ک: مقدمه محققان، صفحه ید</ref>. | ||
ابوالحسین در هنگام نگارش بابی درباره انکار رؤیت خدا در آخرت توسط مؤمنین، از دنیا رفت. ابن ملاحمی آن را با همان سبک و سیاقی که بر اصل کتاب حاکم بود، به پایان رساند؛ مخفی نماند که بخش موجود از کتاب «المعتمد» از پایان کتاب «تصفح الأدلة» جز اندکی، تجاوز نکرده است<ref>ر.ک: همان</ref>. | ابوالحسین در هنگام نگارش بابی درباره انکار رؤیت خدا در آخرت توسط مؤمنین، از دنیا رفت. [[ملاحمي خوارزمي، محمود بن محمد|ابن ملاحمی]] آن را با همان سبک و سیاقی که بر اصل کتاب حاکم بود، به پایان رساند؛ مخفی نماند که بخش موجود از کتاب «المعتمد» از پایان کتاب «تصفح الأدلة» جز اندکی، تجاوز نکرده است<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
بااینکه «تصفح الأدلة» ابوالحسین بصری، مصدر اصلی و نمونه اصلی ابن ملاحمی برای نگارش این کتاب بوده، اما وی از کتابهای دیگری نیز (بهصورت بررسی مستقیم یا غیر مستقیم) برای این منظور استفاده کرده است که البته اکثرشان مفقود شدهاند؛ او از میان کتابها و رسائل ابوالحسین بصری به کتابهای «الغرر» و «شرح العمد» (شرح کتاب العمد قاضی عبدالجبار) و... استناد کرده است. ملاحمی در موارد بسیاری به مؤلفات قاضی عبدالجبار اشاره کرده و از آن نقل میکند، بهویژه کتاب «المغني» که البته نسخهای که از این کتاب در دست ابن ملاحمی بوده، با نسخه منتشرشده از آن تفاوت دارد. وی کتاب «المحيط بالتكليف» و شرح و تعلیقه آن و «كتاب الدواعي و الصوارف» و «شرح الجمل و العقود» نیز بهره برده است...<ref>ر.ک: همان، صفحه ید - یه</ref>. | بااینکه «تصفح الأدلة» ابوالحسین بصری، مصدر اصلی و نمونه اصلی [[ملاحمي خوارزمي، محمود بن محمد|ابن ملاحمی]] برای نگارش این کتاب بوده، اما وی از کتابهای دیگری نیز (بهصورت بررسی مستقیم یا غیر مستقیم) برای این منظور استفاده کرده است که البته اکثرشان مفقود شدهاند؛ او از میان کتابها و رسائل ابوالحسین بصری به کتابهای «الغرر» و «شرح العمد» (شرح کتاب العمد قاضی عبدالجبار) و... استناد کرده است. ملاحمی در موارد بسیاری به مؤلفات قاضی عبدالجبار اشاره کرده و از آن نقل میکند، بهویژه کتاب «المغني» که البته نسخهای که از این کتاب در دست [[ملاحمي خوارزمي، محمود بن محمد|ابن ملاحمی]] بوده، با نسخه منتشرشده از آن تفاوت دارد. وی کتاب «المحيط بالتكليف» و شرح و تعلیقه آن و «كتاب الدواعي و الصوارف» و «شرح الجمل و العقود» نیز بهره برده است...<ref>ر.ک: همان، صفحه ید - یه</ref>. | ||
معظم استشهادات ملاحمی در این اثر به کتابهای دیگران، به احادیث و اخبار است...<ref>ر.ک: همان، صفحه یه</ref>. | معظم استشهادات ملاحمی در این اثر به کتابهای دیگران، به احادیث و اخبار است...<ref>ر.ک: همان، صفحه یه</ref>. | ||
مهمتر از همه استشهادات او با عباراتی ناشناخته از کتاب «الآراء و الديانات» حسن بن موسای نوبختی است. باارزشترین نقل قولهای وی، گزیدههای طولانی از کتاب «المقالات» ابوعیسای ورّاق است. قصد ابن ملاحمی مناقشه در مبادی فرقههای مخالف با توحید مانند ثنویان، نصاری و مجوس و رد استدلالهای آنان به همان اندازه و صورتی است که مشایخ معتزله در کتابهای مختصر و متوسطشان، انجام میدهند. نویسنده از کتاب ابوعیسای وراق که آن را «الديانات» نامیده، بهعنوان یکی از مصادر اصلی خود استفاده کرده و در بخشهایی از کتاب المعتمد، با اصول مادیگرایی (الدهرية)، مانویت، دیهانیه، مرقیونیه [مذهب مارسیون] و برخی فرقههای دوگانهپرست (ثنوی) کوچک مناقشه کرده است<ref>ر.ک: همان، صفحه یو</ref>. | مهمتر از همه استشهادات او با عباراتی ناشناخته از کتاب «الآراء و الديانات» حسن بن موسای نوبختی است. باارزشترین نقل قولهای وی، گزیدههای طولانی از کتاب «المقالات» ابوعیسای ورّاق است. قصد [[ملاحمي خوارزمي، محمود بن محمد|ابن ملاحمی]] مناقشه در مبادی فرقههای مخالف با توحید مانند ثنویان، نصاری و مجوس و رد استدلالهای آنان به همان اندازه و صورتی است که مشایخ معتزله در کتابهای مختصر و متوسطشان، انجام میدهند. نویسنده از کتاب ابوعیسای وراق که آن را «الديانات» نامیده، بهعنوان یکی از مصادر اصلی خود استفاده کرده و در بخشهایی از کتاب المعتمد، با اصول مادیگرایی (الدهرية)، مانویت، دیهانیه، مرقیونیه [مذهب مارسیون] و برخی فرقههای دوگانهپرست (ثنوی) کوچک مناقشه کرده است<ref>ر.ک: همان، صفحه یو</ref>. | ||
ابن | [[ملاحمي خوارزمي، محمود بن محمد|ابن ملاحمی]]،در ابتدای کتاب، مطالبی را که در آن بیان کرده، چنین شرح میدهد: هدف ما از این کتاب، تصحیح ملت پیامبرمان محمد(ص) در کلیت و تفاصیل آن است. مخالفان ما دو قسم میشوند: برخی (دیگر فرقههای مسلمان) کلیت مورد قبول ما را قبول دارند و در تفاصیل با هم اختلاف داریم و برخی دیگر اساسا بر قبله ما نیستند که خودشان بر اقسامی هستند: برخی مانند اهل تعطیل و دهریون و... معتقد به هیچ مذهب و آئینی نیستند، برخی دیگر مانند ثنویون معتقد به مذهب خاصی هستند، ولی از اساس و در توحید با ما اختلاف دارند و برخی دیگر مانند براهمه، توحید و اثبات صانع و... را قبول دارند، ولی پیامبری را نمیپذیرند و برخی دیگر مانند یهودیان و نصرانیان فیالجمله توحید و عدل را قبول دارند، ولی در تفاصیل آن با ما اختلاف دارند؛ یااینکه اقرار به پیامبری دارند، ولی پیامبری حضرت محمد(ص) را نمیپذیرند<ref>ر.ک: متن کتاب، ص7</ref>. اما اختلافات میان فرقههای مسلمان را نیز اینگونه میتوان بیان داشت که برخی معتقدند خداوند در صفات ذاتیهاش واحد است. برخی دیگر هستند که قائل به قدمایی در کنار خدا شدهاند. برخی (مانند مشبهه) معتقدند خداوند جسم است. برخی مانند مجبره معتقدند خالق افعال بندگان خداست و...<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
وی در قسمتی از کتاب درباره دیصانیه مینویسد: اکثر عقایدشان با نظریات مانویان موافق است؛ فقط در برخی موارد با آنان مخالفند که از جمله این موارد است: اعتقاد به اینکه ظلمت، مرده و غیر حساس است و عالم و قادر نیست، بلکه راکد غیر متحرک است و افعالش بهصورت طبعی از وی صادر میشود؛ [یعنی] علم و قدرت و حس و قصد و تحرک، فقط مختص به نور است. دلیل آنان در بیان این نکته این است که ظلمت ضد نور است و ازاینرو باید صفاتش نیز در تضاد با صفات نور باشد. ابن ملاحمی قول آنان را با توضیح مطلبی که سابقا بر آن استدلال کرده، ابطال میکند؛ وی مینویسد: سابقا بیان کردیم که ظلمت، فقدان (نبود) نور است در چیزهایی که پذیرای آن هستند<ref>ر.ک: همان، ص584</ref>. | وی در قسمتی از کتاب درباره دیصانیه مینویسد: اکثر عقایدشان با نظریات مانویان موافق است؛ فقط در برخی موارد با آنان مخالفند که از جمله این موارد است: اعتقاد به اینکه ظلمت، مرده و غیر حساس است و عالم و قادر نیست، بلکه راکد غیر متحرک است و افعالش بهصورت طبعی از وی صادر میشود؛ [یعنی] علم و قدرت و حس و قصد و تحرک، فقط مختص به نور است. دلیل آنان در بیان این نکته این است که ظلمت ضد نور است و ازاینرو باید صفاتش نیز در تضاد با صفات نور باشد. [[ملاحمي خوارزمي، محمود بن محمد|ابن ملاحمی]] قول آنان را با توضیح مطلبی که سابقا بر آن استدلال کرده، ابطال میکند؛ وی مینویسد: سابقا بیان کردیم که ظلمت، فقدان (نبود) نور است در چیزهایی که پذیرای آن هستند<ref>ر.ک: همان، ص584</ref>. | ||
وی درباره مرقیونیه نیز مینویسد: آنان معتقدند که خدای متعال حق است و کسی را یارای دفع و ابطال وی نیست. آنان همچنین معتقدند که شیطان نیز (بدون اینکه مخلوق خدا باشد) موجود است. پیروان مریقونیه معتقدند: در میان خدا و شیطان وجود ثالثی هست که از خدا پایینتر و از شیطان بالاتر است که در میان طبع سلیم انسانی به ودیعت نهاده شده است. شیطان و ظلمت بر آن میشورد و با آن میآمیزد و از این آمیزش، عالم پدیدار میشود. آمیزش شیطان با او به این دلیل است که از فعل او بهره ببرد، قبائحش را نیکو کند، مرگش را حیات بخشد و قساوتش را نرم کند. سپس، شیطان نیروها و دغدغههایش را در عالم برپا میدارد تا به وسوسه بپردازد. از قوا و نیروهای او بروج دوازدهگانه، ستارگان هفتگانه، خورشید و ماه و... هستند... هرچیز [زشتی] در دنیا، مانند حیوانات درندهای که دیگران را شکار میکنند و میخورند و... از شیطان است و خدای بزرگ، آن را نیافریده است، بلکه خالقش شیطان رجس نجس است. نیروهای شیطان بر عالم تسلط یافته و وی به تدبیر در آن مشغول است. سازنده درختان مثمر و غیر مثمر اوست. اوست که زندگانی زمینیان را در فصلهای چهارگانه ترتیب میبخشد...<ref>ر.ک: همان، ص586-587</ref>. | وی درباره مرقیونیه نیز مینویسد: آنان معتقدند که خدای متعال حق است و کسی را یارای دفع و ابطال وی نیست. آنان همچنین معتقدند که شیطان نیز (بدون اینکه مخلوق خدا باشد) موجود است. پیروان مریقونیه معتقدند: در میان خدا و شیطان وجود ثالثی هست که از خدا پایینتر و از شیطان بالاتر است که در میان طبع سلیم انسانی به ودیعت نهاده شده است. شیطان و ظلمت بر آن میشورد و با آن میآمیزد و از این آمیزش، عالم پدیدار میشود. آمیزش شیطان با او به این دلیل است که از فعل او بهره ببرد، قبائحش را نیکو کند، مرگش را حیات بخشد و قساوتش را نرم کند. سپس، شیطان نیروها و دغدغههایش را در عالم برپا میدارد تا به وسوسه بپردازد. از قوا و نیروهای او بروج دوازدهگانه، ستارگان هفتگانه، خورشید و ماه و... هستند... هرچیز [زشتی] در دنیا، مانند حیوانات درندهای که دیگران را شکار میکنند و میخورند و... از شیطان است و خدای بزرگ، آن را نیافریده است، بلکه خالقش شیطان رجس نجس است. نیروهای شیطان بر عالم تسلط یافته و وی به تدبیر در آن مشغول است. سازنده درختان مثمر و غیر مثمر اوست. اوست که زندگانی زمینیان را در فصلهای چهارگانه ترتیب میبخشد...<ref>ر.ک: همان، ص586-587</ref>. |
ویرایش