۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'هـ.ق' به 'ق') |
جز (جایگزینی متن - 'مولف' به 'مؤلف') |
||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
== ولادت == | == ولادت == | ||
نام وی یاقوت فرزند عبدالله و لقب او شهابالدین و کنیهاش ابوعبدالله است. تاریخ تولد او را صاحب هدیه العارفین و | نام وی یاقوت فرزند عبدالله و لقب او شهابالدین و کنیهاش ابوعبدالله است. تاریخ تولد او را صاحب هدیه العارفین و مؤلف معجم المطبوعات، 575 هجری قمری و وزرکلی 574 هجری قمری آوردهاند و صاحب معجم المؤلفین و الاعلام زرکلی 1178 میلادی نوشته، و در اعلام المنجد 1179 میلادی است. اما ناشران چاپ بیست جلدی جدید معجم البلدان در مقدمهی جلد نخست مینویسند که دربارهی تاریخ تولد او چیزی به دست نیامده است. درباره ی زادگاه وی برخی از مورخان را در خواندن ترکیب "الحموی مولی" به صورت "الحموی المولد" اشتباهی رخ داده و زادگاه او را حماه(حمات) از بلاد شام شمرده اند. در صورتی که یاقوت بر حسب نوشتهی متنهای معتبر، رومینژاد بوده و در آن سرزمین متولد شده است، لیکن در خردسالی وی را با گروهی از مردم روم اسیر کرده و به بغداد آورده و در آنجا فروختهاند. خریدار وی بازرگانی به نام عسکر حموی یا به گفتهی مؤلف معجم المطبوعات عسکر پسر ابونصر حموی بوده، و بدین سبب یاقوت را به وی نسبت دادهاند و به یاقوت حموی شهرت یافته است. بنابراین "حموی المولد" که در برخی از متنها آمده درست نیست. | ||
هنگامی که بازرگان حموی یا عسکر یاقوت را خرید چون خودش به نوشتن آشنا نبود، وی را به مکتب سپرد تا خواندن و نوشتن بیاموزد، و آنگاه در تنظیم و ضبط کارهای بازرگانی خویش از وی بهره برگیرد. یاقوت تا حدی به نحو و لغات آشنا شد، و مولای وی، عسکر، که در بغداد سکونت داشت به یاقوت نیازمند شد، و او را برای کارهای بازرگانی به این سوی و آن سوی میفرستاد که از آن جمله باری به کیش و بار دیگر به عمان، و به گفتهی برخی به شام سفر کرد. لیکن در سال 596 هجری قمری او را آزاد کرد و از خویش دور ساخت و یاقوت از آن پس از راه نسخهنویسی کتاب امرار معاش میکرد، و در ضمن از کتابهای مذبور دانش نیز میآموخت و سودهای فراوانی برمیگرفت. دیری نگذشت که عسکر نسبت به یاقوت بر سر مهر آمد و او را به نزد خویش باز خواند و به سفری برای کارهای بازرگانی گسیل داشت و چون یاقوت از آن سفر بازگشت مولای او درگذشته بود. | هنگامی که بازرگان حموی یا عسکر یاقوت را خرید چون خودش به نوشتن آشنا نبود، وی را به مکتب سپرد تا خواندن و نوشتن بیاموزد، و آنگاه در تنظیم و ضبط کارهای بازرگانی خویش از وی بهره برگیرد. یاقوت تا حدی به نحو و لغات آشنا شد، و مولای وی، عسکر، که در بغداد سکونت داشت به یاقوت نیازمند شد، و او را برای کارهای بازرگانی به این سوی و آن سوی میفرستاد که از آن جمله باری به کیش و بار دیگر به عمان، و به گفتهی برخی به شام سفر کرد. لیکن در سال 596 هجری قمری او را آزاد کرد و از خویش دور ساخت و یاقوت از آن پس از راه نسخهنویسی کتاب امرار معاش میکرد، و در ضمن از کتابهای مذبور دانش نیز میآموخت و سودهای فراوانی برمیگرفت. دیری نگذشت که عسکر نسبت به یاقوت بر سر مهر آمد و او را به نزد خویش باز خواند و به سفری برای کارهای بازرگانی گسیل داشت و چون یاقوت از آن سفر بازگشت مولای او درگذشته بود. |
ویرایش