۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (ویرایش Hbaghizadeh@noornet.net (بحث) به آخرین تغییری که Mhosseini@noornet.net انجام داده بود وا...) |
|||
خط ۱: | خط ۱: | ||
<div class= | <div class="wikiInfo"> | ||
[[پرونده:NUR03769.jpg|بندانگشتی|ابومدین مغربی، شعیب بن حسن]] | [[پرونده:NUR03769.jpg|بندانگشتی|ابومدین مغربی، شعیب بن حسن]] | ||
{| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ | | {| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ | | ||
|- | |- | ||
! نام!! data-type= | ! نام!! data-type="authorName" |ابومدین مغربی، شعیب بن حسن | ||
|- | |- | ||
|نامهای دیگر | |نامهای دیگر | ||
|data-type= | | data-type="authorOtherNames" | ابو مدین التلمسانی، شعیب بن الحسن | ||
ابو مدین المغربی، شعیب بن الحسن | ابو مدین المغربی، شعیب بن الحسن | ||
خط ۱۷: | خط ۱۷: | ||
|- | |- | ||
|نام پدر | |نام پدر | ||
|data-type= | | data-type="authorfatherName" | | ||
|- | |- | ||
|متولد | |متولد | ||
|data-type= | | data-type="authorbirthDate" | | ||
|- | |- | ||
|محل تولد | |محل تولد | ||
|data-type= | | data-type="authorBirthPlace" | | ||
|- | |- | ||
|رحلت | |رحلت | ||
|data-type= | | data-type="authorDeathDate" |594 هـ.ق | ||
|- | |- | ||
|اساتید | |اساتید | ||
|data-type= | | data-type="authorTeachers" | | ||
|- | |- | ||
|برخی آثار | |برخی آثار | ||
|data-type= | | data-type="authorWritings" | | ||
|-class= | |- class="articleCode" | ||
|کد مؤلف | |کد مؤلف | ||
|data-type= | | data-type="authorCode" |AUTHORCODE3769AUTHORCODE | ||
|} | |} | ||
</div> | </div> | ||
خط ۴۲: | خط ۴۲: | ||
'''ابومدين شعيب بن حسين انصارى'''، عارف مشهور سده 6ق در اندلس بود. | '''ابومدين شعيب بن حسين انصارى'''، عارف مشهور سده 6ق در اندلس بود. | ||
== تولد == | |||
از زادروز او اطلاع دقيقى در دست نيست، اما از آنجا كه منابع موجود به سالخوردگى او در هنگام وفات اشاره دارند، مىتوان گفت كه ولادت او در نخستين يا دومين دهه سده 5ق، بوده است. | از زادروز او اطلاع دقيقى در دست نيست، اما از آنجا كه منابع موجود به سالخوردگى او در هنگام وفات اشاره دارند، مىتوان گفت كه ولادت او در نخستين يا دومين دهه سده 5ق، بوده است. | ||
درباره زادگاه او نيز اختلافنظر است. برخى، مولدش را حصن منتوجب دانسته و به آنجا منسوبش داشتهاند و بعضى ديگر او را به قريه قنطيانه منسوب كردهاند. يكى از مريدان ابومدين، محمد بن ابراهيم انصارى به نقل از خود وى گفته است كه در خردسالى، پدر را از دست داده و در پناه برادرانش مىزيسته است و آنان نيز او را به چوپانى گماشته بودند، ولى او از اين كار ناخشنود بوده و رغبت به آموختن تعاليم دين و شناخت شرايط و احكام عبادات داشته است؛ ازاينروى بر آن شد تا شبانى را رها سازد. سرانجام با وجود ممانعت برادر بزرگ، خانه را ترك كرد و از زادگاه خود بيرون شد. مدتى در سياحت بود و به قول حسن غافقى، مريدى كه 30 سال با ابومدين مصاحبت داشته است، نخست از طريق دريا رهسپار مغرب شد. پس از اين سفر، به اشبيليه بازگشت و سپس به شريش و از آنجا به جزيره خضراء سفر كرد و پس از آن از راه دريا به سبته رفت و در آنجا گاهى نزد ماهىگيران اجير شد و سرانجام به مراكش كوچ كرد. | درباره زادگاه او نيز اختلافنظر است. برخى، مولدش را حصن منتوجب دانسته و به آنجا منسوبش داشتهاند و بعضى ديگر او را به قريه قنطيانه منسوب كردهاند. | ||
== تحصیل == | |||
يكى از مريدان ابومدين، محمد بن ابراهيم انصارى به نقل از خود وى گفته است كه در خردسالى، پدر را از دست داده و در پناه برادرانش مىزيسته است و آنان نيز او را به چوپانى گماشته بودند، ولى او از اين كار ناخشنود بوده و رغبت به آموختن تعاليم دين و شناخت شرايط و احكام عبادات داشته است؛ ازاينروى بر آن شد تا شبانى را رها سازد. سرانجام با وجود ممانعت برادر بزرگ، خانه را ترك كرد و از زادگاه خود بيرون شد. مدتى در سياحت بود و به قول حسن غافقى، مريدى كه 30 سال با ابومدين مصاحبت داشته است، نخست از طريق دريا رهسپار مغرب شد. پس از اين سفر، به اشبيليه بازگشت و سپس به شريش و از آنجا به جزيره خضراء سفر كرد و پس از آن از راه دريا به سبته رفت و در آنجا گاهى نزد ماهىگيران اجير شد و سرانجام به مراكش كوچ كرد. | |||
در مراكش، نام وى را در زمره سپاهيان نوشتند و به اندلس بردند. اگر درست باشد كه با شيخ ابوسعود اندلسى آشنا بوده و يا نزد او سلوك داشته است، اين آشنايى مىبايست مربوط به همين دوره باشد. بههرحال ظاهرا در اندلس بوده است كه آوازه مشايخ و فقيهان فاس را شنيده و براى كسب فضل و دانش به آنجا رفته است، اما در فاس از مجلس درس فقيهان و واعظان چندان بهرهاى نمىبرده است، تا آنكه به حلقه درس على بن حرزهم پيوست و چون سخنان او را گرم و گيرا يافت، مدتى ملازم مجلس و درس او شد. | در مراكش، نام وى را در زمره سپاهيان نوشتند و به اندلس بردند. اگر درست باشد كه با شيخ ابوسعود اندلسى آشنا بوده و يا نزد او سلوك داشته است، اين آشنايى مىبايست مربوط به همين دوره باشد. بههرحال ظاهرا در اندلس بوده است كه آوازه مشايخ و فقيهان فاس را شنيده و براى كسب فضل و دانش به آنجا رفته است، اما در فاس از مجلس درس فقيهان و واعظان چندان بهرهاى نمىبرده است، تا آنكه به حلقه درس على بن حرزهم پيوست و چون سخنان او را گرم و گيرا يافت، مدتى ملازم مجلس و درس او شد. | ||
خط ۵۸: | خط ۶۲: | ||
پس از سفر مكه، ابومدين به روايتى مستقيما به بجايه رفت و به قولى ديگر نخست به تلمسان و از آنجا به بجايه رفت و در آنجا اقامت گزيد. وى در بجايه به ارشاد پرداخت. مريدان بسيارى در اطراف او گرد آمدند و در بزرگداشت شيخ مغرب مبالغه مىكردند و حتى مىپنداشتند كه خداوند، حب او را بر اهل زمين مقدر و مسلم داشته است. | پس از سفر مكه، ابومدين به روايتى مستقيما به بجايه رفت و به قولى ديگر نخست به تلمسان و از آنجا به بجايه رفت و در آنجا اقامت گزيد. وى در بجايه به ارشاد پرداخت. مريدان بسيارى در اطراف او گرد آمدند و در بزرگداشت شيخ مغرب مبالغه مىكردند و حتى مىپنداشتند كه خداوند، حب او را بر اهل زمين مقدر و مسلم داشته است. | ||
== شاگردان == | |||
گفتهاند كه او نزديك به هزار و به روايتى 12 هزار سالك تربيت كرد كه هر يكى را كراماتى بوده است. در ميان مريدان او افرادى از اصناف و طبقات گوناگون، از فقيه و محدث و قاضى تا صوفى و ملامتى و حتى اشخاص امى ديده مىشد و اين نكته دليل بر وسعت مشرب و توانايىهاى ابومدين در شناخت احوال گوناگون و ميزان قابليتهاى فكرى و روحى اشخاص است. از همين رو بسيارى از بزرگان صوفيه و خانقاهيان مغرب نسبت تربيتشان را به او مىرسانند. از مريدان ممتاز ابومدين كه راويان معارف و گفتارهاى او نيز بودهاند، مىتوان از ابواحمد نارى، ابوجعفر ابن سراج، ايوب فهرى، عبدالرزاق جزولى و محمد انصارى را نام برد. | گفتهاند كه او نزديك به هزار و به روايتى 12 هزار سالك تربيت كرد كه هر يكى را كراماتى بوده است. در ميان مريدان او افرادى از اصناف و طبقات گوناگون، از فقيه و محدث و قاضى تا صوفى و ملامتى و حتى اشخاص امى ديده مىشد و اين نكته دليل بر وسعت مشرب و توانايىهاى ابومدين در شناخت احوال گوناگون و ميزان قابليتهاى فكرى و روحى اشخاص است. از همين رو بسيارى از بزرگان صوفيه و خانقاهيان مغرب نسبت تربيتشان را به او مىرسانند. از مريدان ممتاز ابومدين كه راويان معارف و گفتارهاى او نيز بودهاند، مىتوان از ابواحمد نارى، ابوجعفر ابن سراج، ايوب فهرى، عبدالرزاق جزولى و محمد انصارى را نام برد. | ||
حلقه وسيع مريدان ابومدين را اعم از آنان كه محضر او را دريافتهاند يا به واسطه، با او پيوندى معنوى داشتهاند، نبايد از وجود دو صوفى مشهور ديگر، ابن سبعين و [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] خالى تصور كرد. ابن سبعين ظاهرا در روزگارى كه در مغرب اقامت داشته، با آثار و آراء ابومدين و شايد هم با مريدان و خليفگان وى آشنا شده بوده و اينكه گفتهاند كه ابن سبعين به طريق ابومدين خرقه پوشيده است، حكايت از ارتباط او با طريق ابومدين دارد. بااينهمه، اگر نسبت اين قول به ابن سبعين استوار باشد، شايد بتوان گفت كه وى چندان پيوندى با طريقه ابومدين نداشته است، اما [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] ابومدين را نه تنها شيخ خود شمرده، بلكه او را «زبان تصوف» و احياكننده طريقت در بلاد مغرب دانسته و با لقب «شيخ الشيوخ» از او ياد كرده و بالاتر از آن در عرصه عرفان او را چون قطب و امام و از زمره رجال الغيب شناسانده است. | حلقه وسيع مريدان ابومدين را اعم از آنان كه محضر او را دريافتهاند يا به واسطه، با او پيوندى معنوى داشتهاند، نبايد از وجود دو صوفى مشهور ديگر، ابن سبعين و [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] خالى تصور كرد. ابن سبعين ظاهرا در روزگارى كه در مغرب اقامت داشته، با آثار و آراء ابومدين و شايد هم با مريدان و خليفگان وى آشنا شده بوده و اينكه گفتهاند كه ابن سبعين به طريق ابومدين خرقه پوشيده است، حكايت از ارتباط او با طريق ابومدين دارد. بااينهمه، اگر نسبت اين قول به ابن سبعين استوار باشد، شايد بتوان گفت كه وى چندان پيوندى با طريقه ابومدين نداشته است، اما [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] ابومدين را نه تنها شيخ خود شمرده، بلكه او را «زبان تصوف» و احياكننده طريقت در بلاد مغرب دانسته و با لقب «شيخ الشيوخ» از او ياد كرده و بالاتر از آن در عرصه عرفان او را چون قطب و امام و از زمره رجال الغيب شناسانده است. | ||
== وفات == | |||
هرچند دايره اشتهار ابومدين پس از سده ششم هجرى در شرق و غرب جهان اسلام گسترش يافته است، اما وى در زمان حيات نيز يكى از مشهورترين و مقبولترين مشايخ بوده و به سبب همين شهرت و نفوذ فكرى و روحى او، ارباب علوم ظاهر از او تشويش خاطر داشتند و ازاينرو، نزد خليفه موحدى، وجود او را براى حكومت وى خطرناك و خود او را همچون رقيبى براى مقام خلافت قلمداد كردند. اگرچه، برخى از متأخران گفتهاند كه خليفه يعقوب بر اثر كشتن برادر خود دچار تألم روحى شده، مىخواست كه درد اضطراب ناشى از قتل برادر را با تقرب به شيخ الشيوخ مغرب تسكين دهد و به قرب او تبرك جويد، اما ترديدى نيست كه يعقوب موحدى از اهل ظاهر حمايت مىكرد و آنان نيز كه طبعا آراء و عقايد تأويلى و صوفيانه را برنمىتابيدند، ابومدين را كه از ولايت سخن مىگفت و آراء تأويلآميز خانقاهى داشت و اتباع فراوان يافته بود، خطرى براى حكومت موحدون وانمود كردند. به اين سبب، يعقوب خليفه از والى بجايه خواست تا او را به سوى مراكش سوق دهد. او نيز چنين كرد و شيخ مغرب ظاهرا در اواخر 594ق، بهسوى مراكش روانه شد و پيش از آنكه به آنجا برسد در نزديكى تلمسان در قريه عباد بيمار شد و درگذشت. | هرچند دايره اشتهار ابومدين پس از سده ششم هجرى در شرق و غرب جهان اسلام گسترش يافته است، اما وى در زمان حيات نيز يكى از مشهورترين و مقبولترين مشايخ بوده و به سبب همين شهرت و نفوذ فكرى و روحى او، ارباب علوم ظاهر از او تشويش خاطر داشتند و ازاينرو، نزد خليفه موحدى، وجود او را براى حكومت وى خطرناك و خود او را همچون رقيبى براى مقام خلافت قلمداد كردند. اگرچه، برخى از متأخران گفتهاند كه خليفه يعقوب بر اثر كشتن برادر خود دچار تألم روحى شده، مىخواست كه درد اضطراب ناشى از قتل برادر را با تقرب به شيخ الشيوخ مغرب تسكين دهد و به قرب او تبرك جويد، اما ترديدى نيست كه يعقوب موحدى از اهل ظاهر حمايت مىكرد و آنان نيز كه طبعا آراء و عقايد تأويلى و صوفيانه را برنمىتابيدند، ابومدين را كه از ولايت سخن مىگفت و آراء تأويلآميز خانقاهى داشت و اتباع فراوان يافته بود، خطرى براى حكومت موحدون وانمود كردند. به اين سبب، يعقوب خليفه از والى بجايه خواست تا او را به سوى مراكش سوق دهد. او نيز چنين كرد و شيخ مغرب ظاهرا در اواخر 594ق، بهسوى مراكش روانه شد و پيش از آنكه به آنجا برسد در نزديكى تلمسان در قريه عباد بيمار شد و درگذشت. | ||
خط ۹۹: | خط ۱۰۵: | ||
13. قصيدة المضرية؛ | 13. قصيدة المضرية؛ | ||
14. مفاتيح الغيب لازالة الريب و ستر العيب. | 14. مفاتيح الغيب لازالة الريب و ستر العيب<ref>مایل هروی، نجیب، ج6، ص220</ref>. | ||
==پانویس== | |||
<references /> | |||
== منابع مقاله == | == منابع مقاله == | ||
مایل هروی، نجیب، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ اول، 1373 | |||
ویرایش