۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' ق' به 'ق') |
جز (جایگزینی متن - '؛ي' به '؛ ی') |
||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
ظاهرا ابن هشام در بصره به دنيا آمده است، اما زمان تولد او به درستى معلوم نيست. تنها مىدانيم در ميان كسانى كه او مستقيما از آنان روايت كرده، كسى نيست كه پيش از نيمۀ سدۀ دوم درگذشته باشد و نيز او پيش از مرگ بكّائى، شاگرد برجستۀ [[ابن اسحاق، محمد|ابن اسحاق]] (183 ق)، در سنّى بوده است كه بتواند متن كامل سيره را از وى اخذ كند (ابن هشام، السيرة، 5/1؛ قفطى، همانجا؛ ابن خلكان، 338/2). ابن هشام در زادگاه خود پرورش يافت و از آنجا كه اكثر رجال سند او در سيره از مردم كوفه و بصرهاند (مهدوى، 33)، وى مىبايست بخش مهمى از زندگى و آموزشهاى خود را در اين نواحى گذرانده باشد، چنانكه بكائى را نيز در ميان همين رجال مىبينيم (نك: ابن خلكان، همانجا؛ براى فهرست كاملى از رجال سند ابن هشام در السيرة، نك: مهدوى، 142-144). از استادان و رجال حديث او مىتوان ابوعبيده معمر بن مثنى (ابن هشام، همان، 42/1، 49، 196، جم)، ابوزيد انصارى (همان، 13/1، 57، 70، جم)، خلف احمر (همان، 9/1، 91، 38/3، جم) و هيثم بن عدى (همو، التيجان، 261) را نام برد. همچنين اسد بن موسى اموى را نيز بايد از استادان معتبر او به شمار آورد، زيرا ابن هشام التيجان را بيشتر از طريق وى نقل كرده است (نك: ص9، 73، 97، 118). | ظاهرا ابن هشام در بصره به دنيا آمده است، اما زمان تولد او به درستى معلوم نيست. تنها مىدانيم در ميان كسانى كه او مستقيما از آنان روايت كرده، كسى نيست كه پيش از نيمۀ سدۀ دوم درگذشته باشد و نيز او پيش از مرگ بكّائى، شاگرد برجستۀ [[ابن اسحاق، محمد|ابن اسحاق]] (183 ق)، در سنّى بوده است كه بتواند متن كامل سيره را از وى اخذ كند (ابن هشام، السيرة، 5/1؛ قفطى، همانجا؛ ابن خلكان، 338/2). ابن هشام در زادگاه خود پرورش يافت و از آنجا كه اكثر رجال سند او در سيره از مردم كوفه و بصرهاند (مهدوى، 33)، وى مىبايست بخش مهمى از زندگى و آموزشهاى خود را در اين نواحى گذرانده باشد، چنانكه بكائى را نيز در ميان همين رجال مىبينيم (نك: ابن خلكان، همانجا؛ براى فهرست كاملى از رجال سند ابن هشام در السيرة، نك: مهدوى، 142-144). از استادان و رجال حديث او مىتوان ابوعبيده معمر بن مثنى (ابن هشام، همان، 42/1، 49، 196، جم)، ابوزيد انصارى (همان، 13/1، 57، 70، جم)، خلف احمر (همان، 9/1، 91، 38/3، جم) و هيثم بن عدى (همو، التيجان، 261) را نام برد. همچنين اسد بن موسى اموى را نيز بايد از استادان معتبر او به شمار آورد، زيرا ابن هشام التيجان را بيشتر از طريق وى نقل كرده است (نك: ص9، 73، 97، 118). | ||
تاريخ ورود ابن هشام به مصر معلوم نيست، اما مىدانيم كه وى در اينجا كه آخرين منزل سفرهاى علمى او بود (قس: سقا، همانجا)، مقيم شد و تا پايان عمر در مصر زيست (قفطى، ذهبى، همانجاها). ابن هشام مىبايست پيش از ورود به مصر از بكائى استماع كرده باشد، زيرا وى در مصر سيره را روايت مىكرد. از گروه بسيارى كه در مجلس حديث ابن هشام حضور مىيافتند، تنها نام برخى به جا مانده است (نك: قاضى عياض، 134/3، 136) كه برجستهترين آنان عبدالرحيم بن برقى راوى سيره در مصر است (همو، 84/3؛ ابن خير، 233- | تاريخ ورود ابن هشام به مصر معلوم نيست، اما مىدانيم كه وى در اينجا كه آخرين منزل سفرهاى علمى او بود (قس: سقا، همانجا)، مقيم شد و تا پايان عمر در مصر زيست (قفطى، ذهبى، همانجاها). ابن هشام مىبايست پيش از ورود به مصر از بكائى استماع كرده باشد، زيرا وى در مصر سيره را روايت مىكرد. از گروه بسيارى كه در مجلس حديث ابن هشام حضور مىيافتند، تنها نام برخى به جا مانده است (نك: قاضى عياض، 134/3، 136) كه برجستهترين آنان عبدالرحيم بن برقى راوى سيره در مصر است (همو، 84/3؛ ابن خير، 233-236؛ یاقوت، 574/1؛ذهبى، 48/13). | ||
ابن هشام در ادب و شعر نيز دستى توانا داشت و در اين زمينه پيشواى بلامنازع مصر به شمار مىآمد. شايد به همين سبب بود كه هنگام ورود شافعى در 198 ق814/م به مصر (اسنوى، 12/1؛ قاضى عياض، 382/1)، ابن هشام در ديدار از او درنگ كرد، اما چون يكديگر را ملاقات كردند، به انشاد شعر براى هم پرداختند و ابن هشام پس از اين ديدار شافعى را ستود (ذهبى، 429/10؛[[ابنکثیر، اسماعیل بن عمر|ابن كثير]]، 294/10). توجه ابن هشام را به نسب، ادب، لغت و فصاحت مىتوان در آنچه او از امتيازات شافعى دانسته، ملاحظه كرد (نك: قاضى عياض، 388/1؛[[ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی|ابن حجر]]، 96). جز لغت آنچه از دانش او در سيره بازتاب يافته، عموما به احاطۀ وى در نسبشناسى و شناخت گويندگان اشعار بازمىگردد. با اينهمه، به نظر مصححان سيره، وى اشعارى از [[ابن اسحاق، محمد|ابن اسحاق]] نقل كرده كه آشكارا مجعول و سست است و نتوانسته دربارۀ آنها نظرى قطعى ابراز كند (سقا، «ف-ص»)، گر چه ابن هشام خود به تأكيد گفته كه از آوردن چنين اشعارى خوددارى كرده است (السيرة، 4/1). وى بنا بر گفتۀ سهيلى (همانجا) در 213ق در گذشت، اما قفطى و ذهبى (همانجاها) نظر سهيلى را مردود دانسته و 218ق را اختيار كردهاند. قمى (452/1) مرثيۀ ابن نباته در مرگ جمالالدين عبداللّه ابن هشام (نك: ابن نباته، 466) را به خطا رثاى شاعر در حق اين ابن هشام دانسته است. | ابن هشام در ادب و شعر نيز دستى توانا داشت و در اين زمينه پيشواى بلامنازع مصر به شمار مىآمد. شايد به همين سبب بود كه هنگام ورود شافعى در 198 ق814/م به مصر (اسنوى، 12/1؛ قاضى عياض، 382/1)، ابن هشام در ديدار از او درنگ كرد، اما چون يكديگر را ملاقات كردند، به انشاد شعر براى هم پرداختند و ابن هشام پس از اين ديدار شافعى را ستود (ذهبى، 429/10؛[[ابنکثیر، اسماعیل بن عمر|ابن كثير]]، 294/10). توجه ابن هشام را به نسب، ادب، لغت و فصاحت مىتوان در آنچه او از امتيازات شافعى دانسته، ملاحظه كرد (نك: قاضى عياض، 388/1؛[[ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی|ابن حجر]]، 96). جز لغت آنچه از دانش او در سيره بازتاب يافته، عموما به احاطۀ وى در نسبشناسى و شناخت گويندگان اشعار بازمىگردد. با اينهمه، به نظر مصححان سيره، وى اشعارى از [[ابن اسحاق، محمد|ابن اسحاق]] نقل كرده كه آشكارا مجعول و سست است و نتوانسته دربارۀ آنها نظرى قطعى ابراز كند (سقا، «ف-ص»)، گر چه ابن هشام خود به تأكيد گفته كه از آوردن چنين اشعارى خوددارى كرده است (السيرة، 4/1). وى بنا بر گفتۀ سهيلى (همانجا) در 213ق در گذشت، اما قفطى و ذهبى (همانجاها) نظر سهيلى را مردود دانسته و 218ق را اختيار كردهاند. قمى (452/1) مرثيۀ ابن نباته در مرگ جمالالدين عبداللّه ابن هشام (نك: ابن نباته، 466) را به خطا رثاى شاعر در حق اين ابن هشام دانسته است. | ||
خط ۹۰: | خط ۹۰: | ||
قمى، عباس، الكنى و الالقاب، تهران، 1397 ق؛ | قمى، عباس، الكنى و الالقاب، تهران، 1397 ق؛ | ||
مقالح، عبدالعزيز، مقدمه بر التيجان (نك: ابن هشام در همين مآخذ)، مهدوى، اصغر، مقدمه بر خلاصۀ سيرت رسول اللّه، تلخيص شرفالدين محمد بن عبداللّه، تهران، 1368 | مقالح، عبدالعزيز، مقدمه بر التيجان (نك: ابن هشام در همين مآخذ)، مهدوى، اصغر، مقدمه بر خلاصۀ سيرت رسول اللّه، تلخيص شرفالدين محمد بن عبداللّه، تهران، 1368 ش؛ یاقوت، بلدان؛ نيز: GAS | ||
شرح حال ابن هشام از دائرةالمعارف بزرگ اسلامى ج 5 | شرح حال ابن هشام از دائرةالمعارف بزرگ اسلامى ج 5 |
ویرایش