پرش به محتوا

أقوم المسالك في معرفة أحوال الممالك: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'سياست‌مدار' به 'سياستمدار'
جز (جایگزینی متن - ' الدين' به 'الدين')
جز (جایگزینی متن - 'سياست‌مدار' به 'سياستمدار')
خط ۷۰: خط ۷۰:
محقّق در رابطه با تحليل مقدّمه اقوم المسالك مى‌آورد: اوّلين چيزى كه از برخورد خواننده با مقدمه بدست مى‌آيد، مقايسه‌اى است كه «تونس» بين جامعه عربى اسلامى با جامعه‌هاى اروپايى و رومى مى‌نمايد و آن چيزى كه اين جامعه‌هاى را به هم مرتبط مى‌سازد، تمدن است. براى او اين پرسش مطرح بود كه چرا اروپايى‌ها به چنين ترقى و پيشرفتى نائل شده‌اند؟ او معتقد است كه معنا و مفهومى براى تمدن جزء آنچه در تمدن غربى ظهور كرده است، وجود ندارد.
محقّق در رابطه با تحليل مقدّمه اقوم المسالك مى‌آورد: اوّلين چيزى كه از برخورد خواننده با مقدمه بدست مى‌آيد، مقايسه‌اى است كه «تونس» بين جامعه عربى اسلامى با جامعه‌هاى اروپايى و رومى مى‌نمايد و آن چيزى كه اين جامعه‌هاى را به هم مرتبط مى‌سازد، تمدن است. براى او اين پرسش مطرح بود كه چرا اروپايى‌ها به چنين ترقى و پيشرفتى نائل شده‌اند؟ او معتقد است كه معنا و مفهومى براى تمدن جزء آنچه در تمدن غربى ظهور كرده است، وجود ندارد.


او در اين مقدمه تاكيد مى‌كند كه براى رهايى كشورهاى همسايه اروپا؛ يعنى جامعه عربى اسلامى قرن 19 جزء پى‌گرفتن و اقتباس روش آنان وجود ندارد. آنان مى‌بايست دقيقا سازماندهى دنيوى اروپاييان را به اجرا گذراند. او از زمانى كه برنامه اصلاحى خود را مبتنى بر اصلاح و بازسازى حكومت و پى گرفتن روش اروپاييان در حدود شريعت اسلامى بود، روشن ساخت منجر به يك پيمان نانوشته ميان علامان دينى و سياست‌مداران و ديگر انديشمندان اسلامى شد كه بايد به نوسازى شريعت و ايجاد نهادهاى سياسى در جهان اسلام همت گمارند. محقّق سپس به روشن ساختن ديدگاه «تونسى» نسبت به خلافت عثمانى مى‌پردازد و اين ديدگاه را كه «تونسى» گوشت، خون، قلب او عثمانى است و نجات تونس را جزء در سايه دولت عثمانى نمى‌داند، رد مى‌كند. از آنجا كه تونس «وابستگى سياسى به امپراتورى عثمانى داشت و از طرف ديگر فشارهاى قدرت‌هاى اروپايى و ديگر ارتباط تونس با مصر و مشرق جهان اسلام موجب شده بود تا افكار و حركت‌هاى تجددخواهانه سياسى و فرهنگى زودتر از مناطق ديگر مغرب منعكس شود كه برنامه اصلاحى‌گرى «تونس» از جمله آنها بود.
او در اين مقدمه تاكيد مى‌كند كه براى رهايى كشورهاى همسايه اروپا؛ يعنى جامعه عربى اسلامى قرن 19 جزء پى‌گرفتن و اقتباس روش آنان وجود ندارد. آنان مى‌بايست دقيقا سازماندهى دنيوى اروپاييان را به اجرا گذراند. او از زمانى كه برنامه اصلاحى خود را مبتنى بر اصلاح و بازسازى حكومت و پى گرفتن روش اروپاييان در حدود شريعت اسلامى بود، روشن ساخت منجر به يك پيمان نانوشته ميان علامان دينى و سياستمداران و ديگر انديشمندان اسلامى شد كه بايد به نوسازى شريعت و ايجاد نهادهاى سياسى در جهان اسلام همت گمارند. محقّق سپس به روشن ساختن ديدگاه «تونسى» نسبت به خلافت عثمانى مى‌پردازد و اين ديدگاه را كه «تونسى» گوشت، خون، قلب او عثمانى است و نجات تونس را جزء در سايه دولت عثمانى نمى‌داند، رد مى‌كند. از آنجا كه تونس «وابستگى سياسى به امپراتورى عثمانى داشت و از طرف ديگر فشارهاى قدرت‌هاى اروپايى و ديگر ارتباط تونس با مصر و مشرق جهان اسلام موجب شده بود تا افكار و حركت‌هاى تجددخواهانه سياسى و فرهنگى زودتر از مناطق ديگر مغرب منعكس شود كه برنامه اصلاحى‌گرى «تونس» از جمله آنها بود.


وى به عنوان فردى آگاه از معارف اسلامى، اروپايى، عالم و عامل سياسى اين سؤال را مطرح نمود كه اسباب عقب افتادگى مسلمين و پيشرفت اروپائيان چيست؟ محقق معتقد است كه در مقدمه اقوم‌المسالك، «تونسى» حاصل انديشه خود در اين رابطه مطرح نموده است. او براى ارتقا و بهروزى وضعيّت اقتباس جنبه‌هاى پسنديده فرهنگ و تمدن اروپا به گونه‌اى كه با روح شريعت اسلامى منافات نداشته باشد.
وى به عنوان فردى آگاه از معارف اسلامى، اروپايى، عالم و عامل سياسى اين سؤال را مطرح نمود كه اسباب عقب افتادگى مسلمين و پيشرفت اروپائيان چيست؟ محقق معتقد است كه در مقدمه اقوم‌المسالك، «تونسى» حاصل انديشه خود در اين رابطه مطرح نموده است. او براى ارتقا و بهروزى وضعيّت اقتباس جنبه‌هاى پسنديده فرهنگ و تمدن اروپا به گونه‌اى كه با روح شريعت اسلامى منافات نداشته باشد.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش