۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'شرف الدین' به 'شرفالدین') |
جز (جایگزینی متن - 'خاك' به 'خاک') |
||
خط ۳۶: | خط ۳۶: | ||
از همان كودكى به تحصيل علوم گوناگونى چون علم اعداد، ادبيات، شعر و معما پرداخت و به سرعت مشهور گرديد. چنانكه ملازم ابراهيم سلطان تيمورى (حاكم تيمورى ايالت فارس) شد (822ق) و كتاب تاريخى را به نام «ظفرنامه» به سفارش وى نگاشت كه شرحى است در فتوحات تيمور تا زمان مرگ وى و جانشين خليل سلطان. | از همان كودكى به تحصيل علوم گوناگونى چون علم اعداد، ادبيات، شعر و معما پرداخت و به سرعت مشهور گرديد. چنانكه ملازم ابراهيم سلطان تيمورى (حاكم تيمورى ايالت فارس) شد (822ق) و كتاب تاريخى را به نام «ظفرنامه» به سفارش وى نگاشت كه شرحى است در فتوحات تيمور تا زمان مرگ وى و جانشين خليل سلطان. | ||
وى مدتى بعد به دربار سلطان شاهرخ در هرات پيوست و به واسطه دامنه وسيع دانشى كه داشت و نيز شعرهاى زيبايى كه با تخلص «شرف» مىسرود، نديم محمد بن بايسنقر شد. اما پس از مدتى، محمد شورش نمود و سركوب شد و شرفالدين به اتهام تحريك وى محكوم به اعدام گرديد؛ ولى با وساطت يكى از شاهزادگان تيمورى به نام عبداللطيف بن الغ بيگ بن شاهرخ، بخشيده شد و به يزد بازگشت و تا پايان عمر در خانقاه شاه نعمت الله ولى در تفت منزوى بود. وى در 858ق در گذشت و در مدرسه شرفيه يزد به | وى مدتى بعد به دربار سلطان شاهرخ در هرات پيوست و به واسطه دامنه وسيع دانشى كه داشت و نيز شعرهاى زيبايى كه با تخلص «شرف» مىسرود، نديم محمد بن بايسنقر شد. اما پس از مدتى، محمد شورش نمود و سركوب شد و شرفالدين به اتهام تحريك وى محكوم به اعدام گرديد؛ ولى با وساطت يكى از شاهزادگان تيمورى به نام عبداللطيف بن الغ بيگ بن شاهرخ، بخشيده شد و به يزد بازگشت و تا پايان عمر در خانقاه شاه نعمت الله ولى در تفت منزوى بود. وى در 858ق در گذشت و در مدرسه شرفيه يزد به خاک سپرده شد. بر مزارش بارگاهى ساختند كه توليت آن را فرزندانش از جمله شمسالدين محمد به عهده گرفته و به تدريج آنجا محفلى براى سماع صوفيان شد. | ||
== آثار== | == آثار== |
ویرایش